✨پیامبر صلی الله علیه و آله:
🔸خدا به بانویی که فرزندی به دنیا می آورد، چنین خطاب می کند: «یَا أَیَّتُهَا المَرْأَهُ قَدْ غَفَرْتُ لَکِ مَا تَقَدَّمَ مِنَ الذُّنُوبِ.»
"ای خانم (که فارغ شده ای) تمام گناهان گذشته ات را بخشیدم."
📚مستدرک الوسائل ، ج ١۴، ص٢۴۵
#حدیث
#فرزند_آوریhttp://eitaa.com/Yarabazahra
#حدیث_روز
🌸 امام على (عليه السلام) :
بهترين برطرف كننده اندوه، خشنود بودن به قضا [ى الهى ] است.
📚 غررالحكم، حدیث۹۹۰۹
http://eitaa.com/Yarabazahra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیایش صبحگاهی... 🌺🍃
🌺پــروردگــارا...
✨چه شوق آفرین است
🌺نگاه عاشقـانه تو
✨چه تکان دهنده است
🌺توجه مهرآمیـز تو
✨چه شیرین است زندگی در کنار تو
🌺و در زیر سایه لطف تو ،
✨چه لذتبخش است
🌺گرمای دست نوازشگر تو...
✨خدایا بحق رحمانیتت
🌺غمهای ما را بزدای
✨و عشق خود را در دل ما جای ده
🌺خدایا دل های ما را،
✨در پناه خودت حفظ بفرما
الـــــهـــــی آمـــــیـــــن..🙏
#نیایش_صبحگاهی
http://eitaa.com/Yarabazahra
انسان شناسی ۲۳۶.mp3
11.18M
#انسان_شناسی ۲۳۶
#استاد_شجاعی
#حجهالاسلام_ماندگاری
♨️ عملها ممکن است خالص باشند،
قبول هم شوند!
اما ماندگار نباشند!
☜ سه مهارت در وجود انسان، لازم است،
که باعث ماندگاری #عمل او میشود!
بدون این سه مهارت، عملها نمیمانند.
http://eitaa.com/Yarabazahra
12.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ 🎬 #استاد_شجاعی
✘ در عاشقترین حالت ممکن، خانوم خونهاش شدم !
✘ سالها انتظار کشیدم تا علیرغم مخالفت خانوادهام، این خانم رو بدست آوردم!
امـــا الان از هم بیزاریم!
تحمل همدیگه برامون غیرممکن شده.
http://eitaa.com/Yarabazahra
"گله نکن"
ناشکری نکن
خدا حکمت
همه کارها رو میدونه...
فقط مرتب بهش بگو :
ای که مرا خواندهای
"راه نشانم بده".. 🍃♥️🌷
http://eitaa.com/Yarabazahra
🌹 ماجرای شهید سبزواری که بچه خوشتیپ دانشگاه بود
♦️مهدی عرفاتی نوشت:
🔻شهید حمیدرضا الداغی همدانشگاهی من بود. اواخر دههٔ هفتاد. من ارتباطات میخوندم و حمید حسابداری(اگر اشتباه نکنم). من بچه مذهبی دانشگاه بودم و اون بچه خوشتیپ دانشگاه. ظاهراً هیچ صنمی باهم نداشتیم. ماجرای آشنایی ما برمیگشت به جنجال و نزاعی که سرِ مسابقات فوتبال دانشگاه به راه افتاد. وسط بازی تیم ما، مدافع حریف یه خطای ناجور روی من کرد. من بلند شدم و اعتراض کردم. بازیکن حریف فحاشی کرد و من یه لحظه خون به مغزم نرسید و درگیر شدم. در کسری از ثانیه، ۷-۸ نفر ریختن رو سر من و کأنه با قاتل پدرشون طرف هستن… زیر مشت و لگد و فحاشیها، حمید رو دیدم که به هواخواهی من وارد معرکه شده و داره یکی پس از دیگری رو مینوازه…
🔻تا جایی که یادمه ورزشکار بود و حتی توی مسابقات رزمی هم اسم و رسمی داشت. دعوا که تموم شد متوجه شدم هر دوی ما رو با تیزی نشون کردن؛ من گوش راستم و حمید گوش چپ...
🔻رفتیم بیمارستان و سهم هر کدوم سه چهارتا بخیه شد و گوشهامونو پانسمان کردن. از فردا توی دانشگاه معروف شدیم به گوشبریدهها…
🔻شکایت کردیم و دادگاه برامون طول درمان برید و دیه. ۲۵۰هزار تومن برا ضارب دیه بریدن. بابای طرف اومد به التماس و خواهش که ببخشیمش. یه کارگر ساده بود که یحتمل ۲۵۰هزار تومن، حقوق چندماهش میشد. از دست پسرش شاکی بود. حمید با همون برخورد اول راضی شد و منم راضی کرد که ببخشیمش و بخشیدیمش…
این ماجرا شد دلیل دوستی منِ بچه مذهبی دانشگاه با جوان اول خوشتیپ و خوشگل دانشگاه.
حالا همون بچه خوشتیپ دانشگاه پشت اسمش کلمه شهید نشسته