eitaa logo
بصير
2.7هزار دنبال‌کننده
86.4هزار عکس
81.7هزار ویدیو
3هزار فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂 ...جبهه‌های حق مجرای نوری ست که همه پروانه ها را به سوی خود می‌کشد... و چه کند آن نوجوان، اگر پروانه عاشقی در درون خود دارد | 📍اگر شب قدر شبی باشد که تقدیر عالم در آن تعیین می گردد، همه‌ی شب های جبهه شب قدر است. و از همین جاست که تاریخ آینده کره زمین، تقدیر می شود؛ شب هایی که ملائکه خدا نازل می گردند و ارواح مجاهدان راه خدا را از معارجی که با نور فرش شده است به معراج می برند .... 🔅 شیرینی‌های زندگی: جعبه شیرینی رو جلوش گرفتم. یکی برداشت و گفت: می‌تونم یکی دیگه بردارم؟ گفتم: البته سید جون، این چه حرفیه؟ برداشت و مثل همیشه هیچ‌کدوم رو نخورد. می‌برد خونه شیرینی‌های زندگی را با خانواده قسمت کنه. 🌹امت محمد را آن روز جز حسین ملجا و پناهی نبود. چه خود بدانند و چه ندانند. چه شکر نعمت بگذارند و چه نگذارند. واقعه عاشورا دروازه ای از نور است که آنان را از ظلم آباد یزیدیان به نورآباد عشق رهنمون می شود. اگر نبود خون حسین، خورشید سرد می شد و دیگر در آفاق جاوادنه شب نشانی از نور باقی نمی ماند. حسین چشمه خورشید است. فتح خون، ص46 🌹قافله عشق در سفر تاریخ است و این تفسیری است بر آنچه فرموده اند: «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» این سخنی است که پشت شیطان را می لرزاند و یاران حق را به فیض دائم رحمت او امیدوار می سازد. فتح خون، ص51 🌹حیات قلب در گریه است و آن «قتیل العبرات» کشته شد تا ما بگرییم و خورشید عشق را به دیار مرده قلبهایمان دعوت کنیم و برفها آب شوند و فصل انجماد سپری شود. فتح خون، ص30 🌹در این دوران جاهلیت ثانی و عصر توبه بشریت ... نومید مشو که تو را نیز عاشورایی است و کربلایی که تشنه خون توست و انتظار می کشد تا تو زنجیر خاک از پای اراده ات بگشایی و از خود و دلبستگی هایت هجرت کنی... و فراتر از زمان و مکان، خود را به قافله سال شصت و یکم هجری برسانی و در رکاب امام عشق به شهادت رسی. فتح خون، ص51 🌹بچه های ما امروز در تظاهرات و هیئت ها و روضه خوانی ها بزرگ می شوند و شیر مادر را مخلوط با اشک های حسینی می مکند و عشق حسین (ع) به جانشان آمیخته می گردد، مادرانی که دامن پاکشان پرورشگاه مومنین مجاهدی است که تاریخ آینده ی کره زمین را با دست های توانمندشان می نویسند و آینده انقلاب و حکومت جهانی عدل در سراسر کره ی زمین استمرار می بخشند. بگذار دشمن خود را بفریبد و در انتظار از پا نشستن ما باشد و از پیوند تاریخی ما با عاشورا غافل بماند . آینده از آن ماست. جمله شهید آوینی درباره امام حسین و عاشورا: بچه های ما امروز در تظاهرات و هیاتها و روضه خوانی ها بزرگ می شوند 🌹مردانگی و وفای انسان نیز به تمامی ظهور یافت. تا دستان ظاهر بریده نشود، بالهای بهشتی نخواهند رست. اگر آسمان دنیا بهشت است، آسمان بهشت کجاست که عباس بن علی پرنده ی آن آسمان باشد؟ فتح خون، ص103 🌷زندگی زیباست، اما شهادت از آن زیباتر است؛ سلامت تن زیباست، اما پرنده‌ی عشق، تن را قفسی می‌بیند که در باغ نهاده باشند. 🎈سربازان امام زمان(عج) از هیچ چیز جز گناهان خویش نمی هراسند... 🎈کسانی به امام زمانشان خواهند رسید که اهل سرعت باشند! و الا تاریخ کربلا نشان داده که قافله‌ی حسینی معطل کسی نمی‌ماند... 🎈«خون» با حسین، پیمان «ریختن» بسته است، «سر» با حسین، پیمان «باختن»... 🎈ارتش مستضعفین اکنون در سراسر عالم تشکل می‌یابد و شیطان غافل است. او هنوز هم می‌پندارد که می‌تواند با ایجاد ر‌عب و وحشت و سایه‌ی مترسک‌های پوشالی بر جهان حکومت کند. اما شیطان از شجاعان سخت در وحشت است، از آنها که از او ترسی در دل ندارند. مقصودم آن شجاعتی که در مانورهایی چون «ستاره‌ی درخشان» می‌بینیم نیست. آنها بادکنک‌هایی میان‌تهی، اما پُر زرق و برق هستند که خود را با باد نخوت و ریا باد کرده‌اند و آن بسیجی مؤ‌من نیز همین حقیقت را بیان می‌کرد، اما شجاعت حقیقی در اینجاست. وقتی کسی از غیر خدا نترسد، شجاعت او الهی است و ریشه در یقین دارد. شیطان از انسانی اینچنین است که وحشت دارد. شیطان حاکمیت خود را در جهان بر ضعف و ترس انسان‌ها بنا کرده است و این بچه‌ها این مطلب را خیلی خوب از امام خویش آموخته‌اند. اگر نترسی و ضعف خویش را با کمال خلیفه اللهی جبران کنی، شیطان شکست خواهد خورد و اینجا صحنه‌ی تحقق همین معناست... خون دادن برای امام خمینی زیباست، اما خون دل خوردن برای امام خامنه ای از آن هم زیباتر است... غربى ها ممكن است منت گذارند و جوايز را به جهان سومى ها هم اعطا كنند، اما شرط نخستين آن وابستگى به تفكر غربى است.... پندار ما این است که ما مانده­ ایم و شهدا رفته­ اند، اماحقیقت آن است که زمان ما را با خود برده است و شهدا مانده­ اند... کتاب دمی با آقا مرتض، ناصرکاوه ✍🏻 https://eitaa.com/Basir_MN
Khan Moamadi - Ta Esmeto 1.mp3
15.71M
🟡 سربازان فرمانده 🎙 ارائه سرود، مولودی، مداحی مناسبتی https://eitaa.com/Basir_MN
🌸این مبلغ را نذر شما کردم... 📝خاطره ای شیرین و خواندنی ازدکترعلی‌حائری‌شیرازی (فرزند مرحوم آیت الله حائری شیرازی) از پدر 🔹 مدتی بعد از آنکه پدر امامت جمعه را رها کردند، در قم رحل اقامت گزیدند. متاسفانه بعضاً هم تنها بودند! گاه گداری من و بچه ها سری می زدیم. به واسطه ی بیماری ای که داشتند رژیم غذایی سختی هم گرفته بودند و مثلاً بین گوشتها فقط مجاز به خوردن شکمبه گوسفند بودند بلکه مداومت به آن مانند یک دارو. خب شکمبه ها را هم به جهت ارزان تر شدن و هم به جهت تمایل شخصیشان، پاک نکرده می گرفتند و خودشان پاک می کردند. از نیمه های شب چند ساعتی به حمام زیر زمین میرفتند و آنها رو خوبِ خوب تمیز می کردند و بار می گذاشتند و صبح چنانچه همچو منی مهمانشان بود، با هم می خوردیم. 🔹در این ایام، اموراتشان هم نوعاً از سخنرانی هایی که دعوت می شدند می گذشت. پاکت سخنرانی را هم در جیب بالای قبایشان می گذاشتند. من هم به رسم فضولی، بعضاً پاکت را چک می کردم تا ببینم وسعت دخل و خرج به چه میزان است؟ این بار در پاکت فقط یک تراول پنجاهی بود و میبایست تا سخنرانی بعدی با همین مبلغ مدیریت میکردیم. بماند. 🔹یک روز صبح گفتند: فردا جلسۀ کمیسیون خبرگان دارم و می‌خواهم یک حمام اساسی بروم. تو هم میای؟! اول استقبال نکردم. بعد ادامه دادند، در یکی از کوچه های فرعی گذر خان، یک حمام عمومی قدیمی هست. قبلاً یکبار تنهایی رفتم؛ خوب دَم می شود، دلاک کار بلدی هم دارد. احساس کردم تنهایی سختشان است که بروند؛ پذیرفتم همراهیشان کنم. بقچه ای از حوله، لباس و صابون فله‌ای با خود بردیم. وقتی وارد شدیم، روی در نوشته بود: «هزینه هر نفر، دو هزار و پانصد تومان». پیش قدم شدم و حساب کردم. پدر راست می گفت. آنچنان حمام دم داشت که گویی به سونای بخار رفته ایم. دلاک پیرِ کار بلد هم روی هر نفر قریب نیم ساعت تا سه ربع ساعت وقت می گذاشت! حمام خیلی خیلی خوبی بود. آدم واقعاً احساس سبکی و نشاط میکرد. 🔹 در وقت خارج شدن، دم در به من گفتند انعام دلاک را حساب کردی؟ گفتم نه! گفتند: صدایش کن. پیرمرد را صدا کردم آمد. پدر دست در جیب کرد و همان پاکت تراول پنجاهی را به او داد! او تراول را گرفت، بوسید، بر چشم گذاشت و نگاهی به بالا کرد و رفت. من هاج و واج و متعجب به پدر نگاه می کردم. گفتم زیاد ندادید؟ گفتند نه! بعد مکث کردند و گفتند: مگر چقدر بود؟ گفتم پنجاه تومان؛ و این هر آنچه بود که در پاکت داشتید! نگاهی تیز و تند کردند. پنج یا پنجاه؟ پنجاه! نچ ریزی گفتند و برگشتند بسمت حمام. چند قدم نرفته، توقف کردند، برگشتند نگاهی به بالا کردند، بعد به سمت من آمدند. گفتند: «دیگه امیدوار شده، نمیشه کاریش کرد، بریم» 🔹 وارد گذر خان شدیم به فکر مخارج تا شب بودم. هنوز چند دقیقه ای نگذشته بود که کسی از حجره‌ای با لهجه غلیظ اصفهانی بلند داد زد: «حَجا آقا! حَجا آقا! خودش را دوان دوان بما رساند و رو به من کرد و گفت: «آقای حائری شیرازی هستند؟» گفتم: بله. گفت: «حاج آقا یه دقه صبر کنید»! رفت و از میز دکان، پاکتی آورد و به پدر داد. پدر با نگاهی تند گفت: «من وجوهات نمی گیرم!» گفت: «وجوهات نیست، نذر است». گفتند: «نذر؟» گفت: «دیروز برای باری که داشتم، در گمرک مرز اشکالی پیش آمد. شما همان موقع در شبکه قرآن مشغول صحبت بودید. مال، خراب شدنی بود. نگاهی به بالا کردم که اگر مشکل همین الان حل شود، مبلغی را به شما بدهم. همان موقع، حل شد و شما امروز از این جا رد شدید!» پدر متبسم شد. رو به من کرد که پاکت را بگیر. گرفتم. خداحافظی کردیم و راه افتادیم. 🔹در حین حرکت، آرام در گوشم گفتند: «بشمارش!! » من هم شمردم. ده تا تراول پنجاه هزار تومانی بود. بعد بدون آنکه چیزی بگویم، درِ گوشم گفتند: «ده تا بود؟!» بعد این آیه را خواندند: «مَن جَاءَ بِالحَسنَةِ فَلَهُ عَشرُ أَمْثَالِهَا». نگاهی به بالا کردند و گفتند: «خدا بی‌حساب می‌دهد. به هرکه اهل حساب و کتاب باشد با نشانه می‌دهد که بفهمی مال اوست نه دیگری. آنرا در جیبت بگذار تا به اهلش بدهیم»🌺 https://eitaa.com/Basir_MN
7.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟠 استوری دست‌های خالی (18) 🔹مناجات با خدا https://eitaa.com/Basir_MN
7.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟡 نقشه گنج 🔸حجت الاسلام عالی https://eitaa.com/Basir_MN
5.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟡 فریاد قرآن کریم 🔸آیات زندگی در جزء هجدهم قرآن کریم https://eitaa.com/Basir_MN
🟡 مجموعه استوری: در محضر قرآن کریم https://eitaa.com/Basir_MN