eitaa logo
بصیرتی
88 دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
6.9هزار ویدیو
36 فایل
☘️بسم الله الرحمن الرحیم☘️ ملاک انقلابی بودن، تقوا، شجاعت، بصیرت و صراحت است. امام خامنه ای
مشاهده در ایتا
دانلود
بچه‌ها این علی خسروانیه علی خسروانی دلال ماشینه، یا به اصطلاح باکلاسش نمایشگاه خودرو داره خسروانی همین چندوقت پیش نوشته بود برای تامین امنیت خیابون نزدیک محل کارش، به دزد موبایل اون خیابون ماهیانه ده میلیون پول داده که اونجا دزدی نکنه و بره یه جا دیگه! دقت‌کنید دوستان؛ برای تامین امنیت کل اون خیابون نه فقط امنیت خود محل دلالی‌ (نمایشگاه ماشین) خسروانی اخیراً هم نوشته بود که یه مجموعه بزرگ چند ده میلیاردی دیگه توی تهران دارن می‌سازن خسروانی می‌فهمه امنیت چه ارزشی داره و خودش هم به لطف همین امنیت تو ایران سوپر میلیاردر شده حالا همین آدم داره به ایران تیکه می‌ندازه که چرا برای تامین امنیت کشور ، خارج از مرزها و اطراف ایران پولی خرج شده! همون امنیتی که باعث شده این آدم با خیال راحت کاسبی کنه و تبلیغ کنه و میلیاردر بشه! همون منطقه‌ای که به گفته ترامپ: آمریکا ۷تریلیون دلار برای ناامن شدنش هزینه کرده! درحالی که ایران حدود یک‌هزارم این مبلغ رو نزدیک مرزهاش هزینه کرده! مثل خسروانی بی‌وجدان نباشید!
در میان کسانی که حاضر به تسلیم نشدند، چندین ایرانی بودند که در آخرین جایگاه در تپه ای نزدیک شهر حماه، قهرمانانه به شهادت رسیدند.
7.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟠 این یک هشدار واقعی برای وقوع جنگ است... هر زمان توسط روسای جمهور اصلاح طلب ارسال شد کشور، منطقه و مقاومت دچار هزینه های سنگین شد. 🟠پاسخ حکیمانه حضرت آقا به بلاهت رئیس جمهور رو ببینید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلبریتی های دوزاری ایرانی که فکر میکنه خدا تو فضاست و با ناسا می تونه به خدا برسه! خدایا این جماعت چرا اینقدر احمق هستند؟؟ 🟠من اگه جای سردار حاجی زاده بودم اینو میبستم سر یکی از موشکهای بالستیک میفرستادم فضا،هم به خدا میرسید هم اون دنیا جواب ناله ها و دعاهاشو میگرفت
🟤عملیات بُرکان ۲۸"تیرماه ۹۱ در دمشق چه گذشت ؟ بازخوانی معرکه بزرگ برکان   در روز ۲۸ تیر سال ۱۳۹۱ مصادف با ۱۹ جولای ۲۰۱۲ مثل هر هفته ساختمان امنیت ملی سوریه در محله الروضه شاهد حضور مردان کهنه کار امنیتی نظام بعثی بود .  تمام مسئولان اطلاعاتی - امنیتی سوریه جز وزیر خارجه و نخست وزیر ، در دفتر ژنرال هشام اختیار به بررسی آخرین اوضاع امنیتی شامات می پرداختند که ناگهان انفجار ناشی از دهها کیلو C4 کارگذاری شده در اتاق جلسات، اکثر اعضای حاضر در نشست را به کام مرگ فرو کشید. سپهبد داوود راجحه وزیر دفاع ، سرتیپ آصف شوکت معاون وزیر دفاع و رئیس سازمان اطلاعات ارتش ، سرلشگر حسن ترکمانی رییس کمیته بحران و وزیر سابق دفاع و هشام اختیار رئیس سازمان امنیت ملی کشته شدند‌. وزیر کشور محمد ابراهیم شعار نیز تا پای مرگ رفت اما با تلاش پزشکان از آن نجات پیدا کرد. این انفجار خود یک پروژه امنیتی صرف نبود و  مرحله میانی و درواقع  اصلی نبرد نهایی موسوم به "برکان دمشق" بود . این عملیات ۳ روز پیش با فرمان فرمانده ارتش آزاد رسما شروع شده بود و مسلحین از محلات جنوبی دمشق همچون  تضامن ، میدان و یرموک در حال پیشروی بودند و برخی از امرا و افسران ارتش سوریه نیز که سقوط نظام را قریب الوقوع می پنداشتند ، مقاومت را بیفایده قلمداد نموده و  در پیوستن به مخالفان از هم سبقت می گرفتند . درگیری ها در ظهر چهارشنبه ۲۸ تیر با انفجار ساختمان امنیت ملی وارد فاز جدیدی شد و چند صد نفر مسلح نفوذ کرده با کمک برخی از نیروهای نظامی و امنیتی خریده شده، وارد میدان امویین دمشق شدند. طرح اصلی ارتش آزاد این بود که با بروز انفجار و از بین رفتن آمران و مغزهای اصلی امنیتی سوریه ، در یک عملیات برق آسا وارد وزارت دفاع شده و این وزارت خانه را به تصرف در بیاورند و عناصر مسلحی که احتمالا مزاحم آنها بودند را خلع سلاح کنند . سپس تیم دوم به دفتر تلویزیون سوریه در ضلع جنوبی میدان امویین حمله برده و با تسلط بر این ساختمان ، بیانیه حکومت جدید را قرائت می کردند‌. در صورت اعلام بیانیه سقوط نظام طبیعی بود که واحدهای همچنان وفادار ارتش در تمام نقاط کشور ، روحیه خود را باخته و مقاومت را کنار خواهند گذاشت. تیم سوم هم با روحیه کامل و خیال راحت به دفتر کار بشار اسد که چند صدمتری پشت وزارت دفاع و کتابخانه ملی سوریه بود هجمه برده و رئیس جمهور را دستگیر و یا در صورت مقاومت می کشتند. با شنیدن صدای انفجار ساختمان امنیت ملی ، مقر وزارت دفاع در حمله اول با کمک عناصر نفوذی به تصرف درآمد، اما واحدهای لشکر چهارم زرهی ارتش و گارد ریاست جمهوری به فرماندهی ماهر اسد برادر کوچکتر رئیس جمهور بلافاصله وارد عمل شده و میدان امویین را محاصره کردند . در این لحظه رسانه های عربی همچون العربیه که خیالشان دیگر از سقوط نظام راحت بود خبر از تصرف کامل پایتخت سوریه دادند. اما این پایان کار نبود و نظامیان وفادار به حکومت توانستند در طی درگیری شدید یکایک شورشیان مسلح حاضر در وزارت دفاع را به قتل برسانند و فرصت ورود به دفتر تلویزیون و قرائت بیانیه را از آنها سلب نمایند و افراد مسلح نفوذی به قلب پایتخت در همان نقطه سرکوب شدند. البته معرکه بزرگ دمشق در این لحظه پایان نیافت چرا که مناطق  غوطه شرقی، غربی و محلات جنوبی دمشق کاملا زیر تسلط معارضان بود و آنها از ۳ سمت در حال سرازیر شدن به قلب و شمال دمشق و جبل قاسیون محل کاخ رئیس جمهوری بودند. اوضاع تا جایی به وخامت گرایید که ارتش سوریه محلات آلوده پایتخت را از طریق هلیکوپتر و توپخانه هدف قرار می داد و به تعبیر دقیق تر فاصله نظام تا فروپاشی به اندازه یک تار مو بود.  وضعیت تا آن حد از دست رفته ارزیابی می شد که پوتین و اوباما طی یک تماس تلفنی بر روند انتقال سیاسی قدرت تاکید کردند ( البته پوتین همان یک بار آن حرف را زد و دیگر سخنی با این مضمون از وی شنیده نشد ). لوران فابیوس وزیر امور خارجه فرانسه نیز که دیگر خیالش از تسلط نیروهای جیش الحر بر دمشق و فروپاشی نظام راحت بود ، علنا سرتیپ مناف طلاس را رئیس جمهور آتی سوریه معرفی کرد ( مناف طلاس پسر وزیر اسبق دفاع نزدیک ترین فرد به بشار اسد بود که در در روز ۷ جولای از نظام سوریه جدا و به صف مخالفان پیوسته بود ) . مسلحین ارتش آزاد در آن روز تا حدی پیش رفتند که با سلاح های انفرادی می توانستند کاخ ریاست جمهوری را هدف قرار دهند. در مقابل ارتش سوریه نیز در اقدامی غافلگیر کننده و ابتکاری ، توپخانه خود را در جبل قاسیون در شمال دمشق مستقر کرد و محلات سقوط کرده را به شدت زیر آتش گرفت...
 ...نکته جالبی که در اینجا لازم می دانم بدان اشاره کنم ، روحیه عالی و رفتار کاملا خونسردانه و به دور از هیجان و اضطراب بشار اسد بود که همان روز سپهبد فهد جاسم الفریج را به عنوان وزیر جدید دفاع منصوب و در بیاناتی از موضع قدرت و استغنا، بر سرکوب کامل عناصر شورشی تاکید کرد( سخنانی که در آن روز از نظر بسیاری مضحک می نمود اما از لحاظ روانی تاثیر بسیاری بر روحیه نظامیان درگیر در نقاط بحرانی گذاشت ). از نقش خبرنگار واحد مرکزی خبر در دمشق نیز نباید گذشت ؛ در حالی که زد و خورد مسلحانه در محلات جوبر ، برزه ،قابون ( شمال شرق ) میدان ، تضامن ، یرموک و حجرالاسود ( جنوب ) و کفرسوسه ( غرب ) در جریان بود ، وی به سرعت در نقاط حساس شهر حضور می یافت و با گزارش های زنده و لحظه ای اخبار سقوط پایتخت را که توسط اکثر رسانه های جهان منتشر می شد تکذیب می کرد.   به این ترتیب در مقطعی که رسانه های سوری عمدتا در شوک و انفعال بودند  ، صدا و سیمای ایران وظیفه مقابله با جنگ روانی و رسانه ای علیه متحد استراتژیک خود را به خوبی ایفا کرد. در همان لحظات پس از انفجار ظهر ۱۸ جولای که مسئولان حزب بعث را غافلگیر کرد و تقریبا کنترل اوضاع از دست آنها خارج شده بود ، بلافاصله دست به دامان ایران شدند و با توجه به روحیه بسیار ضعیف نیروهای ارتش سوریه و ریزش های شدیدی که بدان دچار گردیده بود وهمچنین خروج ابتکار عمل از دستان فرماندهان آن، نیاز به مستشارانی حس می شد که در لحظات بحرانی بتوانند اوضاع را مدیریت کنند. به همین سبب با دستور سرلشگر سلیمانی فرمانده وقت نیروی قدس، سرتیپ حسین همدانی شبانه به وسیله یک فروند هواپیمای ترابری نظامی به دمشق اعزام شد و مستقیما از فرودگاه نظامی المزه به دیدار تصمیم گیران عالی نظام سوریه رفت. در نشست سرنوشت سازی که همان شب تشکیل شد ، سردار همدانی با توجه به اوضاع نابسامان ارتش ، تنها راه نجات پایتخت را تسلیح و سازماندهی نیروهای مردمی وابسته به حکومت عنوان کرد؛ نیرویی که بعدها به دفاع وطنی شهرت یافت( به این نکته باید توجه داشت که عمده جمعیت ساکن دمشق حامی نظام سوریه هستند ). مسئولان بعثی با عطف به این نکته که ممکن است انحصار سلاح از کنترل دولت خارج شود، ابتدا با این طرح مخالف بودند اما طرف ایرانی تاکید داشت که وضعیت بغرنج و بحرانی تر از این حرفهاست و راه دیگری در کوتاه مدت وجود ندارد . فلذا در طی همان شب چند هزار نفر از مردان و جوانان مورد اعتماد ( عمدتا علوی ) مسلح شدند و قدرت آتش و روحیه نیروهای ارتش با حضور آنان فزونی یافت‌. نیروهای نظامی وفادار به نظام با کمک تانک ، توپخانه و هلیکوپترهای قدرتمند و ایمن میل ۲۵ که از فرودگاه المزه در غرب دمشق برمیخاستند، در روزهای ۱۹ و ۲۰ جولای بر مناطق شرق و غرب پایتخت مسلط شده و به تدریج حملات خود را از روز جمعه بر محلات جنوبی متمرکز کردند . تا روز دوشنبه ۲۳ ژوئن تمام محلات اصلی دمشق پاکسازی شد و نیروهای ارتش آزاد به مناطق غوطه عقب نشینی کردند و نظام سوریه که در  اصطلاح رزمی کاران ناک دان شده بود با کمک مستشاری ایران و حمایت بدنه مردمی حامیانش در دمشق، از خطر ناک اوت شدن گریخت و نبرد بزرگ بُرکان با شکست ارتش آزاد پایان یافت.
هدیه به روح بلند شهدا مخصوصا حاج حسین همدانی
باسل اسد،برادر بزرگ بشار اسد،که اگر کشته نمیشد قطعا جانشین پدر میشد
🟤ماجرای مرگ باسل اسد باسل اسد،برادر بررگ بشار اسد و فرزند ارشد حافظ اسد بود.باسل از سنین جوانی یعنی از سن 20 سالگی ودر زمان تحصیل در دانشگاه دمشق علاقه شدیدی به مسائل سیاسی داخلی وخارجی از خود نشان می داد. باسل همزمان با تحصیل در رشته الکترونیک وارد ارتش شد ودر مدت کوتاهی با مشورت پدر خود درباز سازی نیروهای مسلح وچینش مهره های جوان وبا کفایت نظامی نقش مهمی ایفا کرد. او در عین حال به عنوان یک ورزشکار در رشته اسب سواری همواره در میادین ورزشی حضوری پر رنگ داشت ودر مسابقات منطقه ای وبین المللی شرکت می کرد. از آنجائی که رشته اسب سواری نیز مورد علاقه " هیا الحسین" دختر ملک حسین پادشاه وقت اردن بود لذا این دو یعنی باسل وهیا الحسین در مسابقات منطقه ای اسب سواری همواره درکنار یکدیگر دیده می شدند. حضور این دو درمیادین مسابقات اسب سواری شایعاتی در مورد ازدواج قریب الوقوع باسل وهیا در سوریه بر سر زبانها افتاد اما از آنجائی که میان حافظ اسد و ملک حسین اختلافات سیاسی شدیدی در مورد مسائل منطقه وفلسطین وجود داشت حافظ اسد با ازدواج هیا الحسین وباسل اسد مخالفت می کرد. از ویژگی های دیگر باسل اسد علاقه شدید وی به جریان های سیاسی شیعه بود به گونه ای که حافظ اسد پرونده محرمانه حزب الله لبنان را به باسل اسد سپرده بود. انگلیس وفرانسه وامریکا که حساسیت فوق العاده ای نسبت به حزب الله وارتباط باسل اسد با رهبران این جنبش داشتند کلیه تحرکات باسل را زیرنظر گرفتند. در همان زمان بشار اسد رئیس جمهوری فعلی سوریه در لندن در رشته پزشکی دوره تخصصی جراحی چشم را می گذراند ،لذا تمام توجه ها به باسل معطوف بود. باسل در عرصه های ورزشی به الگوئی برای جوانان سوریه تبدیل شده بود ودر زمینه های سیاسی و امنیتی غالبا دخالت پشت پرده وی کاملا مشهود بود. تقریبا همه بر این باور بودند که باسل اسد به دلیل بر خورداری از یک کاریزماتیک بالا ،روزی به عنوان رئیس جمهوری سوریه جانشین پدر خواهد شد اما تقدیر چیز دیگری را رقم زده بود. در 21 ژوئیه 1994 باسل اسد به همراه پسر دائی خود "رامی مخلوف "و محافظ شخصی خود"خالد الحسین "برای عزیمت به آلمان عازم فرودگاه دمشق در حومه این شهر بود. رانندگی اتومیل را رامی مخلوف بعهده داشت وباسل اسد در کنار راننده و خالد الحسین در صندلی عقب نشسته بود. دو کیلومتر مانده به فرودگاه دمشق ظاهرا کنترل اتومبیل از دست راننده خارج می شود واتومبیل با سرعت بالائی به مجسمه حافظ اسد در کنار جاده برخورد می کند . از عجایب این حادثه این بود که راننده ومحافظ تنها جراحت سطحی بر می دارند اما باسل اسد بشد ت زخمی می شود . .پیکر نیمه جان وزخمی باسل به بیمارستان امام خمینی "رض" در اطراف زینبیه که به فرودگاه نزدیکتر است ،منتقل می شود. این بیمارستان برای کمک به فلسطینیان اردوگاه یرموک دمشق وعراقی های رانده شده مقیم سوریه احداث شده که در آن زمان ریاست ان را دکتر خیر اندیش پزشک ایرانی اعزامی به سوریه بعهده داشت . معالجات اولیه موثر واقع نمی شود وباسل اسد بر اثر شدت جراحات فوت می کند. همان زمان شایع شده بود که عده ای ازافسران گارد ریاست جمهوری سوریه که فرماندهی آن بعهده سرهنگ "آصف شوکت "شوهر بشری تنهادختر حافظ اسد بود در ترمز اتومبیل دستکاری کرده بودند. این تصادف حوالی ساعت 6 بامداد اتفاق می افتد اما کسی جرات نمی کند خبر حادثه را به اطلاع حافظ اسد برساند. افسر کشیک کاخ الروضه دمشق محل اقامت حافظ اسد بلافاصله ماجرای تصادف وفوت باسل اسد را به اطلاع ژنرال مصطفی طلاس وزیر دفاع وقت سوریه می رساند. طلاس متقابلا عبدالحلیم خدام معاون اول رئیس جمهوری ، محمود الزعبی نخست وزیروفاروق الشرع وزیر خارجه رادر جریان این حادثه قرار می دهد واز آنها می خواهد سریعا برای انتقال این خبردردناک به رئیس جمهوری سوریه ،به کاخ الروضه دمشق بیایند. هنگامی که این شخصیت ها در سالن انتظار مستقر شدند " ابو سلیم دعبول" رئیس دفتر حافظ اسد به وی اطلاع می دهد که خدام ،الزعبی ،طلاس والشرع در سالن انتظارهستند. اسد هنگام روبرو شدن با این اشخاص در یک لحظه وسط سالن توقف می کند ومی پرسد" باسل کشته شده؟ محمود الزعبی نخست وزیر وقت" سالها بعد بر اثر سوء استفاده مالی دست به خودکشی میزند" کنترل خود را ازدست می دهد و با صدای بلند گریه می کند در هر حال تشییع جنازه با شکوهی برای باسل اسد برگزار می شود که در آن حسنی مبارک رئیس جمهوری مصر ،الیاس هراوی رئیس جمهوری وقت لبنان ، رهبران جنبش حزب الله لبنان ، نبیه بری رئیس ...
....پارلمان علامه سید محمد حسین فضل الله ، مرحوم شیخ محمد مهدی شمس الدین رئیس وقت مجلس اعلای شیعیان لبنان وصدها هزار نفر از مردم لبنان وسوریه شرکت داشتند. یک هفته بعد مرحوم محمد مهدی جواهری شاعر برجسته عراقی ونوه محمد حسین نجفی "صاحب جواهر " قصیده ای در رثای باسل اسد می سراید. محمد مهدی جواهری شاعر نابغه عراقی سالها بود به عنوان پناهنده سیاسی در سوریه زندگی می کرد وبه دستور حافظ اسد از کلیه امتیازات یک وزیر سوری بهره می گرفت. این شاعر عراقی شیعی مذهب در سال 1997درسن 96 سالگی در دمشق درگذشت ودر مقبره زینبیه دفن شد. به دلیل نگاه طایفه ای رهبران رژیم های عرب ،این شاعر بی نظیرکه در عین حال قصیده معروف او " آمنت بالحسین" با آب طلا بر سر در مرقد حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام در کربلا نوشته شده ،هر گز جایگاه واقعی خود را در جهان عرب پیدا نکرد. اساتید برجسته ادبیات عرب ازجمله دکتر شاکر فحام رئیس سابق دانشگاه دمشق دکترمحمد قدوررئیس سابق دانشگاه حلب ودکترناصر الدین الاسدی رئیس دانشگاه عمان اردن بر این عقیده بودند که این قصیده پس از قصیده معروف دعبل خزاعی شاعر اهل البیت علیهم السلام که تحت عنوان" مدارس آیات" در قرن سوم هجری سروده شده تا کنون هیچ قصیده ای از نظر استحکام وانسجام ابیات وانتخاب کلمات ووزن مناسب ،به این زیبائی سروده نشده. ده بیت از این قصیده حزن انگیز توسط " سید مکاوی" آهنگساز نابغه ودر عین حال نا بینای مصری که با خانواده اسد دوستی دیرینه ای داشت بصورت آهنگی بر روی این ابیات تنظیم می شود وخواننده معروف سوری خانم " میاده حناوی" با صوت حزین وبصورت ویدئو کلیب این آهنگ را می خواند . تاثیر این آهنگ به حدی بود که خانم " انیسه مخلوف" همسر حافظ اسد هنگام شنیدن آن ازتلویزیون دولتی سوریه از هوش می رود که به دلیل تاثیرآن بر روحیه خانواده اسد ،مرحوم حافظ اسد به محمد سلمان وزیر اطلاع رسانی وقت سوریه دستور می دهد که از پخش آن جلو گیری کنند. هر چند که این حادثه دردناک مردم سوریه را بشدت متاثر می کند اما برخی از اعضای تندرو اخوان المسلمین سوریه نمی توانستند خوشحالی خود را از مرگ باسل اسد پنهان کنند. آنان معتقدبودند که در پرتو حاکمیت حزب بعث سالهای زیادی است که صدای تلاوت قرآن را از تلویزیون سوریه نشنیده اند اما اراده خداوند بر آن تعلق گرفت تا فرزند حافظ اسد بمیرد تا علیرغم سیاست حزب حاکم ،صدای تلاوت قرآن در طول روز از تلویزیون دولتی سوریه پخش شود.