سیستم پدافندی جمهوری اسلامی ایران هنوز خیلی چیزها داره تا جهان رو انگشت به دهان کنه
پدافندی که یک مدل قدیمی اون تونست گلوبال هاوک شمارو در دل شب شناسایی رهگیری و سرنگون کنه
سوم خردادی که پوزه شمارو در خلیج همیشه فارس به خاک مالید،تکنولوژی ۲۰ سال قبلِ ایرانه
دوستان یقین بدانید ایران اسلامی عزیز با داشتن پدافند کوآنتومی و هسته ای پیچیده ترین و قویترین پدافند جهان رو داره
13.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امداد غیبی حضرت زهرا (س) که حاج قاسم روایت کرده بود چه بود؟
امداد غیبی در جنگ تموز
حاج علی کرکی فرمانده حزبالله که به تازگی به شهادت رسید، در جنگ ۲۰۰۶ در وضعیت سخت نبرد با دشمن، به ناگاه مادر سادات را میبیند و کمک میخواهد.
در این فیلم از او خواستهاند آن خاطره را تعریف کند.
🟤امداد غیبی حضرت زهرا که سردار سلیمانی روایت کرد چه بود؟
محمود علوی
این متن برای سال 1398 نوشته شده است:
برنامه دیشب سردار سلیمانی گزارش خوبی بود از جنگ تموز 2006 و اوضاع آن زمان هرچند اطلاعات و جزئیات خیلی بیشتری وجود دارد که شاید برای همه جذاب نباشد یا لزومی به روایت آن ندیده باشند. اما درباره موضوع توجه حضرت فاطمه زهرا و شروع شکست های دشمن خاطره ای که نقل کردند را بصورت دقیق و جزئی به نقل از معاون سیدحسن نصرالله بشنوید. اتفاقی که برای این فرمانده میدانی افتاده بود، بعدا در جلسه ای در حضور سید حسن و فرماندهان روایت شد که همگی گریستند و ظاهرا سردار سلیمانی در این جلسه آن را شنیده است.
اولین شبهای تهاجم صهیونیستها، اوضاع بشدت پیچیده و سخت بود. طبق بانک اهداف هر جایی را که خبر داشتند مربوط به حزب الله است می زدند. هر جا بیسیمی روشن می شد سریعا بمباران می کردند. اگر تلفن عادی در ساختمانی زنگ می خورد و جواب داده می شد، می گفتند حتما حزب الله است که آنجا مانده، و سریع با پهپاد مسلح یا اف16 می زدند. برتری تکنولوژیک و برتری هوایی دست به دست هم داده بود و شرایط بسیار سختی را رقم زده بود. دشمن با اینکه بانک اهداف را بمباران کرد، می دید که باز هم موشک شلیک می شود.
با هلیکوپترهای مجهزی که قابلیت پرواز در شب و دید در شب داشتند بالای مناطق مختلف به گشت زنی پرداختند و دیدند عجب، شهر و روستاها که در روز مثل شهر ارواح خالی بود، شبها برای خودش شهری است. نیروهای امدادی می روند و می آیند، تدارکات و مهمات و موشک جابجا می شود. لذا با هلیکوپتر به شکار مجاهدان می پرداختند. کار سخت شد. مهمات نمی رسید، دارو و پانسمان نمی رسید، مجروحین را نمی توانستند به عقب بفرستند. بیسیم هم که قابل استفاده نبود.
یکی از فرماندهان میدانی (فرمانده یک منطقه که خودش در آن حضور دارد) چنین روایت می کند: چند شب بود خواب نداشتم، هر کسی از جایی پیغام می فرستاد و کمک می خواست، مهمات می خواستند، آتش و نیروی پشتیبانی می خواستند، خبر شهادت و مجروحیت نیروها را می دادند و چشمشان به من بود. فشار بسیار زیادی روی من بود. کاری هم نمی شد کرد. عصبی شده بودم گفتم حالا که از دستم کاری بر نمی آید بگذار کمی چرت بزنم.
بین خواب و بیداری بودم که دیدم خانم زینب کبری جلوی من هستند. استغاثه کردم و کمک خواستم. فرمودند من نمی توانم کمک کنم. گفتم ما از شیعیان شما هستیم! چرا کمک نمی کنید؟ فرمودند اینجا شخصیتی حضور دارند که من در برابر ایشان از خودم نمی توانم کاری بکنم. گفتم کی اینجا است؟ فرمودند حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها. گفتم پس مرا خدمت ایشان ببرید. انگار بر فراز کوهی ایشان ایستاده باشند، خدمت حضرتش رسیدیم.
عرض کردم خانم جان ما شیعیان شما هستیم. می بینید با ما چه می کنند؟ عنایتی بفرمایید. فرمودند درست می شود. با ناراحتی و گلایه گفتم، اصلا شما می دانید جنگنده و موشک یعنی چه؟ بچه ها دارند پرپر می شوند! دستمالی از گوشه آستین بیرون کشیدند و تکانی دادند و گفتند درست شد.
ناگهان بیدار شدم. مدهوش بودم. به بچه های داخل سنگر گفتم خبری نشد؟ من خواب حضرت زهرا را دیدم. خندیدند و گفتند برو! تو؟ حضرت زهرا؟ و دستم انداختند. آن زمان چون از بیسیم استفاده نمی شد و با پیک خبر می آمد، حدودا بیست دقیقه ای طول می کشید تا اخبار منتقل شود. یک ربع بیست دقیقه ای که گذشت پیک آمد و گفت بچه ها مژده! هلیکوپترهای دید در شب دشمن که مزاحممان شده بودند رفتند. یکی از آنها سقوط کرده که حامل افسران عالیرتبه و فرماندهان عملیات بوده. صهیونیستها بیش از اینکه از ساقط کردن هلیکوپتر ترسیده باشند، از آن وحشت کرده اند که چطور حزب الله فهمید افسران در این هلیکوپتر هستند. از آن لحظه به بعد هلیکوپترها شب نیامدند و کار ما راحت شد.