❤ #سلام_امام_زمانم❤
از قعـر زمین به اوج افلاک سلام
از من به حضور حضرت یار سلام
صبح است دلم هواییت شد مولا
از جانب قلب من بر آن یار سلام
#اللهــم_عجل_لولیڪ_الفـرج
#سلامتی_و_تعجیل_در_فرج_اقا_امام_زمان_صلوات
════✼🍃🌹🍃✼════
بسیج فرهنگیان ناحیه ۶ اصفهان
#خاک_های_نرم_کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی حربه #قسمت_چهل_و_چهار حجت الاسلام محمد رضا رضایی
#خاک_های_نرم_کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
فرشته واقعی
#قسمت_چهل_و_پنج
همسر شهید
هر وقت آن عکس را می بینم یاد خاطره ی شیرینی می افتم تو نگاه عبدالحسین مهربانی موج می زند. دست هاش را انداخته دور گردن دو تا پسربچه کرد با یکی شان دارد صحبت می کند دور و برشان همه یک گله گوسفند است. سردی هوای کردستان هم انگار توی عکس حس می شود، خاطره اش را خود عبدالحسین برام تعریف کرد
شب اولی که پسر بچه ها را دیدم زیاد بهشان حساس نشدم برام عجیب بود ولی زیاد مشکوک نبود. بقیه بچه ها هم تعجب کرده بودند.
«دوتا چوپان کوچولو. این موقع کجا می رن؟!»
شب بعد دوباره آمدند دو تا پسر بچه با یک گله گوسفند و از همان راهی که دیشب آمده بودند!
باید کاسه ای زیر نیم کاسه باشد.
سابقه کومله ها را داشتیم پیر و جوان و زن و بچه براشان فرقی نمی کرد همه را می کشیدند به نوکری خودشان، اکثراً هم با ترساندن و با زور و فشار.
به قول معروف پیچیدیم به عمل دو تا چوپان کوچولو. جلوشان را گرفتم دقیق و موشکافانه نگاهشان کردم چیز
مشکوکی به نظرم نرسید
متوجه گوسفندها شدم حرکتشان کمی غیر طبیعی بود.
یکهو فکری مثل برق از ذهنم گذشت نشستم به تماشای زیر شکم گوسفندها چیزی که نباید ببینم دیدم:
نارنجک!
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج »
9.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مقام معظم رهبری مدظلهالعالی: اگر امثال شهید سنوار پیدا نمیشدند که تا لحظهی آخر بجنگند، سرنوشت منطقه یک جور بود، حالا که پیدا شدند یک جور دیگر است.
10.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 گفتوگوی امروز فرزند نوجوان شهیدان کرباسی و عواضه با رهبر انقلاب
🔹مهدی، فرزند شهید: در لبنان، رزمندهها و مقاومت واقعاً دعای شما را میخواهند. اگر ما در اندازۀ این مسئولیّت و این امتحان نبودیم، قطعاً خدا اینطوری ما را امتحان نمیکرد.
🔸 رهبر انقلاب: دائماً دعایشان میکنم. خدا میدانست وسع شما به اندازۀ تحمل هست امّا ثواب خدا بالاتر از این حرفهاست. انشاءالله ثواب الهی شامل حال شما و مادر باشد.
🔴🔴🔴اعلام_برنامه
▫️مراسم بزرگداشت و هفتمین روز خاکسپاری
سردار رشید و اندیشمند سرلشکر پاسدار #شهید_حاج_عباس_نیلفروشان
🗓پنج شنبه ۳ آبان ماه
⏱ساعت ۱۵ الی ۱۷
🔻سالن گلستان شهدا اصفهان
#سلام امام زمانم
#جمعههایانتظار
🍂از جمعه های بی تو چه دلگیر میشوم
جانِ خودم ز جانِ خودم سیر میشوم...
🍂با هر نفس که میکشم اقرار میکنم
از این نبودنت به خدا پیر میشوم...
🍂با این دلِ خراب رسیدم به محضرت
زیرا فقط به دست تو تعمیر میشوم...
🍂تنها نه جمعه ها که تمامی طولِ سال
از روزهای بی تو چه دلگیر میشوم...
#اللهمعجللولیکالفرج
6.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قدر ندانستیم ...
قطعاًچنین است.
جایت خالی است، عزیز!
آیا کسی چون تو خواهد شد؟
#شهید_خدمت
26.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اوج هیجان 😍
فعالیت های سپاه👆
بسیج فرهنگیان ناحیه ۶ اصفهان
#خاک_های_نرم_کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی فرشته واقعی #قسمت_چهل_و_پنج همسر شهید هر وق
#خاک_های_نرم_کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
خانه ی استثنایی
#قسمت_چهل_و_ششم
زیر شکم هر کدام از گوسفندها یک
نارنجک بسته بودند، ماهرانه و بادقت.
دو تا بچه انگار میخ شده بودند به زمین می گفتی که چشمهاشان می خواهد از کاسه بزند بیرون. اگر می خواستم از دست کسی عصبانی بشوم از دست ضد انقلاب بود ،آن اصل کاری ها، به شان گفت:م «نترسید، ما باشما کاری
نداریم.»
نارنجک ها را ضبط کردیم آنها را تا صبح نگه داشتیم صبح مثل اینکه بخواهم بچه های خودم را نصیحت کنم. دست انداختم دور گردنشان و شروع کردم به حرف زدن یک ذره هم انتظار همچین برخوردی را نداشتند. دست آخر ازشان تعهد گرفتم گفتم:« شما آزادید، می تونید برید.»
مات
و مبهوت نگاه می کردند. باورشان نمی شد وقتی فهمیدند حرفم راست ،است خداحافظی کردند و آهسته آهسته دور شدند. هرچند قدم که می رفتند پشت سرشان را نگاه می کردند معلوم بود هنوز گیج و منگ هستند.حق هم داشتند، غول های عجیب و غریبی که کومله،ها از بچه های سپاه تو ذهن آنها ساخته بودند، با چیزی که آنها دیدند زمین تا آسمان فرق می کرد؛ غول خیالی کجا؟ فرشته واقعی کجا؟
همسر شهید
سپاه که کم کم شکل گرفت عبدالحسین دیگر وقت سرخاراندن هم پیدا نمی کرد بیست و چهار ساعت سپاه بود بیست و چهار ساعت خانه خیلی وقت ها هم دائماً سپاه بود. اول ها حقوق نمی گرفت بعد هم که به اصطلاح حقوق بگیر شد حقوقش جواب خرج و مخارجمان را نمی داد برای همین کار بنایی هم قبول می کرد. اکثرا شب ها می
رفت سرکار.
آن وقت ها خانه
ی
ما "طلاب"1
بود جان به جانش می کردی، چهل متر بیشتر نمی شد چند دفعه به اش گفته بودم :"این خونه برای ما دست و پاش خیلی تنگه ما الان پنج تا بچه داریم باید کم کم فکر جای دیگه ای باشیم."
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج »
❣ دلدارم. امام زمانم ❣
🔅السلام علیکَ حین تصَلّی و تقنُت...
🌱سلام بر تو آن هنگام که از محراب نماز به معراج می روی و در خلوت با خدا و در قنوت عاشقانه ات، برای دعاگویانت دعا می کنی..💚
#سلام_عشق_روزگارم
#امام_زمان