eitaa logo
چادرانه های پاک:)🌿
1.1هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
523 ویدیو
20 فایل
˹﷽˼ سخت‌است‌‌عاشق شوی‌ویارنخواهد! دلتنگ‌'حرم'باشے و'ارباب'نخواهد!(:️ 💔 چادرم امانت مادریست که پهلویش را میان درودیوار شکستند...:)!🥺 کپـــی رمان: حرام و پیگرد قانونی دارد 🚫❌️ لینک ناشناس: https://daigo.ir/secret/6253354049
مشاهده در ایتا
دانلود
7.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 رهبر انقلاب: از بزرگترین و اولین اهداف کسانی که مخاطب دارند، زنده‌کردن امید در دل‌هاست 🔹️رهبر انقلاب اسلامی صبح امروز در دیدار مردم قم: ✏️درست نقطه مقابل آن کاری که دشمن می‌خواهد بکند که امید را از دل جوان‌های ما خارج کند، همه کسانی که در زمینه‌های تبلیغاتی مخاطب دارند، یکی از بزرگ‌ترین و اولین اهدافشان بایستی این باشد که امید را در دل‌ها زنده‌ کنند و حرف ناامیدکننده بر زبان جاری نکنند. ۱۴۰۳/۱۰/۱۹ 💻 Farsi.Khamenei.ir
◗‌‌ـبـِسم‌ـٰالـرّب‌چـٰآدر‌خ‌ـٰآڪۍ‌‌مـٰآدرسـٰآدـٰآت!'‌‌🌸🌕
بخونیم‌و‌به‌یاد‌آقامون‌صاحب‌الزمان‌عج‌باشیم 🤍!
هدایت شده از برهان🌱
طلبہ شدن: مسیرے ست ڪہ عشقی مقدس احاطہ اش ڪرده″ و بہ عشقی مقدس تر منتہی می شود . . پس گامت را محڪم بردار ڪہ سرباز‌ِ مہدے ‹عج› استوار می ایستد . . روزتون مبارک طلبه های گل🌸😇♥️ امام زمان آمین گوی دعاهاتون🥰🤲🏽
عزیز برادرم روزِت تو آسمونا مبااااارک...🥺♥️ دست ما رو هم بگیر:))🌱
چادرانه های پاک:)🌿
هوای این روزای من...❤️‍🩹🥺 #چهارشنبه_های_امام_رضایی
مرا یک چای حضرت در حرم کافی‌ست آقاجان کجای این جهان دارد چنین تسکین و درمانی!❤️‍🩹
خودت را به كارهاى زيبا عادت بده ، كه اگر به آنها عادت كنى برايت لذت بخش مى‌شوند.. :)🌱
🐑 صحنه اول: زن نگاهی به چهره خسته خاک آلود همسرش می اندازد. مرد با دست های پینه بسته اش بیل را در زمین فرو می‌کند. فرزند خردسالشان دوان دوان و چوب به دست از پی بره ای می آید. زن: فکر کنم یکی دوماه دیگر شیر گوسفند هم به سفره مان اضافه شود. _ خدا خیر معاویه بدهد تخصصش چند تیر و یک نشان است؛ هم گشودگی سفره و هم سرگرمی و لذت کودکانه! کودک نفس نفس زنان خم می شود دست بر زانو می گذارد: امیدورام بره ام هرگز بزرگ نشود؛ نمی‌خواهم بمیرد. نمی‌خواهم خورده شود. نمی‌خواهم.... هنوز کودک فهرست نمی خواهم هایش را کامل نکرده، مامورانی می رسند و گوسفند را می گیرند: علی دستور داده است این گوسفندها را جمع کنیم اینها مال بیت المال است. صحنه دوم: کودک روی زمین نشسته و زار می زند. مادرش سعی می کند اشک از چهره اش برگیرد. پدر می گوید: لعنت بر علی صحنه سوم: ماموران گوسفندها را در یک طویله می اندازند. _حالا نوبت کدام روستاست؟ _چرا روستا، درشهر هم مردم دوست دارند بدون تحقیق حرفها را باور کنند _بنازم این معاویه را، مردم چندی بی مزد و منت گله اش را بزرگ می کنند و دشمنش را فحش و لعنت
🤡 حرف دهان به دهان گشت تا ساعتی دیگر حسین بن علی به کوفه می‌رسند؛ ... کوچه به کوچه چرخید و به هر پس کوچه سرک کشید. پشت بام ها سیاه🖤 شد؛ زنان کوفه منتظر و مشتاق بر پشت بام ها ایستادند. مردان 👬👬بر دروازه شهر اجتماع کردند، معاویه رُس شهر را کشیده بود! سیاهی نزدیک و نزدیک تر شد و ندای اهلان و سهلا یا اباعبدالله بلند و بلندتر پیش چشمان متحیر😳 سیاهی یک‌راست به دارالخلافه رفت. نقاب از چهره برگرفت و خود را معرفی کرد: ابن زیاد 😳😵‍💫🙊🙊 هنوز بر سریر قدرت تکیه نزده دومین شایعه را در شهر رقم زد سپاهی از شام به چند منزلی کوفه رسیده‌اند. 🏇🏇🏇🏇🏇🏇🏇🏇🏇🏇🏇 تاریخ نشان داد که سپاه کوفه به شام رسیدند اما سپاه شام به کوفه هرگز اما دیگر شایعه اصابت کرده بود و عده‌ای دست از امام حق کشیده بودند از ترس سپاه شام. 📝 تاریخ دست مایه عبرت است نشود ما نیز شایعه ترس را باور کنیم یا خبری را بدون اطمینان نقل و دست به دست.
◗‌‌ـبـِسم‌ـٰالـرّب‌چـٰآدر‌خ‌ـٰآڪۍ‌‌مـٰآدرسـٰآدـٰآت!'‌‌🌸🌕