eitaa logo
بصیـــــــــرت
2.3هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
2هزار ویدیو
69 فایل
﷽ با عرض ارادت به مقام بلندو بی بدیل شهدا وبا کسب اجازه ازولی امر مسلمین مقام معظم رهبری و آقا با توجه به فرمایش اخیر رهبر به افزایش بصیرت افزایی نام کانال به بصیرت تغییر یافت البته همچنان فرمایشات آقاو معرفی شهدا در برنامه های کانال در ارجعیت هستند🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
بصیـــــــــرت
#معرفی_شهید فرمانده گردان امام علی(ع) تیپ 18الغدیر(سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) #شهید_محمد_رضا_پار
🌹 🔰در عملیات والفجر هشت همه یقین کرده بودند که ایشان شهید خواهد شد. شهید بزرگوار در چندین عملیات که شرکت کرده بود، با آرزوی شهادت رفته بود. 💠چند نوبت مجروح شد و باز هم جهاد در راه خدا را فراموش نکرد. در نهايت اين سردار سرافراز در عمليات والفجر هشت در حالي که فرمانده گردان امام علي (ع) درتيپ 18 الغدير بود در منطقه ام الرصاص به شهادت رسيد. سه سال بعدنيز برادرکوچکتر اومحمد حسين پارساييان در تاريخ 6/3/1367 در 16سالگي در جبهه خرمشهر به شهادت رسيد 🔘تمام دوستانش میگفتند او خصلتهاي زير را در تمام عمرش داشت: ـ بسيار متواضع و فروتن بود. ـ در انجام امور، بسيار دقت داشت. ـ سرعت عمل بالايي داشت. ـ نظم و ترتيب او زبانزد بود. ـ در کارها بسيار جدي و قاطع بود.
🌸 👇👇👇 اسیر شده بودیم. قرار شد برای خانواده هامون نامه بنویسیم. بین اسرا چندتا بی‌سواد و کم‌سواد هم بودندکه نمی‌توانستند نامه بنویسند.اون روزها چندتا کتاب برامون آورده بودند که لابه‌لای آنها نهج‌البلاغه هم بود. یه روز یکی از بچه های کم‌سواد اومد و بهم گفت: من نمی‌توانم نامه بنویسم، اما از نهج‌البلاغه یکی از نامه های‌کوتاه امیرالمومنین(ع) رو نوشتم روی این کاغذ، می‌خواهم بفرستمش برای بابام. تا نامه رو گرفتم و خوندم؛ از خنده روده‌بُر شدم. بنده خدا یک نامه‌ی امیرالمومنین(ع) به معاویه رو برداشته و برای باباش نوشته بود ...😄🌹
🔸بانگ الله اکبر ساعت 21 امشب در سراسر کشور طنین‌انداز می‌شود. 🔹همزمان ۲۲ نقطه تهران و ۴۰۰ شهر دیگر نورافشانی خواهد شد. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🇮🇷🇮🇷🇮🇷 http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بصیـــــــــرت
◇ ❁ ❥◇ ❁ °•❤️•° ❁ ◇❥ ❁ ◇ مـدافعـــــ عشـــ💞ـــ‌ق #هوالعشـــــــــق #عاشقانه_مذهبی #قسمت_هفتاد_د
◇ ❁ ❥◇ ❁ °•❤️•° ❁ ◇❥ ❁ ◇ مـدافعـــــ عشـــ💞ـــ‌ق 3⃣7⃣ چشمهایم را باز می ڪنم. پشتم ی بار دیگر میلرزد از فِ ڪری ڪ برای چنددقیقه از ذهنم گذشت. سرما ب قلـــبم نشسته...و دلم ڪم مانده از حلقم بیرون بیاید. ب تلفن همراهم ڪ دردستم عرق ڪرده؛ نگاه می ڪنم... چنددقیقه پیش سجاد پشت خط باعجله میگفت ڪ باید مرا ببیند.. ݘ خیال سختی بود ! دل ڪندن ازتوووو!! ب گلویم چنگ میزنم ـ عععععلی نمیشد دل بِ ڪنم...فِ ڪرش منوووووڪشت! روی تخت میشینم و ب عقیق براق دستم خیره میشوم. نفسهای تندم هنوز آرام نگرفته.خیــــال آن لحظه ڪ رویت خاڪ ریختند.دستم راروی سینه ام میگذارم و زیرلب میگویم ـ آااخ...قلبم 💔؏عععععلی! بلند میشوم و دراینه قدی اتاق فاطمـــه ب خودم نگاه می ڪنم.صورتم پراز اشڪ😭 و لبهایم ڪبود شده.. خدا خدا می ڪنم ڪ فِ ڪرم اشتباه باشد. ـ؏ععععلی خیال نَ ڪن راحته عزیزم. حتی تمرین خیــالیش مررررگه! شام راخوردیم وخانه خاموش شد...فاطمــــه دررخت خـــااب غلت میزند وسرش رامدام میخــاراند.حدس میزنم گرمش شده.بلند میشوم وڪولر راروشن می ڪنم.شب ازنیمه گذشته و هنوز سجاد نیامده.لب ب دندان میگیرم ـ خدایا خودت رحم ڪن. همان لحظــه صفحه گوشیم روشن میشود📱.ودوباره خاموش.روشن،خاموش! اسمش را بعداز مڪالمه سیو ڪرده بودم " داداش سجاد" لبم را بازبان تر می ڪنم و آهسته،طوری ڪ صدایم را ڪسی نشنودجواب میدهم: ـ بله...؟ ـ سلام زن داداش..ببخشید دیر شد عصبی میگویم😠 ـ ببخشم ؟؟ آقاسجاد دلم ترڪید..گفتید پنـــج دقیقه دیگه میاید!! نصفه شب شد! لحنش آرام است ـ شرمنده! ڪارمهم داشتم..حالا خودتون متوجه میشید قلـــبم ڪنده میشود.تاب نمی آورم.بی هوا میپرسم ؏عععععلی من شده..؟؟؟ مَ ڪثی طولانی می ڪند و بعدجواب میدهد ـ نشستید فِ ڪر وخیال ڪردید؟؟.. خودم راجمع وجور می ڪنم ـ دست خودم نبود مردم ازنگرانی!! ـ همه خـــاابن؟ ـ بله! ـ خب پس بیاید درو باز ڪنید من پشت درم!! متعجب میپرسم😳 ـ درِحیاط؟؟ ـ بله دیگه!! ـ الان میام!..فعلن ! تماس قطـــع میشود.ب اتاق فاطمــه میروم و چادرم رااز روی صندلی میز تحریرش برمیدارم. چادر راروی سرم میندازم و باعجله ب طبقه پایین میروم.دمپایی پام می ڪنم و ب حیاط میدوم. هوا ابری است و باران🌧 گرفته.. نم نم! قلـــبم راآماده شنیدن تلخ ترین خبر زندگی ام ڪرده ام.ب پشت در ڪ میرسم ی دم عمـــیق بدون بازدم!نفسم راحبس سینه ام می ڪنم!! تداعی چهره سجاد همـــانجور ڪ درخیالم بود باموهایی آشفته... بعد خبر پریدن توووو!! ابروهایم درهم میرود..." اون فقط ی فِ ڪر بود! ...آروم باش ریحانه" چشمهایم رامیبندم ودر را بازمی ڪم..آهسته و ذره ذره.میترسم باهمــان حال آشفته ببینمش.دررا ڪامل بازمی ڪنم ومات میمانم.😧 درسیاهی شب و سوسو زدن تیرچراغ برق ڪوچه ڪ چند مترآن طرف تراست...لبـــخند پردردت را میبینم.چندبار پلڪ میزنم! حتمن اشتباه شده!! ی دستت دورگردن سجاد است..انگارب او تِ ڪیه ڪرده ای!نور ماه🌙 نیمی از چهره ات را روشن ڪرده..مبهوت وبادهانی باز ی قدم جلو می آیم وچشمهایم راتنگ می ڪنم. ی پایت را بالا گرفته ای.! " حتمن آسیب دیده!" پوتین های خاڪی ڪ قطرات باران میخـــااهند گِل اش ڪنند. لباس رزم و...نگاه خسته ات ڪ برق میزند. اشڪ ولبخندم قاطی میشود...ازخانه بیرون می آیم ودرڪوچه مقابلت می ایستم ـ؏عععععلی!!؟😍 لبهایت بهم میخورد ـ جوووون ؏عععععلی...😘 موهایت بلند شده و تاپشت گردنت آمده.وهمین طور ریشت ڪ صورتت راپخته تر ڪرده چشمهای خمـــارو مژه های بلندت دلم رادوباره ب بند می ڪشد.دوس دارم ب آغوشت بیایم و گله ڪنم از روزهایی ڪ نبودی...بگویم چندروزی ڪ گذشت ازقرنها هم طولانی تربود... دوس دارم ازسرتا پایت را ببوسم. دست درموهای پرپشت و مِشْ ڪی ات ڪنم وگردو خاڪ سفر را بِ تِ ڪانم..اماسجاد مزاحم ست! ازین فِ ڪر بی اختیار لبخند میزنم.😅 نگاهت درنگاهم قفـــل و ڪل وجودمان درهم غرق شده.دست راستم راروی یقه وسینه ات می ڪشم...آااخ! خودتی..خودِ خودت!! ؏ععععلی من برگشته! نزدیڪ تر ڪ می آیم باچشم اشاره می ڪنی ب برادرت ولبت راگاز میگیری.😉ریز میخندم و فاصـــله میگیرم. پرازبغضی! پراز معصومیت درلبخندی ڪ قطرات باران واشڪ خیسش ڪرده... سجادباحالتی پراز شِ ڪایت والبته شوخی میگوید ـ ای باباا..بسه دیگه مردم ازبس وایسادم ...بریم توبشینید روتخت هی بهم نگاه ڪنید!! هردومیخندیم ..خنده ای ڪ میتوان هق هق رادرصـــدای بلندش شنید!! ادامه میدهد ـ راس میگم دیگه!.حداقل حرف بزنید دلممم نسوزه درضمــن بارونم داره شدید میشه ها. تودست مشت شده ات راآرام ب شِ ڪَمِش میزنی ـ ݘ غرغرو شدی سجاد!. مُحْ ڪم باش باید ی سرببرمت جنــگ آدم شی ♻️ ... 💘 ✫┄┅═══════════┅┄✫ 🔮ڪانال بصیرتی و شهدایی خامنه ای شهدا @khamenei_shohada
بے تو هـــواےحوصله ام ابرے اسٺ و تو نیستے تا بداني چطور سخٺ اسٺ تو نیستے تا بدانےاندوه و نبودڹ و نداشتڹ تو پدر براستے چقدر سخٺ است... 🌷 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊غرور ملی یعنی غیرت و مردی هر ایرانی🌹 شهید راه دین، سلیمانی 🌹 بیعت با پیر خراسانی❣ 🇮🇷 ۲۲بهمن اسلامی ایران گرامی باد. 🌷 همه با هم در چهل و یکمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی مصادف با چهلم سردارِ به نیابت از همه شهدا و به یاد سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در راهپیمایی۲۲بهمن شرکت خواهیم کرد.✌️🇮🇷 http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88
بصیـــــــــرت
🕊غرور ملی یعنی غیرت و مردی هر ایرانی🌹 شهید راه دین، سلیمانی 🌹 بیعت با پیر خراسانی❣ 🇮🇷 ۲۲بهمن #سالرو
👈اندکی تأمل: 🔻چه قرینه های جالبی برای این شهید مخلص درست شده است: ▪️چهلم سردار شهید ▪️سالگرد۴۱سالگی انقلاب ▪️فرمانده لشکر خط شکن ۴۱ ثارالله (ع) ▪️شهادت دور از وطن ▪️سن شهادت ۶۳ سالگی مثل پیامبر اکرم(ص) و حضرت علی(ع) ▪️دفن مثل حضرت زهرا(س)نیمه شب ▪️شهادت مثل اصحاب عاشورا سر از بدن جدا و امام حسین(ع) ▪️دست منقطع مثل حضرت عباس(ع) ▪️بدن إرباً اِربا مثل حضرت علی اکبر(ع) ... 🏴آجرک الله یا صاحب الزمان🏴 ✌️🇮🇷 🌷 🌹 http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88
💠تا ظهور حضرت حجت (عج) راه ادامه دارد ... او با سپاهی از شهیدان خواهد آمد ... 💐شادی روح پرفتوح شهید حاج "قاسم سلیمانی" و شهید "تهرانی مقدم" http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✊✊ با مشتهای گره کرده و شعار مرگ بر آمریکا به کوری چشم همه دشمنان انقلاب اسلامی امسال فجر ما است حماسه بزرگ دیگری خواهیم آفرید 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🔆امروز ۲۲ بهمن ماه ۱۳۹۸ چهل و یکمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی مصادف با ۱۶ جمادی الثانی 🕊شهادت شهید ابراهیم هادی 🕊شهادت شهید فرمانده تفحص لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) 💐۲۲ بهمن ماه سالروز شهادت 🕊شهید مدافع حرم علی سلطانمرادی 🕊شهید مدافع حرم حاج رضا فرزانه 🕊شهید مدافع حرم محمدتقی ارغوانی 🕊شهید مدافع حرم علی اصغر فلاح پیشه 🕊شهید مدافع حرم سید احسان میرسیار 🕊شهید مدافع حرم مهدی ثامنی‌راد 🕊شهید مدافع حرم عباس عبدالهی http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88
ــــــــــــــــــــــــ✨🌿 امروز🍃😍 http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88
امشب شهادت نامه عشاق امضا مي شود... فردا ز خون عاشقان اين دشت دریا مي شود امروز روز پنجم است که در محاصره ایم... آب را جیره بندی کرده ایم نان را جیره بندی کرده ایم عطش همه را هلاک کرده جز شهدا را که حالا در کنار هم در انتهای کانال خوابیده اند... شهدا دیگر تشنه نیستند.فدای لب تشنه ات ای پسر فاطمه... 🌷عملیات والفجر مقدماتی ۱۷ الی ۲۲ بهمن ماه ۱۳۶۱ 🌷 شب ٢٢ بهمن http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88
۲۲ بهمن ارسالی از کاربر عزیز از
بصیـــــــــرت
#کلام_شهید ◈ فراموش نڪنید ڪه بزرگترین جهاد ، جهاد با نفس است . با نفس مبارزه نمایید و از وسوسه های
🌷 🌷 🌷🕊فرارسیدن سالروز شهادت فرمانده با اخلاص گروه تفحص لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) حاج علی محمودوند در ۲۲ بهمن سال ۱۳۷۹ گرامی باد. ‍ 🌷🕊 ↙️ «بدانید تنها راهی که می‌توانید با آن برای خود افتخار جاویدان مهیا کنید اطاعت شما از ولایت فقیه است. فراموش نکنید که بزرگترین جهاد جهاد با نفس است. با نفس مبارزه نمایید و از وسوسه های شیطان بگریزید و به خدا بپیوندید.» http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88
بصیـــــــــرت
🌷 #شهید_علی_محمودوند 🌷 🌷🕊فرارسیدن سالروز شهادت فرمانده با اخلاص گروه تفحص لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص
🌷🕊 💠شهدای غواص💠 داخل خاک عراق مشغول جستجو بودیم؛ یکی از افسران عراقی خبر آورد که در منطقه‌ای جلوتر از اینجا یک گورستان دسته جمعی از شهدای ایرانی است؛ اما عراقی‌ها اجازه عبور نمی‌دادند؛ با تلاش بسیار و پس از مدت‌ها پیگیری به آن منطقه رفتیم؛ آن روز تلخ‌ترین روز دوران تفحص بود ۴۶شهدای غواص آنجا بودند، دست و پا و چشم‌های همگی آنها بسته شده بود؛ آنچه می‌دیدم باور کردنی نبود؛ بعثی‌ها این اسیران جنگی را زنده به گور کرده بودند پلاک همه آنها را هم جدا کرده بودند تا شناسایی نشوند. آنها ۴۶ شهید گمنام بودند در کنار همه پیکرها که سالم و کامل بود یک دست قطع شده قرار داشت؛ این دست متعلق به هیچ کدام از پیکرها نبود؛   انگشتر فیروزه زیبایی هم بر دست داشت؛ این دست مدت‌های طولانی مونس من شده بود؛ هر وقت کار ما گره می‌خورد به سراغ این دست می‌آمدیم؛ گویی این دست آمده بود تا دستگیر همه ما باشد http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰مادر : به عروسم گفتم پسرم خیلی در این دنیا نمی‌ماند👇 🌹«مراسم خواستگاری پسرم، ۲۲ بهمن بود، روز مفقود شدن ۲۲ بهمن و روز پیدا شدن هم ۲۲ بهمن بود که روز ۲۴ بهمن به یقین رسیدند و به ما اطلاع دادند. از طریق آزمایش DNA پسرم شناسایی شده است.»🌹 🕊🌷 http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88
بصیـــــــــرت
🔰مادر #شهید_احسان_میرسیار : به عروسم گفتم پسرم خیلی در این دنیا نمی‌ماند👇 🌹«مراسم خواستگاری پسرم،
♻️ شهید مدافع حرم احسان میرسیار 💠ای مردم بیدار شوید که وقت تنگ است و آن روزی که ما با پرونده اعمال خود روبرو شویم نزدیک است  💠ای انسانها جنگی دوباره رخ داده است جنگی بس خطرناک تر از جنگ نظامی  💠در جنگ دیروز ما خمپاره ها ،موشکها، هواپیماها ، تانکها و گلوله ها دیده میشدند امادر جنگ نامرئی امروز قدرت تخریب آنها چندین برابر شده .  💠امروز همه آنها بروی امواج ماهواره ای سوار می شوند و روی گیرنده های تلویزیون های ما مینشینند و بدون اینکه خودمان احساس کنیم جوانان ما را زجر کش میکنند.  💠خشاب گلوله های امروز کاست نوارهایی که از آن دور دستها شلیک میشوند و تمامی این گلوله ها در قلب جوانهای ما جای میگیرد و آنها را از پای در می آورد. http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بصیـــــــــرت
◇ ❁ ❥◇ ❁ °•❤️•° ❁ ◇❥ ❁ ◇ مـدافعـــــ عشـــ💞ـــ‌ق #هوالعشـــــــــق #عاشقانه_مذهبی #قسمت_هفتاد_
◇ ❁ ❥◇ ❁ °•❤️•° ❁ ◇❥ ❁ ◇ مـدافعـــــ عشـــ💞ـــ‌ق 4⃣7⃣ سجاد مردمَ ڪِش را در ڪاسه چشم میچرخاند🙄 و هوفی ڪشیده و بلند میگوید... چادرم را روی صورتم می ڪشم.میدانم این ڪاررا دوست داری! ـ آقاسجاد...اجازه بدید من ڪمڪ ڪنم! میخندد😁 ـ ن زن داداش..؏ععععلی ما ی ڪم سنگینه! ڪار خودمه... نگاه بی تاب وتب دارت همــــان را طلب می ڪند ڪ من میخـــااهم.ب برادرت تنه میزنی ـ خسته شدی داداش برو ...خودم ی پا دارم هنوز...ریحانه ام ی ڪم زیر دستمو میگیره. سجاد ازنگاهت میخــــااند ڪ ڪمڪ بهانه است....دلمــ💞ــان برای همسرانه هایمان تنـــــگ شده...لبخند شیرینی میزند و تا دم در همراهیت می ڪند..لی لی ڪنان ڪنار در می آیی و ڪف دستت را روی دیوار میگذاری... سجاد اززیر دستت شانه خالی می ڪند و باتبسم😉 معــــنا داری ی شب بخیر میگوید و میرود..حالا مانده ایم تنها.. زیر بارانی🌧 ڪ هم میبارد وهم گاهی شرم می ڪند ازخلــــوت ما و رو میگیرد ازلطافتش.. تاریڪ ی فرصت خوبی ست تابتوانم در شیرینی نگاهت حل شوم..نزدیڪ ت می ایم..انقدر نزدیڪ ڪ نفسهای گرمت پوست یــــخ ڪرده صورتم را میسوزاند. بادست آزادت چانه ام رامیگیری و زل میزنی ب چشمهایم...دلم میلرزد! ـ دلم برات تنــگ شده بود ریحاااان... دستت را بادودستم مُحْ ڪَم فشار میدهم و چشمهایم رامیبندم.انگار میخــــااهم بهتر لمس پرمهرت رااحساس ڪنم.پیشانی ام را میبوسی💋 عمــــیق و گرم! وسط ڪوچه زیر باران ... ازتو بعـــید است!ببین چقد بیتابی ڪ تحمـــل نداری تاب حیاط برویم و بعد مشغول دلتنگیمــــان شویم!ریزمیخندم ـ جووووونم!دلمم برای خنده های قشنگت تنــــگ شده بود... دستت را سریع میبوسم!! ـ ا!! چرااینجوری ڪردی!!؟ ڪنارت می ایستم ودرحالی ڪ تو دستت راروی شانه ام میگذاری،جواب میدهم: ـ چون منم دلمم برای دستات تنــــگ شده بود... لی لی ڪنان باهم داخل میرویم و من پشت سرمان دررا میبندم.ڪمڪ می ڪنم روی تخت بنشینی... چهره ات لحظـــه ی نشستن جمع میشود و لبت راروی هم فشارمیدهی ڪنارت میشینم و مچ دستت را میگیرم ـ درد داری؟؟ ـ اوهوم...پام!! نگران ب پایت نگاه می ڪنم.تاریڪ ی اجازه نمیدهد تاخوب ببینم!! ـ چی شده؟... ـ چیزی نیست... ازخودت بگو!! ـ ن! بگو چی شده؟... پوزخندی میزنی ـ همه شدن!!...من... دستت راروی زانوی همـــان پای آسیب دیده میگذاری.. ـ فِ ڪر ڪنم دیگه این پا، برام پا نشه! چشمهایم گرد میشود😳 ـ ینی چی؟... ـ هیچی!!...برای همین میگم نپرس! نزدیڪ تر می آیم.. ـ ینی مُمْ ڪِنه..؟ ـ آره..مُمْ ڪِنه قطعش ڪنن!...هرچی خیره حالا! مبهوت خونسردی ات،لجــــم میگیرد و اخم می ڪنم.. ـ ینی چی هرچی خیره!!! مو نیست ڪوتاه ڪنی ها ...پاعه! لپم را می ڪشی ـ قربون خانومم برم! شما حالا حرص نخور... وقت قهر ڪردن نیست!! باید هرلحظـــه را باجان بخرم!! سرم راڪج می ڪنم ـ برای همین دیر اومدید؟ آقاسجاد پرسید همه خــــاابن..بعد گفت بیام درو باز ڪنم! ـ آره! نمیخـــااست خیلی هول ڪنن بادیدن من!..منتظریم آفتاب بزنه بریم بیمـــارستان! ـ خب بیمارستان شبانه روزیه ڪ! ـ آره!! ولی سجاد جدن خسته است! خودمم حالشو نداره... اینا بهونس..چون اصـــلش این ڪ دیگ پامو نمیخـــاام!! خشڪ شده.. ♻️ ... 💘 ✫┄┅═══════════┅┄✫ 🔮ڪانال بصیرتی و شهدایی خامنه ای شهدا @khamenei_shohada