شهید_راه_ڪربلا
حمیدرضا متولد سال ۱۳۶۶ بسیجی دلاوری از حسین آباد (توابع اسلامشهر) از دوران نوجوانی به عضویت گردان ۲۰۷ امام علـی (ع) درآمد .
با شروع جنگ در سوریه و عراق خود را موظف دانست که برای دفاع از حرم آل الله عازم شود. وی سه دوره به مدت ۴۵ روز به سـوریه رفت ، حدود ۲ ماه مانـده به محـرم خبرهـایی آمد ڪہ داعش ڪربلا را تهدید ڪرده و گفته ڪہ راه را بر زائریـن امام حسیـن (ع) خواهیم بست و حرمـی باقی نمیگذاریم. او این بار تصمیم گرفت که برای باز ڪردن راه زوار و دفـاع از حـرم به عـراق برود
حمیدرضا سرانجـام در ۴ آبان ۱۳۹۳ در عملیات آزادسـازی شهر #جرف_الصخر بر اثر انفجـار تله انفجـاری در۳۵ ڪیلومتری ڪربلا به فـیض شهـادت رسید، پیکر ارباً اربای او سه روز زیر آفتاب مانـد. شدت انفجار به حدی بود که بدنش را در ڪربلا دفن ڪردند و فقط سـر و دست چـپ او را برای دختـر سه سالاش برگرداندند تا سنگ مزارش مرهـمی باشد برای دلتنگیهـای هلنـا و حمیدرضایی که هیچگاه پدر خود را ندید. حالا حمیدرضا دو مـزار دارد، یکی در کربلا و دومی در قطعهی ۲۶ بهشت زهرا (س) تهران.
#بسیجی_مدافـع_حـــرم
شهید #حمیدرضا_زمانی
#سالروز_شهـادت
ــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــ
@khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
💝🍃💝 🍃💝 💝 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_نود_و_ششم(ادامه) هوسانه از تخت پایین آمدم و به سمت در رفتم:
💝🍃💝
🍃💝
💝
#فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا
#قسمت_نود_و_هفتم
✍ این بوسه، اولین لمسِ احساسم بود، بدونِ هوس.. بدونِ حسی کثیف...
پر بود از عطر یاس و خلائی شیرین از حریرِ آدمیت...
و من مدیونش بودم احیایِ حیایِ شرقیم را،
به متانتِ حسامی که در مدتی کوتاه، ارثیه یِ دخترکان مسلمان را در وجودم زنده کرده بود.
گونه سیب کردم و پشتِ سرش به نماز ایستادم.
با هر رکعتی که میخواند، سبکتر از قبل رویِ پرده ی مه قدم میزدم و طعم بی نظیر #نماز در جانِ روحم می نشست...
این زیباترین، ادایِ بندگیم در طولِ عمرِ کوتاهِ مسلمانیم بود.
نماز که تمام شد به سمتم برگشت:
- قبول باشه بانو.. یادت نره مارو دعا کنی هااا..😉
چقدر چسبید، این نمازِ عاشقانه.
نگاهش کردم:
- ( چه دعایی؟؟)
ابرویی بالا انداخت:
- بعدا بهتون میگم...
اما شما علی الحساب بگو خدایا این شوهر مارو حاجت روا کن...
گاهی با ضمیر جمع خطابم میکرد و گاهی با ضمیر مفرد.
این جوان هنوز به “تو” بودنِ من برای خودش، عادت نکرده بود.
کنار آمدن با نبودنش سخت بود، اما چاره ای وجود نداشت.
چند روز دیگر حسام به ماموریت میرفت، به همین دلیل هر روز برایِ دیدنم به خانه مان می آمد و برایم خاطره میساخت.
با بیرون رفتن هایمان.. تفریحهایِ پر بستنی و خوراکی ..
با شوخی ها و کَل کَل هایش کنار دانیال و پروین.
بصیـــــــــرت
💝🍃💝 🍃💝 💝 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_نود_و_هفتم ✍ این بوسه، اولین لمسِ احساسم بود، بدونِ هوس.. بد
با نجوایِ مهربانش کنار گوشهایم که:
( هییس.. خانوومی، انقدر بلند نخند.. صداتو #نا_محرم میشنوه )
وقتی در پارک قدم میزدمو او از جوک هایِ بی مزه ی برادرم میگفت...
و من دلخوش به هر غروب، که نمازم را به عشقِ این جوانِ مذهبی اقتدا کنم.
و او با سلامِ نمازش، عزم رفتن به خانه ی خودشان میکرد و نمیدانست چه بر سرِ دلم می آید وقتی مجبور بودم تا روز بعد ندیدنش را، صبر کنم.
* تک تکِ ثانیه هایی که تو را کم دارم
ساعتم درد؛دلم درد؛جهانم درد است*
گاهی در آینه به خود نگاه میکردم و سرکی به گذشته ام می کشیدم.
این بچه #سید چه به روزِ سارایِ دیروز آورده بود که حالا خدا را در یک نفسی اش میدید؟
سارایِ کافر.. سارایِ بی قید.. سارایِ لجباز،
حالا #حجاب از سر بر نمیداشت و #حیا به خرج میداد در عبور از عابرانِ مذکر...
که حتی قدمهایِ #ریحانه وارِ یک زن حرمت دارد و هر چشمی لایقِ تماشا نیست.
این معجزه ی حسام بود یا جادویِ وجودش؟؟
و #عشق...❤️
قافیه اش، گرچه مشکل است اما؛
خدا اگر که بخواهد
ردیف خواهد شد.
دیگر چیزی به رفتنش نمانده بود و من،بی تاب ندیدنش، پناه می بردم به تسیبحِ فیروزه ای رنگِ پروین..
کاش مادر کمی گذشته اش را رها میکرد و مهرش را آغوشم.
کاش روزه ی سکوتش را به یک لبخند و صدا زدنم افطار میکرد و من از امیرمهدی و دلتنگی هایم برایش انشا میخواندم.
اما دریغ...
مُهرِ قهرش انقدر سنگین بود که خیالِ بی خیالی نداشت...
⏪ #ادامہ_دارد...
📸 دستهای ناپاک...
امام خمینی(ره):
🔹️ دستهای ناپاکی که بین شیعه و سنی اختلاف میاندازد، نه شیعه هستند و نه سنی. اینها دستهای ایادی استعمار هستند که میخواهند ممالک اسلامی را از دست آنها بگیرند؛ ذخایر را از دست آنها بگیرند. ۱۸ شهریور ۱۳۴۳
ــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــ
@khamenei_shohada
چه سرداری
اهل نمازشب
مهربان باکودکان
محکم ومقاوم درمقابل دشمن
تابع ولایت فقیه
🌷شهیدمدافع حرم
# سیدحمید ^طباطبایی_مهر🌷
دفاع مقدس
کردستان
ــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥شهید مدافع حرم حسین اقای مشتاقی
تنها ترس دشمن از ما همین روحیه شهادت طلبانه ماست اگر ما این روحیه رو نداشتیم تا حالا بساط شیعه در دنیا برچیده شده بود.
#شهدای_مدافع_حرم
#شهید #حسين_مشتاقی
#خانطومان
ـــــــــــ🕊🌹ــــــــــــ
@khamenei_shohada
🌷 شهید #حمیدرضا_دایی_تقی🌷
محل شهادت: حلب سوریه
محرم۹۴
#تاریخ_شهادت:۱۳۹۴/۸/۲
ــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــ
@khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
🌷 شهید #حمیدرضا_دایی_تقی🌷 محل شهادت: حلب سوریه محرم۹۴ #تاریخ_شهادت:۱۳۹۴/۸/۲ ــــــــــــ🕊🌹ـــــــ
خصوصیت اخلاقی #شهید_حمیدرضا_دایی_تقی 🌺🌿
به_نقل_از_دوست_شهید
وصیت شهید در جمع رفقاشون...
مدیون شهدایید اگه ولایت فقیه رو تنها بگذارید.
اقا غریب و تنها هستن...
ایشون فوق العاده به بیت المال حساس بودن...
اهل اصفهان... فرمانده پایگاه...
گوش به فرمان و دستور حضرت اقا بودن به شدت..
و فوق العاده امر به معروف داشتن
از خوبیاشون بخوام بگم خیلیه... اصلا نمیدونم کدوما بگم..
ما همراه ایشون چند ماه قبل از اعزامشون به سوریه
هییت مدافعان حرم رو راه اندازی کردیم..
حضور همیشگی داشتن تو هییت..
فوق العاده امر به معروف داشتن...
و همیشه همه رو دعوت به نماز اول وقت میکردن........
ــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــ
@khamenei_shohada
❤️ #ازدواج
💠 قال رســــــول الله (ص):
هر كه زن گيرد باين منظور كه از #محـــرمات بر كنار ماند بر خدا لازم است كه او را يارى كند.
📚نهـــج الفصاحه ج ۲ ح ۱۳۹۶
سالروز ازدواج نبی اکرم محمد مصطفی (ص) و حضرت خدیجه (س) گرامیباد
ــــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــ
@khamenei_shohada
🌹شهیدمهندسحسینحریری🌹
🔰فرازے از وصیتنامه
🥀من حاضرم مثل علے اڪبر امام حسین(ع) #ارباً_اربا بشم...
ولے #حجاب ناموس اسلام
#حفظ بشه ...
ــــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــ
@khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
🌹شهیدمهندسحسینحریری🌹 🔰فرازے از وصیتنامه 🥀من حاضرم مثل علے اڪبر امام حسین(ع) #ارباً_اربا بشم...
#معرفی_شهدا
#شهیدمدافع_حرم
#حسین_حریری
نـــام : حـسین
نـــام خانـوادگـی : حــریرے
منسب : مدافع حرم
محل تولد : مشهد
تاریخ تــولد : ۶۸/٨/٣
تحصیـلات : دانشجوی کارشناسی ارشد حقوق بین الملل
شغـل : بازرس قطار شهری مشهد
ورزش : دفــاع شخصـی.فـوتبـال
مسئولیت شهید درتدمر : جانشین قرارگاه امام رضا
مسئولیت شهید درحلب : فرمانده "تخریب" قرارگاه فاطمیون
تاریخ شهادت : ۱۳۹۵/۸/۲۲
تاریخ خاکسپاری : ۱۳۹۵/۸/۳۰
(همزمان با اربعین حسینی)
نام جهادی : سیدعمار
مدت حضور در سوریه : صدو چهار روز
محل شهادت : منطقه بنیامین
نحوه شهادت : در حال پاکسازی منطقه بنیامین
ــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــ
🍃🌸
السَّلامُ علیکَ
یا بقیَّةَ اللهِ
یا اباصالحَ المهدی
یاخلیفةَالرَّحمنُ
و یاشریکَ القران
ایُّها الاِمامَ الاِنسُ والجّان
ّسیِّدی ومَولایْ الاَمان الاَمان
🌸بر چهره دلربای مهدی #صلوات 🌸
#الّلهُـمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَـــ_الْفَـــرَج
ـــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــ
@khamenei_shohada
دعوتنامه عروسی مان را خودمان نوشتیم.
کارتهای عروسی را که توزیع می کردیم، جای برخی مهمانان را خالی دیدیم..
شروع به نوشتن دعوتنامه کردیم برای امام علی(ع)، امام حسین(ع)، حضرت ابوالفضل(ع)، امام جواد(ع)، امام موسی کاظم(ع)، امام هادی(ع) و امام حسن عسگری(ع)
بعد دعوتنامه ها را به عموی آقامرتضی که راهی کربلا بودند دادیم تا در حرم این بزرگواران بیندازند.
برای حضرت مهدی(عج) هم نامهای مخصوص نوشتیم.
حتی برگه هایی را برداشتیم و در آن احادیث و جملات بزرگان را نوشتیم و بین مهمان ها توزیع کردیم و جالب آنکه عده ای به ما گفتند آن جملات، راه زندگیمان را عوض کرد.
🌷#شهید_مرتضی_زارع🌷
📎به روایت همسر شهید
ـــــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــــ
@khamenei_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 شهید سید مرتضی آوینی:
🔻 كربلا ما را به سوي خود فرا ميخواند
🔻 و ارواح مشتاق ما بيتابانه، همچون كبوتران حرم، به سوي كربلا بال ميگشايند.
🔻 بار ديگر صداي «هل من ناصر» امام عشق در دل تاريخ بلند است
🔻 و اين بار حضور امت بهراستي شگفت آور است ...و اين بار حضور امت بهراستي شگفت آور است ...
ــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــ
@khamenei_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرار تروریستهای داعشی از دست رزمنده #فاطمیون در جریان عملیات آزادسازی منطقه العماره در حلب سوریه
ــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــ
@khamenei_shohada
📣اولین یادواره شهید مدافع حرم #مصطفی_صدرزاده در شوشتر
📅پنجشنبه ۸ آبان
⏱ساعت ۱۹:۳۰
🗺خوزستان شوشتر ، جنب مسجد علامه شوشتری
ــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــ
@khamenei_shohada
🌷سروان پاسدار خلیل رونده در حین جابجایی تجهیزات نظامی و تامین امنیت مناطق مرزی شهرستان خداآفرین استان آذربایجان شرقی دو شب گذشته به درجه رفیع شهادت نائل گردید.
ـــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــ
@khamenei_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎦 یک هفته بعد از شهادت بسیجی محمد محمدی بخاطر دفاع از ناموس ملت، یک #بانوی_گیلانی هم صرفاً بخاطر تذکر دادن در مورد سگگردانی در پارک، مورد ضرب و جرح اوباش قرار گرفت و چیزی نمانده بود در جوی آب خفه شود!!
المهناز افشارها و مصینژادها هنوز تصمیم نگرفتند از حق وحقوق این زن دفاع کنند؟!
ــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــ
@khamenei_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅#أوصيبرؤية ←سفآرش میڪنم ببیند
قآلالشهیـــدمحمدکریـمي:
شهيد را به خاك نسپاريد ، بلكه بر يادها بسپاريد.
🔹️دومین قسمت از وصیت نامه های مصور شهدای شهرستان زرندیه در قالب #روایت_عشق را که تهیه شده توسط جوانان شهرستان زرندیه هست را تقدیمتان می کنیم؛
🔹️شما را به تماشای بخشی از وصیت نآمه شهــید #رضا_پاشاخانلو دعوت میکنی
ــــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــ
@khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
💝🍃💝 🍃💝 💝 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_نود_و_هفتم ✍ این بوسه، اولین لمسِ احساسم بود، بدونِ هوس.. بد
💝🍃💝
🍃💝
💝
#فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا
#قسمت_نود_و_هشتم
✍ آن مرد رفت؛ وقتی که باران نمی بارید...آسمان نمی غرید و همه ی شهر خواب بودند، به جز من...
حالا آن مرد در #عراق بود و همه ی قلبم خلاصه میشد در نفسهایش...😞
روزها به جانماز و صدایِ مداحیِ پخش شده از تلوزیون پناه می بردم و شبها به تسبیحِ آویزان از تختم.
هر چند روز یکبار به واسطه ی تماسهایِ دانیال با حسام، چند کلمه ی پر قطع و وصل، با تکه ی جدا شده ام، حرف میزد و او از #سرزمین_بهشت ❤️ میگفت.
اینکه جایم خالیست و تنش سالمست...
اما مگر این دل آرام میشد به حرفهایش؟
هر روز چشمم به دریچه ی تلوزیون و صحنِ #عاشورا زده ی #امام_حسین بود و نجوایی صدایم میزد که بیا...
که شاید فرصت کم باشد...
که مسیرِ #بین_الحرمین ارزش تماشا دارد...💔
#عاشورا آمد؛
و پروینو فاطمه خانم نذری پزان شان را به راه انداختند.
#عاشورا آمد و دانیالِ #سنی، بیرق عزا بر سر در خانه زد و نذرهایِ پسرِ علی(ع) را پخش کرد.
عاشورا آمد و مادرِ اهلِ تسنن ام، بی صدا اشک ریخت و بر سینه زد.
علی و فرزندانش چه با دلِ این جماعت کرده بودند که بی کینه سیه پوشی به جان می خریدند؟
حسین فرزند علی، پادشاه عالم باشد و دریغش کنند چند جرعه #آب را؟
مگر نه اینکه علی، نان از سفره ی خود میگرفت و به دهانِ یتیمانِ دشمن می نهاد؟
این بود رسم جوانمردی؟
گاه زنها از یک لشگر مرد، مردتر میشوند.
به روزهایِ پایانی #محرم 🖤 نزدیک میشدیم و من بی قرار تر از همیشه، دلخوش میکردم به مکالمه هایِ چند دقیقه ایم با حسام.
حسامی که صدایش معجونی از آرامش بود و من دلم پر می کشید برایِ نمازی دو نفره...
و او باز با حرفهایش دل میبرد و مرا حریص تر میکرد محض یک چشمِ دیدنِ صحن و سرایِ #حسین...
بصیـــــــــرت
💝🍃💝 🍃💝 💝 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_نود_و_هشتم ✍ آن مرد رفت؛ وقتی که باران نمی بارید...آسمان نمی
پادشاهی حسین، کم از پدرش علی نداشت و عشقش سینه چاک می داد مردان خدا را...
حالا دیگر تلوزیون تمرکزش بر #پیاده_روی_اربعین بود...
پیاده روی که چه عرض کنم، سربازیِ پا در برابرِ فرمانِ دل...
دیگر هوسانه هایم به لب رسیده بود و چنگ میکشید بر آرامش یک جانشینی ام.
هوا رو به تاریکی بود و دانیالِ سرگرم کار با لب تاپش.
به سراغش رفتم و بدون مقدمه چینی حرف دلم را زدم...
- میخوام #اربعین برم کربلا...
یعنی #پیاده برم.
با چشمانی گرد شده دست از کار کشید:
- چی؟ خوبی سارا جان؟😳
بدونِ ثانیه ای تردید جمله ام را تکرار کردم و او پر شیطنت خندید:
- آهاااااان … بگو دلت واسه اون حسامِ عتیقه تنگ شده داری مث بچه ها بهانه میگیری
صبر کن یه ساعت دیگه بهش زنگ میزنم، باهاش حرف بزن تا هم خیالت راحت شه ، هم از دلتنگی دربیای😊
چرا حرفم را نمیفهمید؟
دلتنگ امیر مهدی بودم،
آن هم خیلی زیاد...
باید میرفتم...
اما نه برایِ دیدنِ او.. اینجا دلم تمنایِ تماشا داشت و فرصت کم بود...
با جدیدت براش توضیح دادم که هواییِ خاکِ #کربلا شدم، که می داند مریضم و عمرم کوتاه...
که نگذارد آرزویِ به ریه کشیدنِ تربت حسین به وجودم بماند.. که اگر نروم میمیرم..😭
و او با تمامِ برادرانه هایش، به آغوشم کشید و قوتِ قلب داد خوب شدنم را و گوشزد که شرایطم محیایِ سفری به این سختی نیست و کاش کمی صبوری کنم...
اما مگر ملک الموت با کسی تعارف داشت و رسم صبر کردن را میدانست؟
نـه!!
پس لجبازانه پافشاری کردمو از حالِ خوشم گفتم و اینکه باید بروم...
و از او قول خواستم تا امیرمهدی، چیزی نفهمد و او قول داد تا تمام تلاشش را برای رسیدن به این سفر بکند و چقدر مجبورانه بود لحنِ عهد بستنش...
روزها میگذشت و من امیدوارانه چشم به در میدوختم تا دعوت نامه ام از عرش برسد و رسید...😍
گرچه نفسم بند آمد از تاخیرش، اما رسید...
درست در بزنگاه و دقیقه ی نود.
منِ #شیعه و دانیالِ #سنی.. کنارِ هم..
#قدم_به_قدم ...
دو روز دیگر عازم بودیم و دانیال با ابهتی خاص سعی کرد تا به من بفهماند که خستگی ام در پیاده روی #اربعین، مساویست با سوار شدن به ماشین و حرفی رویِ حرفش سنگینی نمی کند...
پروین مخالفِ این سفر بود و فاطمه خانم نگران.
هر دو تمامِ سعی شان را برایِ منصرف کردنم، به جریان انداختند و جوابی نگرفتند حالا من مسافر بودم...❤️
مسافر خاک کربلــا.........
⏪ #ادامہ_دارد...
🌱روزی ابوذر از رسول خدا پرسید: نخستین نعمت کدام است؟
❤️پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمودند: حلال زادگى. ما را دوست نمى دارد، مگر کسى که حلال زاده باشد.
📗امالی صدوق، ص ۴۵۵
#من_محمد_را_دوست_دارم
#فداکیارسولالله
ــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــ
@khamenei_shohada
در وصیت اش نوشت:
دوست داشتم قبل از رفتن حضرت آقا دست متبرکشان را به روی سرمان بکشند اما قسمت نشد.
رهبر انقلاب بر مزار
🌷شهید #محسن_قوطاسلو🌷
#باز_پنجشنبه_و_یاد_شهدا_با_صلوات
ـــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــ
@khamenei_shohada