eitaa logo
🇮🇷بہ تو از دوࢪ سلام🇮🇷
474 دنبال‌کننده
18هزار عکس
13.3هزار ویدیو
129 فایل
🌸 ظـ‌ه‍وࢪ بسیاࢪ نزدیک استــ :( @Beh_to_az_door_salam ادمین تبادلات: @ya_zah_raa مدیر @Asmahasani12
مشاهده در ایتا
دانلود
فاطمیه از کدامین غصه باید جان سپرد ؟ دردِ حیدر ، داغِ مادر یا غریبیِ حسن ..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹بخشی از وصیت نامه. «همیشه با وضو باشید ، قرآن بخوانید . حجاب ها را از قلب خود بردارید تا با عالم غیب ارتباط داشته باشید و اسرار غیبی را بدانید و ببینید ، نگاه های خود را کنترل کنید تا بتوانید حسین و ائمه شهداء را ببینید و زیارت کنید . بینی خود را از بوهای حرام نگه دارید تا بوی حسین ( ع ) و عشق را بشنوید و با زبان خود غیبت نکنید و تهمت نزنید تا بتوانید با مولایتان صحبت کنید» 📙برگرفته از کتاب بی خیال. خاطرات شهید علی حیدری. اثر گروه شهید هادی
36.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 مادر شهید نجف زاده :وَچه ، شهیدِ مار بعین مِزِه دارنه ... . 🔹 سید اسماعیل سید حسین پور فرزند گرانقدر سید علی اکبر سید حسین پور از یک لشکر ویژه ۲۵ کربلا ... . (📌 یادمان شهدای هفت تپه_ 📆۲۸ اسفند ۱۴۰۱) 🔹 کاری از قرارگاه رسانه ای هفت تپه ی گمنام...
🍃 امیرالمؤمنین(ع): 🌸دنیا و آخرت به منزله مشرق و مغرب هستند و کسی که میان آن دو راه می پیماید هر اندازه به یکی نزدیک شود از دیگری دور می شود. 📚 نهج البلاغه، ص۴۸۶، حکمت ۱۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرحوم اسماعیل دولابی میگفت : گاهی اوقات با خدا خلوت کنید نگویید که ما قابل نیستیم هر چه ناقابل‌تر باشیم خدا بیشتر اهمیت می‌دهد خدا کسی نیست که فقط خوب‌ها را انتخاب کند.
💕 عارفی که ۳۰ سال مرتب ذکر می گفت: استغفر الله! مریدی به او گفت: چرا این همه استغفار میکنی، ما که از تو گناهی ندیدیم. جواب داد: سی سال استغفار من به خاطر یک الحمد لله نابجاست! روزی خبر آوردند بازار بصره آتش گرفته، پرسیدم: حجره من چه؟ گفتند: مال شما نسوخته… گفتم: الحمدلله… معنیش این بود که مال من نسوزد مال مردم به درک! آن الحمدلله از سر خودخواهی بود نه خداخواهی.. چه قدر از این الحمدلله ها گفتیم ... و فکر کردیم شاکریم؟؟؟؟ #ܝߺ̈ߺߺࡋܢߺ߭ࡏަܝ‌ߊ‌ܢߺ߭ܣ اَلَّلهُمـّ_عجِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج در محـضر خُــدا گنـاه نکنیم 📓🖇 💥💪🏿
انّی وُلدت لکی أحبّک +زاده شدم‌ تا تو را دوست بدارم...♥️
آشفته ام چو پیرغلامی که در غمَت یک عمر گریه کرد ولی کربلا نرفت ..
🇮🇷بہ تو از دوࢪ سلام🇮🇷
🌨❄️🌨❄️🌨❄️🌨❄️ ❄️🌨❄️🌨❄️🌨 🌨❄️🌨❄️ ❄️🌨 🌨 #قصھ_دلبࢪی #قسمت_بیست‌وپنجم مدام زیر لب می گفت :« شکر که جور ش
🌨❄️🌨❄️🌨❄️🌨❄️ ❄️🌨❄️🌨❄️🌨 🌨❄️🌨❄️ ❄️🌨 🌨 اگه هم می گفتم برای خودم می خوام که معلوم نبود تو بله‌بگی!» 😂 حتی گفت :«اگه اسلام دست و پامو رو نبسته بود ، دلم می خواست شمارو یه کتک مفصل بزنم !»😬😬😂 آن کل کل های قبل ازدواج ، تبدیل شدند به شوخی و بذله گویی😂 آن شب ، هر چی شهید گمنام در شهر بود ، زیارت کردیم 😍 فردای عقد رفتیم خانه خاله مادرش آنجا هم یک سر ماجرا وصل می شد به شهادت. همسر شهید بود ، شهید موحدین ☺️😍 روز بعد از عقد نرفتم امتحان بدهم . محمد حسین هم ظهرش امتحان داشت . با اعتماد به نفس ، درس نخوانده رفت سرجلسه 😐😂 قبل از امتحان نشسته بود پای یکی از رفقایش که کل درس را در ده دقیقه برایش بگوید🙄😂 جالب اینکه آن درس را پاس کرد😅 قبل از امتحان زنگ زد که «دارم میام ببینمت!»😁 گفتم :«برو امتحان بده که خراب نشه!» پشت گوشی خندید که «اتفاقا میام که امتحانم خراب نشه!»😁 آمد😂 گوشه حیاط ایستاد ، چند دقیقه ای با هم صحبت کردیم . دوباره این جمله را تکرار کرد : «تو همونی که دلم خواست ، کاش منم همونی بشم که تو دلت می خواد!» 🙃 رفت بعداز امتحان ، زود برگرشت. تولدش روز بعد از عقدمان بود💞 هدیه خریده بودم : پراهن ، کمربند ، ادکلن . نمی دانم چقدر شد ، ولی به خاطر دارم چون می خواستم خیلی مایه بگذارم ، همه را مارک دار خریدم و جیبم خالی شد 😂🤦🏻‍♀ بعد از ناهار ، یک دفعه با کیک و چند تا شمع رفتم داخل اتاق . شوکه شد😆 خندید :«تولدمنه؟ تولد توئه ؟ اصلا کی به کیه؟😂😅😅😍 وقتی کادو را بهش دادم گفت :«چرا سه تا؟!»🤔 خندیدم که «دوست داشتم!»😁 نگاهی به مارک پیراهن انداخت، طوری که توی ذوقم نزده باشد ، به شوخی گفت :«اگه ساده ترم میخریدی به جایی برنمی خورد !»😊😉 یکی پیس از ادکلن را زد کف دستش ، معلوم بود خیلی از بویش خوشش آمده:«لازم نکرده فرانسوی باشه .. مهم اینه که خوشبو باشه!»😁 ادامـہ‌دارد . . . بہ‌قـلم‌⁦✍🏻⁩«محمدعلۍمحمدۍ🌿» 🌨 ❄️🌨 🌨❄️🌨❄️ ❄️🌨❄️🌨❄️🌨 🌨❄️🌨❄️🌨❄️🌨❄️
🇮🇷بہ تو از دوࢪ سلام🇮🇷
🌨❄️🌨❄️🌨❄️🌨❄️ ❄️🌨❄️🌨❄️🌨 🌨❄️🌨❄️ ❄️🌨 🌨 #قصھ_دلبࢪی #قسمت_بیست‌و‌ششم اگه هم می گفتم برای خودم می خوام که
🌨❄️🌨❄️🌨❄️🌨❄️ ❄️🌨❄️🌨❄️🌨 🌨❄️🌨❄️ ❄️🌨 🌨 برای کمربند چرم دو رو هم حرفی نزد . آخر سر خندید که «بهتر نبود خشکه حساب میکردی می دادم هیئت ؟»😆 سرجلسه امتحان ، بچه ها با چشم و ابرو به من تبریک می گفتند . صبرشان نبود بیاییم بیرون تا ببینند با چه کسی ازدواج کرده ام 😅 جیغی کشیدند ، شبیه همان جیغ خودم وقتی که خانم ابویی گفت :« محمد خانی آمده خواستگاری ات!»🤣 گفتند :«مارو دست انداختی ؟»🤨 هرچه قسم و آیه خوردم ، باورشان نشد . 😆 به من زنگ زد آمده نزدیک دانشگاه . پشت سرم آمدند که ببینند راست می گویم یا شوخی میکنم 😂🤦🏻‍♀ نزدیک در دانشگاه گفتم :« ایناها! باور کردین؟اون جا منتظرمه!»😐 گفتند :« نه !تا سوار موتورش نشی ، باور نمی‌کنیم!»😑 وقتی نشستم پشت موتورش پرسید : « این همه لشکر کشی برای چیه؟»🤔 همین طوری که به چشم های بابا قوری بچه ها می خندیدم ، گفتم :«اومدن ببینن واقعا تو شوهرمی یا نه!»😂 البته آن موتور تریل معروفش را نداشت . کلا آن موتور وقف هیئت بود . عاشق موتور سواری بودم ، ولی بلد نبودم چطور باید با حجاب کامل بشینم روی موتور 🤦🏻‍♀ خانم های هیئت یادم دادند😂 راستش تا قبل از ازدواج سوار نشده بودم . فقط چند بار با اصرار ، دایی ام مجبور شدم بشینم ترک موتور ، همین ☹️ باهم رفتیم خانه دانشجویی اش در یک زیر زمینی که باور نمی کردی خانه دانشجویی باشد ، بیشتر به حسینه ای نقلی شبیه بود 😂 ولی از حق نگذریم ، خیلی کثیف بود 😬 آنقدر آنجا هیئت گرفته بودند و غذا پخته بودند که از درو دیوارش لکه و چرک می بارید 😐 تازه می گفت :«به خاطر تو اینجا رو تمیز کرده م!»😐🤦🏻‍♀ گوشه یکی از اتاق ها ، یک عالمه جوراب تلنبار شده بود 😐 معلوم نبود کدام لنگه برای کدام است ، فکر کنم اشتراکی میپوشید🙄 اتاق ها پر بود از کتیبه های محرم و عکس شهدا . از این کارش خوشم می آمد ‌😁☺️ بابت شکل و شمایل و متن کارت عروسی ، خیلی پایین کرد . خیلی از کارت ها را دیدیم . پسندش نمی شد .. نهایتا رسید به یک جمله از حضرت آقا با دستخط خودشان😍 ادامـہ‌دارد . . . بہ‌قـلم‌⁦✍🏻⁩«محمدعلۍمحمدۍ🌿» 🌨 ❄️🌨 🌨❄️🌨❄️ ❄️🌨❄️🌨❄️🌨 🌨❄️🌨❄️🌨❄️🌨❄️
🔸هروقت به سر قبرم آمدید سعی کنید روضه علی اکبر علیه‌السلام و یا حضرت زهرا سلام الله علیها بخوانید و مرا به فیض بالای گریه برسانید.
اللهم‌عجل‌لولیڪ‌الفرج
دوباره پنج شنبه شد.... و دلتنگی ما برای عزیزانی که دیگر در جمع ما نیستند شروع شد....🥺😔💔🥀
این یه بیت خیلی دردناکه؛ لبریز شوق بود که در گوش محسنش یک روز علی اقامه بخواند ولی نشد..💔
پیامبر اکرم‌ﷺفرمود: یاعلی! برای تو همین بس که دوستداران و محبین تو، نه حسرتی هنگام مرگ دارند، نه وحشتی درقبر و نه ترسی در روز قیامت بحارالانوار، ص۲۲۸📚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◖🖤🌱◗ مقدس‌است‌مقامات‌مادران، امابهشت‌زیرقدم‌های‌مادرحسین‌است:) ‹ 🖤⇢ › ‹ 🌱⇢
جاݩ علے نࢪو :(💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ازعـمدمادر‌و‌پـیشِ‌پسـر‌زدن ازعـمدبالـَگد‌مُحـکم‌به‌در‌زدن❤️‍🩹!