⭕️ یک اتفاق امنیتی در سرزمین های شمالی! | دستور سانسور کامل صادر شده..
رسانههای عبری:
نیروهای امنیتی اسرائیل درحال تحقیق بروی یک اتفاق امنیتی در سرزمین های شمالی هم مرز با لبنان هستند!
از سوی سرویس امنیت داخلی فرمان سکوت و سانسور کامل درباره این تحقیقات صادر شده است!
آنها میگویند تحقیقات دراین مسأله درجریان است..
احتمالا ارتش اسرائیل درحال پاکسازی منطقه و ازبین بردن رد گندکاری خود هستند
5.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رهبر انقلاب درباره سرنوشت جنگ در غزه به اسماعیل هنیئه چه گفتند؟
دوباره روسیه گفته از تلاش امارات برای حل مسئله جزایر ۳ گانه چه در مذاکره با ایران چه در دادگاه بینالمللی حمایت میکند و حامی رای دادگاه بینالمللی خواهد بود !
روسیه هم مثل آمریکا و امارات و انگلیس 💩 خورد که درباره سرزمین ایران حرف زده
سر این چیزا با کسی تعارف نداریم :)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قدرت هوش مصنوعی 😄
🔻کف خیابون
صفحۀ ۴۵
افشین گفته بود: از حرفای افسانه به مامانم فهمیدم که شبهایی که افسانه، مامانو آرایش میکرده و با هم لباسهای مدلینگ میپوشیدن و عکسهای فیگوری و ژستی میگرفتند با برنامه بوده! …فائزه یهو دوید و رفت گوشیمو به کورش خان نشون داد!…کورش داشت به عکس … و چهره مامانم نگاه میکرد، اما دیگه کار از کار گذشته بود، نمیتونستم خودمو غیرتی نشون بدم… دو سه روز بعدش کورش به من گفت: افسانه خانم! این مامانِ رویای شما، شده رویای من! دوس دارم ببینمش و حتی اگر دیدم اهل دل هست، دعوت به همکاریش کنم…
✍️ نکته:
گاهی تابوشکنی این است که به نام یک کتاب خوب، و کتاب امنیتی، حیا و حریم را کمکم بشکنی
ازاینگذشته بعضی از کلمات و صحنههای جنسی و جسمی زنان از زبان یک پسر نوجوان که خودش پاک است جای سؤال دارد!
صفحات ۶۸و۶۹
دیگه چشمای هیز اون همه دکتر و مرد و پرستار و بیمارهای دیگه به پرو پاچه مامانم جای خودش را داشت… اگه حرفی میزدم، میگفتن حالا رگ ناموسپرستیت ورم کرده؟! حالا که خواهرت داره زور میزنه تا جنازه جنینش را پس بندازه؟! اگه هم دم نمیزدم، با خودشون فکر میکردن عجب پسر خلی!
✍️ نکته:
ازطرفی افشین را فردی معمولی نشان میدهد و از طرف دیگر این حرفها را از زبان او بیان میکند!
صفحۀ ۱۱۱:
جالب اینجا بود که ۲۳۳(نام مامور امنیتی زن) بین آن زنها و دخترها نشسته بود…. گفت: آنالیزشون چندان دشوار نبود. برای پول در آوردن میرفتن کراچی و لاهور… همون اول شب و قبل از پذیرایی هواپیما، قرص جلوگیری خوردند و حتی به بقیه دوستانشون هم تعارف کردند! در تمام طول پرواز رامین تاجزاده فقط گاهی با بقیه شوخی کرد و بقیه مدت پرواز را مشغول شوخیهای رکیک و … با دختر جوان کنار دستش بود!…
✍️ نکته:
در بسیاری از آثار حدادپور ــ درست مثل اینجا ــ صحنهها و مطالبی هست که نهتنها بودنشان ضروری نیست، که هیچ نیازی به بیان آنها نیست و به قصه نیز کمکی نمیکند. تنها نقش اینها تابوشکنی و حیازدایی برای جذب مخاطب است!
https://eitaa.com/Basirfa
🔻تب مژگان
در جایجای این کتاب از مسائل جنسی سخن گفته شده است
اگر گفتن از مسائل جنسی بهطور درست باشد و فضاسازی هم درست باشد، شاید ایرادی نداشته باشد!
نه اینکه نویسندهای در یک نوشته ــ که اصلاً نام رمان نمیتوان بر آن نهاد ــ بارها صحنههای بد جنسی را توضیح دهد، و آنگاه که به لحظۀ حساسش برسد چند نقطه بگذارد و بگوید:
"ببخشید بیشتر نمیتوانم بگویم".
آیا این اوج خیانت فرهنگی نیست؟!
آیا این صحنهپردازی شهوتبرانگیز (اروتیک) نیست؟
آیا اینها پدیدآورندۀ زنای ذهنی نیست؟!
برخی از مصادیق
صفحۀ ۱۵:
مژگان… میفهمد که آرمان ۱۲ساله خودارضایی میکند.
صفحۀ ۱۸:
مشکلش خودارضاییه…
صفحۀ ۲۶:
(نفیسه) اومد کنارم (یعنی کنار مژگان) خوابید روی تخت یهنفره…تا صبح بیشتر از اینکه خجالت بکشم احساس گناه داشتم… صحنههایی که فکرشم نمیکردم مدام جلوی چشام رد میشن…!
صفحۀ ۳۵:
همجنسبازی در این سطح و با این کیفیت، زنا، اعمال شنیع، انحرافات جنسی… یکی از بچههای رصد گفت که بهانهای غیر از انحرافات جنسی ممکن است مدنظر باشد…
صفحۀ ۴۱:
یه پرونده … که نصف بیشترش خاطرات … اون با بقیه است…
صفحۀ ۱۱۶:
خانم کسالی بهم گفته بود… که هر نیازی داشت باید بتونی برطرف کنی (نیاز مژگان) و یه چیز دیگه هم بهم گفت، گفت حتی یه کاری کن که تو هم بتونی نیازات و با مژگان برطرف کنی…
صفحۀ ۱۱۷:
بعدا فهمیدم به اون عکسها میگن "عکسهای سکسی یا مستهجن"…
بعد از سه چهار روز فهمیدم…که اصطلاحا به این حالت میگن همجنسبازی!
صفحۀ ۱۲۳:
دیدم دخترها و پسرها دو تا دو تا وارد اتاقهایی میشن وبعد از یک ربع، بیست دقیقه خارج میشن… وقتی از نفیسه پرسیدم گفت: اونا میرن با هم باشن، همین!
صفحۀ ۱۲۳:
یه خانم آورده بودن که میگفتن متخصص "پورنوگرافی" هست… گلشیفته (یعنی همان متخصص) میگفت: دردسرآورترین احساس انسانها میل جنسی است…
صفحۀ ۱۲۴:
از اینکه شریک زندگیتون همجنس یا غیر همجنس هست و یا اینکه مال من یا مال یکی دیگه، احساس شرمندگی نکنید… آرمان که گندهترین خلافش خودارضایی بود، به همجنسبازی افتاد و یه شب نفیسه برام گفت: از بس آرمان برای بچهها جذابه، فرید گفته دارن سرش شرطبندی میکنن!!!
صفحۀ ۱۲۷:
"فاحشگی" من شده بودم زاپاس کسانی که اونها برام مقرر میکردن… این همیشه من و آزار میداد.
✍️ نکته:
کدام دینی و کدام عقلی حکم میکند و اجازه میدهد که کسی دخترش مورد تجاوز قرار گیرد و پسر ۱۲سالهاش همجنسباز بشود تا اینها بتوانند نقشۀ دشمن را کشف کنند؟!
آیا دستگاه امنیتی کشور ما چنین ناتوان و زبون است که باید از بی آبرویی یک خانواده برای کشف حقیقت استفاده کند و در عوض دشمن اینهمه حسابشده در خانۀ یک نیروی امنیتی رخنه کند؟
آیا اگر بر فرض هم که بک یا چند مورد اینطور باشد، باید آن را در داستانی به این شکل بیان کرد؟
آیا از نقش نمادسازی در داستا باید غافل شد؟
آیا خواننده این یک مورد را به همه تعمیم نمیدد؟!
آنوقت این کتاب مبتذل میشود کتاب امنیتی؟!
بهراستی کدام مرجع دینی و فرهنگی و کدام کارشناس متعهد اجتماعی اجازه میدهد که چنین مطالبی در بین جوانان و نوجوانان شایع شود؟
https://eitaa.com/Basirfa
🔻حیفا
در این کتاب نیز بهطور مداوم صحنههای جنسی ــ که هیچ ضرورتی ندارند ــ وصف شده است!
فصل ششم صفحۀ ۳۰:
از من گفتن بود، از تو هم نشنیدن. همه حرفات رو نشنیده میگیرم و میذارم به حساب عصبانیت و غرور مردانهات… اما خوشم اومد که بهم گفتی فاحشه!
گفتم: عجب! پس دوست داری؟! قلادۀ سگها را به گردنش بستم و او را کشاندم روی زمین و بردم به اتاق روبرویی. برهنه شدم و برهنه اش کردم و شروع کردم به آزار و اذیتش. او هیچ عکسالعملی از خودش نشان نمیداد و حتی تا حدی همکاری هم میکرد، ولی از خشم من چیزی کم نمیشد...
✍️ نکته:
نه بودن این مطلب کثیف و جنسی کمکی به داستان میکند و نه حذف آن خللی به آن وارد میکند!
آیا اگر کسی ازسرِ جهل یا خدانکرده هدفمند چنین مطلبی را بنویسد، آیا نشر معارف هم باید چاپ و منتشر کند؟!
افزونبر وصف صحنههای جنسی و شهوتبرانگیز در موارد فراوانی نیروی امنیتی ما ضعیف و بیتدبیر نشان داده شده است!
همیشه عقبتر از دشمن، بیبرنامه، کمنیرو، و از همه بدتر در چنگال حیلۀ دشمن هستند.
واقعاً جای تأسف است که به چنین کتابی اجازۀ چاپ و نشر دادهاند.
https://eitaa.com/Basirfa
🔻نه
در این کتاب نیز بهطور مداوم صحنههای جنسی و شهوتبرانگیز ــ که هیچ ضرورتی ندارند ــ وصف شده است!
صفحۀ ۳۲:
به او ماهدخت میگفتند. البته خیلی هم خوشگل و ورزیده بود، از همه ما خوشگلتر بود… به گونهای که حتی آن دو مردی که با ما درآن دخمه بودند، گاهی به او زل میزدند… بامزه و مهربان بود که جذابیتش را بیشتر میکرد.
صفحۀ ۴۵:
من روی صندلی مرگ لخت و عور بودم، فقط یک چیزی تنم بود… صندلی مرا با وحشیگری روی زمین انداخت. حتی توجهی به تمام نشدن عادتم هم نداشت.
صفحۀ ۵۶:
وقتی با آن پیرمرد یهودی تنها بودم، اذیتم کرد، تجاوز و…
قطعا ما را برای آزار، تجاوز و بردگی جنسی دورهم جمع نکرده بودند
صفحۀ ۵۷:
چون دخترها معمولا بعد از تجاوز و تجربۀ شرایط دردناک، به شدت به همهکس و همهچیز مشکوک میشوند
صفحۀ ۹۲:
مرتب خواب میدیدم قراراست بهم تعرض شود…
✍️ نکته:
نویسنده هرجای داستان که میتوانست نکتۀ جنسی نداشته باشد، موضوع را با خواب دیدن و یادآوری خاطره بیان میکند. انگار آگاهانه میخواهد ذهن مخاطب همواره با این عمل شنیع مأنوس باشد.
صفحۀ ۷۹:
مرتب خواب جلیل و ماهر را میدیدم، عجب شخصیتهای جذابی داشتند! افغان و اینهمه جذابیت! خوب، کم نداریم اما اینقدر هم نیستند که مدام جلوی چشمانمان باشند. اما آن دو نفر واقعا جذابیت داشتند. مثل اینکه برای غرور مردانه، نگاه نافذ، صدای کلفت و خسته و از سرسینه آفریده شده بودند.
✍️ نکته:
آیا این زن، یک شیعۀ جهادی و نفوذی در سیستم رژیم صهیونیستی است یا یک هرزه که با نگاهی دل از دست میدهد؟ اگر نفوذی است پس چرا ناپاک است؟
آیا نویسنده ــ آگاهانه یا ناآگاهانه ــ به دختران جوان چنین القا نمیکند که معیار انتخابشان و نگاهشان به مردها اینگونه باشد؟!
صفحۀ ۱۰۲:
حالا اگر نمیگویی چرا انقدر از مسائل زنانه حرف میزنی و وااسلاما و وادینا سر نمیدهید، باید بگویم که من در طول مدتی که آنجا بودم، فقط یکبار عادت ماهیانه داشتم، همان دفعۀ اولی که در قبر برایم پیش آمده بود...
✍️ نکته:
آیا وقاحت از این آشکارتر هم داریم؟!
درضمن تا اینجای داستان چندین بار به این مورد اشاره شده، اما اینجا شخصیت اصلی داستان ادعا میکند فقط یکبار برایش بیش آمده!
قلم زشت و مستهجننگاری که حتی بازخوانی و ویرایش نشده و فقط در پی هرزهنگاری و شهوتبرانگیزی و دریدن پردۀ حیا و تابوشکنی است؛ آنهم برای دیده شدن و جذب مخاطب!!!
چرا باید به چنین قلم کثیفی اجازۀ فعالیت داده شود؟!
صفحات ۲۶۴ الی۲۶۷:
با ماهدخت شروع به صحبت کردند. مشخص بود که دارند از ماهدخت سؤالاتی میپرسند و او هم جوابشان میدهد. بعد از ما خواستند که کاملاً برهنه شویم!… سمن من هم بدم اومده، نه اینکه خوشم بیاد جلوی هرکس و ناکسی لخت بشم، بلکه از این ناراحتتر شدم که ما مهمون ویژۀ اونا هستیم… حق بده این سطح از مسائل امنیتی را رعایت کنن، اینا همش به خاطر خودمونه! جوری از حالا به بعد بهت خوش بگذره و احترامت بذارن که قضیه پیش اومده تو فرودگاه رو فراموش کنی و خودت حاضر باشی روزی دو سه بار دیگه لخت شی تا چکت کنن.
✍️ نکته:
باز هم بیان مطالب غیرضروری و بیرون از اخلاق و حیا با هدف تابوشکنی و پردهدری و جذب کثیف مخاطب!
https://eitaa.com/Basirfa
انتقاد حجتالاسلام محمدرضا جوانآراسته از آثار حدادپور
🔸آثار حدادپور زباله است
برخی از آثار آقای حدادپور جهرمی افتضاح است. اینکه چطور هنوز دادگاه روحانیت ایشان را نخواسته است جای تعجب دارد. در حالی که کتابهای ایشان انقلابی است، ولی برخی رمان های ایشان به گونه ای است که حتی تصور اثر هنری در مورد آنها کار اشتباهی است. این مصداق جزو افرادی است که اصلاً هنر را نیاموخته است و محصول ایشان اثر هنری نیست. من آثار ایشان را یک زباله می دانم. من به هنرمند حق می دهم که خطا کند، اما اینها واقعاً زباله است و اثر قابل نقد نیست. هم از لحاظ فرم و هم از لحاظ محتوا.
هنر سیر و سلوک دارد. کسی با دو روز ابزار هنری یاد گرفتن و تکنیک یادگرفتن هنرمند نمی شود. شخصی مانند آقای جهرمی ابتدائیات تکنیک را هم ندارد. در هر کتاب ایشان میتوان انبوه خطاهای تکنیکی را پیدا کرد.
کتابی که در شخصیت پردازی، فضاسازی و در زبان، درست پیش نرفته است، اصلا یک اثر داستانی نیست، در حالی که اولین چیزها اینهاست. برخی می فرمایند مهم این است که اثرگذار است؛ اشکالی ندارد؛ بگویند آثار ایشان یک مثلا فرمی به نام ” پاچال پیچو” تاثیرگذار است، نه یک داستان. مطالب ایشان همه فیک است. من نافی اثرگذاری اثرهای ایشان نیستم اما نافی عنوان آثار ایشان هستم.
🔹صدای حوزه: اگر نام داستان را از آثار ایشان برداریم، آیا یک طلبه مجاز است این چنین بنویسد؟
منظور از این سوال فرم است یا محتوا؟ فرم که هر طور دوست داشته باشد می تواند بنویسد. حوزه در حیطه فرم نمی تواند اظهار نظر کند، چون در این زمینه بی سواد محض است اما حوزه باید در محتوا وارد شود. در حوزه محتوا، استفاده ابزاری از مسئله جذابیت جنسی در مبتذل ترین شکلش در رمان اینترنتی، وجود دارد. اولین نکته هم در مورد رمان اینترنتی این است که چاپ نمی شود، دوم آنکه، بستر پخش آن اینترنت است. رمان اینترنتی کاملا خالی از تکنیک است، چون نویسنده آن بی سواد است و هرکسی آن را می نویسند.
اما چه چیز اسباب جلب آن است؟ یک، حادثه؛ رمان های اینترنتی پر از اتفاق است و این مخاطب را نگه می دارد. این یک قدرت و حسن آن است. به علاوه جذابیت های جنسی که در آن ایجاد کرده اند و خیلی بی پرده است و به جهت چارچوب های جنسی خط قرمز ندارد و عریان است. کتاب های آقای جهرمی نیز از همین نمونه است.
بهره برداری ابزاری از جذابیت های جنسی خلاف اخلاق و ترویج ابتذال است. به همین دلیل این اثرها را زباله میدانم که کسی نباید آن را مصرف کند. مثل رمان های زرد نیست که بگویم وقتتان را برای آنها تلف نکنید، مثل آثار فهیمه رحیمی و م.مودب پور که صاحب قلمان رمان های عامه پسندند. اما کتاب های آقای جهرمی را میگویم کنار بگذارید و سر آنکه مطالعه نکنید با شما بحث و جدل می کنم. رمان های عامه پسند هم داستان های عاشقانه دارند اما مبتذل نیستند. اما این آثار مبتذل است، به گونه ای که طوری خیال مخاطب را در یک تصویرسازی جنسی به بازی می گیرد که رها شدن از آنها ممکن نیست؛ حال چه کسی این کار را انجام میدهد؟ یک نفر در لباس روحانیت!
🔹صدای حوزه: آقای جهرمی را برای مصاحبه دعوت کردیم اما ایشان سوالات ما را نپسندیدند که امیدواریم بعد انتشار این مصاحبه بتوانیم در خدمت ایشان هم باشیم.
تاکید میکنم آقای جهرمی را یک هنرمند نمی دانم بلکه نهایتا یک وبلاگ نویس است. از زمان توسعه وبلاگ نویسی ایشان یکی از پایگاه های وبلاگ نویسی را داشت و از همان موقع یکی از پرمخاطب ها بود و کار می کرد، این چیزی که الان تولید میکند ادامه همان خط است. ایشان نمی تواند یک هنرمند و داستان نویس خوب باشد چون هنر را درک نکرده است و تکنیک هم نمی داند. در حالی که تکنیک دانستن هم شرط کافی برای هنرمند شدن نیست، بلکه شرط لازم است و هنرمند سلوک را نیز نیاز دارد.
https://eitaa.com/Basirfa