eitaa logo
بصیـــــــــرت
2.3هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
2هزار ویدیو
69 فایل
﷽ با عرض ارادت به مقام بلندو بی بدیل شهدا وبا کسب اجازه ازولی امر مسلمین مقام معظم رهبری و آقا با توجه به فرمایش اخیر رهبر به افزایش بصیرت افزایی نام کانال به بصیرت تغییر یافت البته همچنان فرمایشات آقاو معرفی شهدا در برنامه های کانال در ارجعیت هستند🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 🥀جنازه بچه ام را بسوزانید !!! 📚کتاب « » کتاب «مگر چشم تو دریاست» از زبان مادر شهیدان نصرالله، رضا، محمد و عبدالحمید جنیدی، روایت شده؛ زنی که وقتی جنازه پسرش در جبهه دشمن جا مانده و کومله‌ها برای پس‌دادنش 30 هزار تومان طلب کرده‌اند، گفته: پول بدهم بروند سلاح بخرند، بیفتند به جان بچه‌های ما؟ 😢 جنازه شهیدم را بسوزانید!😭
1_2038423.mp3
7.73M
فایل (۲) 💐الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💐
بصیـــــــــرت
#دلبر_همه_چیز_تمام ۱ خـ❤️ـدا، دلبرِ هزار چهره است و با هزاران چهره دور و برت جلوه کرده! ✨به هرچی
۲ 💢حواست باشه؛ اگر دلبرت رو لابلای الهه های رنگارنگِ دنیا گم کنی؛ قلبت ناآروم میشه! شبیه مادری میشی که بچه اش رو گم کرده... و دیگه هیچی، روی زمین آرومت نمیکنه👇 ـــــــــــــــــــــ🌷🕊ــــــــــــــــــــــــ
بصیـــــــــرت
#خاطرات_شهدا #شهید_حسن_باقری 💐✍100 خاطره کوتاه از شهید قسمت: 3 11- از نماز جمعه ماجراي طبس را شنيدم
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠 💐✍100 خاطره کوتاه از شهید قسمت: 4 16- خرمشهر داشت سقوط مي كرد. جلسه ي فرمانده ها با بني صدر بود .بچه هاي سپاه بايد گزارش مي دادند. دلم هري ريخت وقتي ديدم يك جوان كم سن و سال ، با موهاي تكو توكي تو صورت و اوركت بلندي كه آستين اش بلند تر از دستش بود كاغذ هاي لوله شده را باز كرد و شروع كرد به صحبت.يكي از فرماندهاي ارتش مي گفت «هركي ندونه ،فكر مي كنه از نيروهاي دشمنه.» حتي بني صدر هم گفت «آفرين ! » گزارشش جاي حرف نداشت.نفس راحتي كشيدم. ـــــــــــــــــ💠💠ـــــــــــــــــ 17- ديدم از بچه هاي گردان ما نيست، ولي مدام اين طرف و آن طرف سرك مي كشدو از وضع خط و بچه ها سراغ مي گيرد. آخر سر كفري شدم با تندي گفتم« اصلا تو كي هستي ان قدر سين جيم مي كني؟» خيل آرام جواب داد «نوكر شما بسيجي ها.» ـــــــــــــــ💠💠ــــــــــــــ 18- اولين بار بود كنارم خمپاره منفجر مي شد همه از ماشين پريديم بيرون حسن گفت« رود خونه رابگيريد و بريد عقب، من مي رم ماشينو بيارم .» تانك هاي عراقي را قشنگ مي ديديم . حسن فرز پريد پشت فرمان و دور زد . گلوله ي توپ و خمپاره بود كه پا به پاي ماشين مي آمد پايين. چند كيلومتر عقب تر، حسن با ماشين سوراخ سوراخ منتظرمان بود. ــــــــــــــ💠💠ـــــــــــــــ 19- سوار بلدوزر بوديم. مي رفتيم خط . عراقي ها همه جا را مي كوبيدند. صداي اذان را كه شنيد گفت « نگه دار نماز بخونيم.» گفتيم «توپ و خمپاره مي آد، خطر داره .»گفت «كسي كه جبهه مي ياد ، نماز اول وقت را نبايد ترك كنه.» ــــــــــــــــ💠💠ـــــــــــــ 20- به رضايي و باقري گفتم « نوارهايي كه داديم تا مكالمات بي سيم فرمانده ها را ضبط كنند ، پس ندادند. مي گن محرمانه ست. خب نيت ما ثبت لحظه لحظه ي جنگه .» حسن همان موقع گفت « اگه اينا مورد اطمينان اند ، چرا اين كار را نكنن؟» از آن روز به بعد ، اسناد و مدارك و نقشه ها را بعد از هر عمليات مي گرفتيم . ـــــــــــــ🕊🌷ــــــــــــــ ادامه دارد.... @khamenei_shohada
یکی از هزاران پیام محبت آمیز شما برای تشکر از مدیران کانال🙏🙏
🕊🥀🕊🥀🕊 🛑 شهید ابراهیم هادی و بقیه شهدا ، دنیا را در زندگیشان به این صورت می دیدند 👇 ❇️ که این دنیا محل ابتلا و امتحان است ، نه حرف و سخن ! بلکه محل عمل است و جای جمع آوری توشه آخرت است. ⚛ هر عملى كه انجام ميدهید دانه اي است كه ميكارید ، و هر دانه‌ای كه میكارید مطمئن باشید که روزى خواهد رسید که درو خواهید كرد. ✴️ پس در زندگيتان هرگز تغيير نخواهید كرد اگر در انتخابهايتان راه درست رو در زندگیتان ، طی کرده باشید ! ✅ پس سعی کنید همیشه و همه جا راه صراط المستقیم را انتخاب کنیم 🕊 🕊🕊
▪️ یا هادی الْمُضِلّین تردید بی راهه میرود.... وقتی سرِ دو راهی هایِ دنیایمـ... |تو| چراغِ هدایتی (ع)تسلیت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️شکسته روضه ات دل مقلب القلوب را ▪️گرفته رنگ چهره ی تو حالت غروب را ▪️عزا گرفته اند پای روضه ی تو سال ها ▪️برای سر سلامتی به جد تو غزال ها شهادت مظلومانه امام هادی(ع) برهمگان تسلیت باد ـــــــــــــــــــــ🌷🕊ــــــــــــــــــــــ
بصیـــــــــرت
دستش قطع شد ، امّـا... دست از یاری امام‌زمانش برنداشت در #کربلای_چهار مثل اربابش فرمانده بود فرمان
▣ یـادمون باشه ڪه... هـر چی برای خـــدا ڪوچیڪی ‌و افتـادگی ڪنیم، خـــدا در نظر دیگـران بـزرگمون می ڪنه.. ـــــــــــــــــــــــــ🌷🕊ــــــــــــــــــــــــ
بصیـــــــــرت
#زندگینامه #شهید_حاج_حسین_خرازی ♦️نام: حسین ♦️نام خانوادگی: خرازی ♦️روز ولادت: ۱۳۳۶/۶/۱ ♦️محل تول
‍ 📝روایت اتفاق عجیبی که موقع قطع شدن دسٺ شهیدخرازے افتاد.. 📌به روایت مادر شهید حاج حسین خرازي ‌ ◥✧به من گفته بود تا زنده هست جایی نقل نکنم حسین گفت :وقتی قطع شد، درد نگرفت؛ یک حال خوشی به من دست داد؛ حال پرواز. صدایی از ملکوت به من گفت: حسین آقا می آیی یا می مانی؟ با خودم گفتم می خواهم هنوز بجنگم، خمینی تنهاست، من سرباز او هستم، هنوز جنگ تمام نشده. ◆⇠‌در همین حالات بودم که افتادم زمین. درد به تمام تنم سرایت کرد و در بدنم پیچیداینان ثابت قدم بودند، ثبات قدم یعنی این که برای هدفت وقت اضافی بگیری؛ هدف شهدا جز سربلندی اسلام چیزی نبود؛ اینان افسانه نیستند. ــــــــــــــــــــــ🕊🌷ــــــــــــــــــــــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا