❣ #عــند_ربـهم_یــرزقون
🦋 تزکیه و برنامه ریزی برای رشد و تعالی روح و جسم 🦋
به نقل از مادر بزرگوار این شهیده:
«زینب در دفتر خودسازی خود جدولی کشیده بود که ۲۰ مورد داشت، نماز بهموقع، یاد مرگ، همیشه با وضو بودن، خواندن نماز شب، نماز غفیله، نماز امام زمان (عج)، ورزش صبحگاهی، قرآن خواندن بعد از نماز صبح، حفظ کردن سورههای قرآن کریم ،دعا کردن در صبح و ظهر و شب،کمتر گناه کردن تا کم خوردن صبحانه ناهار و شام دخترم جلوی این موارد ستونهایی کشیده بود هر شب بعد از محاسبه کارهایش جدول را علامت می زد...»
#شهیده_زینب_کمالی🌹
نثار روح بلندشان صلوات 🥀🥀
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج 🤲
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالعَنْ أعْدَاءَهُم 🌷
ابراهـیم می گفت :
چـادر یادگار حضرت زهرا (س) است ؛
ایمان یڪ زن وقتی کامل میشود که حجـاب را کامل رعایت ڪند ...
#هـادی_دلها
#شهید_ابراهیم_هادی
#چادر_یادگار_مادر
نثار روح بلندشان صلوات 🥀🥀
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج 🤲
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالعَنْ أعْدَاءَهُم 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استوری 🌼
رهبر🌺
درخواستی🌻
•🖤🔦•
#تلنگر
برای توبه
امـروز و فـردا نڪن
از کـجا مـعلوم
این نَفَسے که الان میکشے
جزء نَفَسهاۍ آخـر نباشه⁉️
خـیلـیا بـیخـیال بـودن و
یـهو غافـلگیر شـدن...💥
#ܝߺ̈ߺߺࡋܢߺ߭ࡏަܝߊܢߺ߭ܣ
#اَلَّلهُمـّ_عجِّللِوَلیِڪَالفَرَج
در محـضر خُــدا گنـاه نکنیم 📓🖇
#برای_ترک_گناه_هیچ_وقت_دیر_نیست
#از_همین_الان_شروع_ڪن💥💪🏿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلتنگ حرمم😭💔
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
•┈┈••••✾•🍃🌸🍃•✾•••┈┈•
🇮🇷بہ تو از دوࢪ سلام🇮🇷
🌸بسم رب الشهداوصدیقین🌸 ✍🏻داستان: حقایق پنهان📖 #قسمت_هفتادم0⃣7⃣ بعدتماس وصحبت هامون بابرادرم،برگشت
🌸بسم رب الشهداوصدیقین🌸
✍داستان:حقایق پنهان📖
#قسمت_هفتادویکم1⃣7⃣
محمدرضاهمان روز بیست و یکم ماه مبارک رمضان۱۳۹۷ بعدگفتن حرفهاش به خاطر شاهدها،درادامه گفت بعدتعریف ازخواب وداستانها،درآخر،وصیت نامه خودش راهم بخونم برای جمع حاظر،ومسابقه ای ازروی وصیت نامه اش طرح کنم وبه سه نفر جایزه بدم باهزینه خودم شهیدمحمدرضادرخواب حتی گفت که سؤال هارابه چه صورت طرح کنم وقتی بیدار شدم بلافاصله رفتم سراغ وصیت نامه شهیدمحمدرضاکه درگوشیم ذخیره داشتم.من وصیت نامه شهید محمدرضارادرآن چندسال شایدنزدیک به۵۰بارخوانده بودم وهمیشه به بقیه میگفتم وصیت نامه شهیدمحمدرضاراهرکسی بخونه وعمل کنه،واقعامیشه جزءامام زمانی های واقعی وقتی که داشتم وصیت نامه شهیدمحمدرضارامیخوندم وبه چیزایی که شهیدمحمدرضادرخواب اشاره کردبه خاطرمسابقه تازه متوجه شدم دروصیت نامه اش به سه نکته مهمی اشاره کرده بودوآن هم سه بار..وطرح سؤالات هم اینطوربود،،آن سه نکته مهمی که دروصیت بهش اشاره شده وآن هم چندبار..آن سه نکته مهم چیست؟؟؟
ساعت سه بود،زودترازروزهای قبل رفتم مسجد..چون شهید محمدرضا گفته بودبه خاطراتفاق دیشب سؤالهایی برای بعضی هاپیش اومده که میخوان ازمن بپرسن..من بادوستم وفرمانده پایگاه صحبت کردم تایک روزی رامشخص کنن درموردبرنامه هایی که شهیدمحمدرضاگفته بودصحبت کنیم..شهیدمحمدرضاطبق معمول ازهمه چیزخبرداشت،،کم کم بچه های پایگاه ودوره قرآن اومدن مسجد،تاجلسه قرآن شروع بشه یکی یکی دورمن جمع شدن هرکدوم یک جورسوال میپرسیدن
آنهایی که خبرداشتن ازقضیه شهیدمحمدرضاازم می پرسیدن شماچطوری باشهیدمحمدرضاعهدبستی وچه کارهایی کردی که شهیدمحمدرضااومدبه خوابت،ومادراصل الان بادعوت نامه شهدایی که به دستمون افتاده اگربخوایم بااین شهیدعهدخواهروبرادری ویارفاقت ببندیم بایدچطورشروع کنیم؟
وآنهایی هم که خبرنداشتن می پرسیدن قضیه دیشب چی بود؟؟چرابعدانتخاب دعوت نامه شهدا اونطورذوق زده شدی؟وبعدهم بهم ریختی میشه برای ماهم تعریف کنی؟وتاجایی که شمارامیشناسیم ارادت خاصی به شهدادارین خوشحال میشیم ماراهم راهنمایی کنین به خاطررفاقت باشهدا
ومن چون تصمیم داشتم دریک روزتائین شده برای همه خلاصه ای ازداستانهاراتعریف کنم،،اون روزدرجواب همه گفتم چشم حتما به وقتش جواب همگی رامیدم
#خادم الشهدا نوشت❤️
ادامه دارد
🇮🇷بہ تو از دوࢪ سلام🇮🇷
🌸بسم رب الشهداوصدیقین🌸 ✍داستان:حقایق پنهان📖 #قسمت_هفتادویکم1⃣7⃣ محمدرضاهمان روز بیست و یکم ماه م
🌸بسم رب الشهداوصدیقین🌸
✍🏻داستان: حقایق پنهان📖
#قسمت_هفتادودوم2⃣7⃣
بافرمانده پایگاه ودوستم که خودش هم مسئول حلقه صالحین درپایگاه بودهماهنگی کردیم ویک روز را برای جواب سوال بچه هاوتعریف داستان هاتعیین کردیم
ازروزقبل هم به خواهروخانم آقاجواد که شاهداولین خواب من بودن به خاطرقضیه پیراهن آقاجوادخبردادم،که اگر مایل هستن دراین جلسه ماشرکت کنن واینکه خودشهیدمحمدرضاهم پیغام داده تااین دونفردراین جلسه حاضربشن وحرفهای من راتاییدکنن..که وقتی برای این دونفرموضوع راگفتم خداراشکرباجون ودل پذیرفتن وروزجلسه درمسجدحضورپیداکردن برای اینکه بچه های نوجوان وابتدایی هاهم در این جلسه شرکت کنن دوستم بهشون گفته بودکه از حوزه شهر یک سخنران میادتابرای نوجوانهاوجوان هاصحبت کنه کم کم آخرای جزءخوانی قرآن بودکه متوجه شدم یکی یکی بچه هادرگوش دوستم میگن..خانم چرااین خانم سخنران نیومد؟خانم تابیاد دیرمیشه هاهمه میرن باهاش تماس بگیرین دیگه تاهرچه زودتربیاد
اونم بالبخندمیگفت نه دیرنمیکنه به موقع میرسه من قول میدم خلاصه جلسه قرآن تموم شد..که یهویی خیلی هاگفتن خانم.........چرااین خانم نیومدن؟؟
که ایشون گفتن اومده خیلی وقته وبین خودشماهانشسته..همه تعجب کردن
گفتن کی اومده که متوجه نشدیم پس کو؟خانم.......گفت کسی که امروزمیخوادبرای شماصحبت کنه خانم.......هستن که میخواددرموردیک شهیدعزیزودرکل ازشهدابرامون صحبت کنه..جواب سوال همه شماهارابده به خاطردعوت نامه شهدا که چطورباشهیدخودتون عهدببندین ورفاقت کنین وهم به خاطرسوال بعضی هاکه پرسیدن قضیه شب قدر چی بود که خانم........به اون شکل هیجانی شدن
خیلی استرس داشتم اصلانمیدونستم بایدچطورشروع کنم وازکجابگم
یعنی بیشتراسترس داشتم که نکنه وسط حرفهام بخوان چیزایی بگن که من بهم بریزم ونتونم ادامه بدم یااینکه به خاطرباورنکردن هاشون اعصابم داغون بشه که یادشاهدهاافتادم،وداستان محمدرضای جوان داستان خودمون که خیلی ها هم دیده بودنش وخبرداشتن که با خانواده اش اومده بودن عروسی خواهرزادم دوستم رو به سمت همه صندلی راگذاشت ومیکروفون هم آورد
تودلم گفتم یاخدا این چه وضعیه من تابه حال اصلاتوجمع صحبت نکردم تنهایی فقط درحلقه صالحین مشارکت داشتم..حالابایدواسه این همه آدم تنهایی صحبت کنم اونم بامیکروفون استرسم بیشتروبیشترشد گفتم نمیشه میکروفون نباشه گفت نه صدابه همه نمیرسه..نشستم رو صندلی شروع کردم ازگفتن اولین خوابم درموردپیراهن آقاجواد،،وگفتم خواهروخانم آقاجوادهم حضوردارن وحرفهای من راتاییدمیکنن که اونها هم گفتن بله کاملاحرفهای خانم........واقعیته وتاییدکردن ودرادامه هم خلاصه ای از بقیه ماجراهاگفتم تابه حال که در داستانها گفتم برای همه شما عزیزان حاظردرکانال شهیدمحمدرضا،وداستان محمدرضای جوان راتقریباکامل گفتم به این دلیل که دراون جمع یک شخصی بود،که وقتی یک روزمن ومحمدرضا رادرشهردیده بود.بدون اینکه بپرسن این آقاپسرکی هست پشت سرمن حرفهایی زده بود ومن اون روز داستان محمدرضاراکامل تعریف کردم وبعدهم روبه این شخص کردم و گفتم این آقامحمدرضاهمونی بودکه شما مارا یه باردرشهرباهم دیدین..
وبعدجلسه اون روزعکسهای محمدرضاراباخواهرزاده ام وبرادرهام راکه در عروسی گرفته بودن را درپروفایلم گذاشتم تاهمه ببینن وبیشترباورکنن...
#خادمالشهدانوشت❤️
#ادامهدارد...
🇮🇷بہ تو از دوࢪ سلام🇮🇷
🌸بسم رب الشهداوصدیقین🌸 ✍🏻داستان: حقایق پنهان📖 #قسمت_هفتادودوم2⃣7⃣ بافرمانده پایگاه ودوستم که خودش
🌸بسم رب الشهداوصدیقین🌸
✍🏻داستان: حقایق پنهان📖
#قسمت_هفتادوسوم3⃣7⃣
اون روز بعداز جلسه وتعریف خلاصه ای ازداستانها،وصیت نامه شهیدمحمدرضاراهم خوندم که خداراشکردونفرجواب درستی دادن ومتوجه شدن که دروصیت نامه به چه موضوع های مهمی چندبار شهید محمدرضااشاره کرده بود وباراهنمایی که کردم نفرسوم هم جواب درست داد بعداتمام صحبت هام که خیلی تاثیرگذاربودوتقریباهمه حرفهایم راباورکرده بودن به خاطرشاهدهایی که داشتم ویکی یکی اومدن سراغم وسؤال کردن که چطوری بایدعهدببندیم بارفیق یابرادرشهیدمون..ودرادامه هم میگفتن مادوست داریم عکس شهیدمونم راداشته باشیم باوصیت نامه هاشون وخلاصه ای اززندگی هاشون را...
آنهایی که گوشی داشتن گفتم از اینترنت سرچ کنن وبخونن وبه خاطرچاپ عکس هاهم اگرنمیتونن برن شهر
من خودم اسم شهداشون رایادداشت میکنم ودراولین فرصت برای همگی میدم چاپ کنن
وگفتم بیشترشهداهم کتاب دارن میتونن خریداری کنن وزندگی نامه آنهارابخونن تاشهید خودشون رابیشتربشناسن ودرس های واقعی ازاین شهدای عزیزیادبگیرن،،
وروزبعدرفتم شهروبرای آنهایی که اسم شهداشون رایادداشت کرده بودم عکس شهیدشون راهم چاپ کردم،که اکثرا
به همراه وصیت نامه هاشون بودن
بعدچاپ،بعدازظهرهمان روزکه جلسه قرآن داشتیم درمسجدعکسهاراتحویل بچه هادادم که خیلی خوشحال شدن
۲۱خردادماه سال۱۳۹۷
مصادف با۲۶ماه رمضان متاسفانه مادرشهیدمحمدرضادارفانی راوداع گفت
ومن به خاطرماه رمضان درتشیع مادرنتونستم شرکت کنم
یک سال گذشت مراسم سالگرد مادرشهیدمحمدرضاشده بود،به خاطرمراسم مادر من هم ازطرف خانواده شهیدمحمدرضادعوت شده بودم..که خداراشکرقسمتم شدتادرمراسم سالگرد مادرحضور داشته باشم..زمانی که باآژانس داشتم میرفتم سمت مسجدی که مراسم سالگرد مادر درآنجابرگذار میشد وازکنارمنزل قدیمی مادر گذشتیم خیلی حالم بدشد.آهی کشیدم وباخودم گفتم هرچنددیدن این خونه بانبود مادرشهیدمحمدرضا صفایی نداشت ولی بازهم دوست داشتم یه باردیگه آنجاراببینم وخاطرات روزهایی را که درکنارمادربودم رامرورکنم
خداراشکرمراسم به خوبی و خوشی تمام شد،ورفتیم سرمزار مادر،ومزارشهیدمحمدرضا
درآخرموقع خداحافظی خواهرشهیدمحمدرضاتعارف کردتابرای شام بریم منزل ولی نگفتن منزل کی وکجا وقتی بامن صحبت کردن تابرای شام بمونم..ومن گفتم بایدهرچه زودتربرگردم
خواهر شهیدمحمدرضا گفت بمون واسه شام قراره امشب شام راخونه مادر دورهم بخوریم
#خادمالشهدانوشت❤️
#ادامهدارد...
🇮🇷بہ تو از دوࢪ سلام🇮🇷
🌸بسم رب الشهداوصدیقین🌸 ✍🏻داستان: حقایق پنهان📖 #قسمت_هفتادوسوم3⃣7⃣ اون روز بعداز جلسه وتعریف خلاصه
🌸بسم رب الشهداوصدیقین🌸
✍🏻داستان: حقایق پنهان📖
#قسمت_هفتادوچهارم 4⃣7⃣
خواهرشهیدمحمدرضاگفت بمون واسه شام
قراره امشب شام رامنزل مادر دورهم بخوریم
ومن هم که ازخداخواسته بلافاصله گفتم وااای زهراخانم واقعا راست میگین اگرمنزل مادرباشه منم حتمامیام،چون دوست دارم یه باردیگه منزل مادرراببینم ویادخاطرات گذشته کنم وقتی که رسیدیم منزل مادر تخت خالی واتاق خالی مادر رادیدم ناخداگاه بغضم ترکید وچقدر افسوس خوردم ازنبودنش
حال همه مهمان هاهم دست کمی ازحال من نبود،نشستیم بعدقرائت فاتحه و صلوات برای مادر زهراخانم کتاب دعاهایی راکه به یادشهیدمحمدرضاو پدرومادرش چاپ کرده بودرابین مهمان هاپخش کرد خداخیرش بده واقعاهدیه خیلی باارزشی بودبرامون
بعدپخش کتاب دعاهاهمه سکوت کردن وبه یادمادرهرکسی یک دعاویاسوره ای که درآن کتاب هابودخواندن...
بعدخوردن شام بااینکه هیچ کدوم ازمهمان هادوست نداشتیم منزل مادرراترک کنیم...
ولی ازخانواده محترم وعزیز شهیدمحمدرضا تشکروخداحافظی کردیم..
درآن سفرخدابهم توفیق دادتاچندروزی درقم بمونم وبه زیارت حضرت معصومه(ص)ومسجدجمکران هم بروم ودرآخرهم برای بازدید ازمنزل امام خمینی(ره)در قم رفتم
وآشناشدن حضوری بادوست شهیدمحمدرضا سرهنگ کاجی هم یکی ازاتفاقات خوب درآن سفرمن بودخداراشکر
بعدبرگشت ازسفرتقریبادوماه بَعد،خواب شهیدمحمدرضارادیدم که درمورد نِگین عَقیق وموزه گفت..
شهیدمحمدرضاگفت به خواهرم زهرابگوتا نگین عَقیق را به موزه تحویل بدن..
آکواریومی درست کنن بالوله کِشی آب ونگین عَقیق راداخل آکواریوم قرار بِدَن تاهمه بازدیدکنندهها بتونن ازآب نگین عَقیق استفاده کنن..وبه دوستم آقای کاجی هم بگوتاپیگیراین قضیه باشه...
وقتی که تماس گرفتم باخواهرشهیدمحمدرضا زهراخانم..وخوابم رابراش تعریف کردم..
خیلی مُنقلب شد وگفت که خواسته مادرهم تقریباهمین بودمثل وصیت نامه که مادرم چیزی ننوشته ...ولی درموردنِگین عَقیق یکی دو بار به من گفت بعدفوت من این نگین عَقیق اگرموزه تحویل داده می شد خیلی خوب بود
وباآقای کاجی هم تماس گرفتم وگفتم که شهیدمحمدرضادرخواستش ازایشون درموردنگین عَقیق چی بوده ..که آقای کاجی هم گفتن پیگیری میکنن..زمان زیادی طول نکشیده بودبَعداین خواب وماجراکه خواهرشهیدمحمدرضاتماس گرفت وگفت منزل خود مادرم قراره بِشه موزه وبعدانجام کارهای اولیه تحویل شهرداری قم داده میشه..درجواب زهراخانم گفتم دیدین بازهم شهیدمحمدرضامثل همیشه ازهمه چی خبرداشت که گفت نِگین عَقیق راتحویل موزه بدین یعنی چی..
وتوخوابم اَصلا اسمی ازموزه دیگه وجای دیگه نَبُرد.چون میدونست منزل خود مادر یه روزی موزه میشه ونِگین رامیخواست تا به همین موزه تحویل بِدین..دو روز بعدازتماس زهرا خانم،سرهنگ کاجی هم تماس گرفت تا همین خبررابِهم بده وگفتن دعاکنید هرچه زودتراین اتفاق بیفته ومنزل مادرشهیدمحمدرضا تبدیل به موزه بشه،،تانِگین عَقیق هم باکمک خداوخودشهیدمحمدرضا تحویل موزه داده بشه...
#خادمالشهدانوشت❤️
#ادامهدارد...
🌷
🌸بسم رب الشهداوصدیقین🌸
✍🏻داستان: حقایق پنهان📖
#قسمت_هفتادوپنجم5⃣7⃣
داستان دختر بچه۹ساله(کرونایی)که به دست شهیدمحمدرضاشفیعی شفاگرفت حدودیک سال پیش درسال ۹۹دختربچه ای ازاصفهان که مادرش تقریبا ازدوسال قبل ادمین کانال شهیدمحمدرضاشفیعی بود..
مادراین دخترخانمِ داستان ما وقتی که دخترش ریحانه خانم مریض وتب داربودبه من پیام دادتابراش دعاکنم
که ریحانه جان را دکترهم برده بودن و دکتردارو تَجویزمیکنه براش..بعدهم دستورمیده اگرحالش بااین داروهابهترنشدحتما دوباره ببرنش دکتر..چون علائم های ریحانه مشکوک به کرونابود.دقیق یادم نیست یک روز یا دو روزگذشته بودکه شب حدودساعت۱۰شب مادرریحانه پیام دادوگفت ریحانه حالش بدشده وتبش بالارفته وبه خاطراینکه دریکی ازروستاهای شهراصفهان زندگی میکردن ودسترسی به دکترخوب نداشتن میخواست حداقل صبح بشهِ تاریحانه جان راببرن اصفهان پیش یک متخصص خوب..من درجواب مادرریحانه گفتم اگرمیتونی باپاشویه وداروهای قبل تبش راکنترل کنی به قول خودت صبرکنین تاصبح ببرینش پیش دکترمتخصص
وگرنه تب بالاخطرناکه حتماهمین امشب ریحانه رابرسونین درمانگاه..
۱۲شب بودخوابم برده بود
خواب دیدم ریحانه جان دربیمارستان تویک اتاق بستری هست وحالش بدبود تب شدیدی داشت که مادرش،، هم کنارتخت ریحانه روصندلی نشسته وسَرَش راکنارتخت ریحانه گذاشته بود وکتاب دعادردست خوابش برده بود
دراتاق ریحانه بازشد دیدم شهیدمحمدرضا بایک بطری کوچک آب که به دست داشت وارداتاق شد ویک راست رفت بالاسر ریحانه..ریحانه هنوزبی حال بودوداشت توتب میسوخت
شهیدمحمدرضادربطری آب رابازکرد وسرریحانه راکمی بلندکرد ودرحدچندقُلوپ به ریحانه آب داد
وبالاسرریحانه ایستاد که ریحانه به دودقیقه نکشیدکه چشماشوبازکرد توچهرش دیگه هیچ اثری از حال بدوناله های ضعیف ریحانه نبود
شهیدمحمدرضا دستی به سرریحانه کشیدوگفت دخترم غصه نخور دیگه خوب خوب میشی حتی اگردکترهابگن تومریضی
بعدهم خداحافظی کردوازاتاق بیرون رفت..وقتی بیدارشدم حدودساعت یک ونیم دو شب بود..دیدم مادر ریحانه برام پیام فرستاده که ریحانه تبش قطع شده وفعلااصلاتب نداره گفتم بهت خبربدم........خانم تاخیالت راحت بشه ومنم برم بخوابم
هنوزمادر ریحانه آنلاین بود.که من پیامش راخوندم وپرسیدم تب ریحانه تقریباچه ساعتی قطع شد؟آیاخودت متوجه شدی چه ساعتی بود؟گفت حدودنیم ساعت پیش...
گفتم خب خداراشکرخیال منم راحت شدحالابریم بخوابیم
وچیزی ازخواب دیدنم نگفتم براش
نمیدونم بعدآفلاین شدن مادرریحانه بود
یابعدنمازصبح...به مادر ریحانه پیام دادم ویه جورسربسته بهش گفتم از اینکه حال ریحانه خوب شددیشب وتبش قطع خیلی خیلی خوشحالم
ولی میخوام یه چیزی بهت بگم تاازالان خیالت را راحت راحت کنم تانگران نباشی
امکان داره تب ریحانه برگشت بزنه ویادرکل حال ریحانه یه باردیگه بدبشه وشماکارتون به دکترودرمانگاه اینابکشه،
وحتی شایدبه بستری کردن ریحانه برسه
ولی نگران نباش اگربستری هم بشه وهمه دکترهاتائیدکنن ریحانه کرونا داره واقعی،،من بهت قول میدم که حالش حتماحتماخوب میشه وبرمیگرده خونه
وقتی مادرریحانه پیامهای من راخونده بود ازآنجایی که ازداستان وخواب های من باخبربودهمیشه..ازمن سؤال کرد نکنه خواب دیدی آره؟؟وچی دیدی؟؟خوابم راکامل براش تعریف نکردم وگفتم مثل همیشه اگربه حرفهام وخوابهام اعتمادداری و متوجه شدی همشون واقعیت داشتن...پس لطفانگران نباش هراتفاقی که بیفته مطمئن باش ریحانه خوب خوب میشه هنوزصبح بودوحال ریحانه همچنان خوب
امّانزدیک ظهرمادرش دوباره پیام داد که توروخدا دعاکن ریحانه دوباره حالش بدشده وداره توتب میسوزه داریم میبریمش دکتر
درجواب دلداریش دادم وگفتم من بهت صبح گفته بودم که امکان داره ریحانه دوباره حالش بدبشه ولی مطمئن باش که خوب میشه وبرمیگردین خونه
گفت.........خانم.توروخدا راستشوبگوخواب دیدی برام بگو..
براش کل خوابم راتعریف کردم خیلی خوشحال شد ولی بازهم بادیدن حال ریحانه جان واینکه یک مادربود نگران هم بود
بعدمعاینه ریحانه دکترباعصبانیت میگه این بچه کرونا داره چرا دست دست کردین ودیرآوردینش فوری ببرین واسه آزمایش واِسکَن که بعدانجام آزمایشات واِسکَن جوابش که میاد دکترش میببنه ریحانه کرونا که نداره هیچ بلکه هیچ مشکل خاص دیگه ای هم نداره وحالش هم دراون چندین ساعت خیلی بهترازقبل شده وتبش هم تقریباقطع شده بودخداراشکر
دکترهم تعجب کرده بود باحالی که ریحانه جان داشت چطورجواب اِسکَن وآزمایشاتش عالی بودوبدون هیچ مشکلی وحال ریحانه هم به این زودی بهتر شده بود...
#خادمالشهدانوشت❤️
🇮🇷بہ تو از دوࢪ سلام🇮🇷
🌸بسم رب الشهداوصدیقین🌸 ✍🏻داستان: حقایق پنهان📖 #قسمت_هفتادوپنجم5⃣7⃣ داستان دختر بچه۹ساله(کرونایی
اینم پارت آخر امیدوارم لذت برده باشید
اندازههات رو ڪه بدونے
همیشه محترمی،
اندازه "گلیمت"
اندازه "دهنت"
اندازه "جیبت"
اندازه "محبت ڪردنت"
حواسمون به اندازهها باشه...
#ܝߺ̈ߺߺࡋܢߺ߭ࡏަܝߊܢߺ߭ܣ
#اَلَّلهُمـّ_عجِّللِوَلیِڪَالفَرَج
در محـضر خُــدا گنـاه نکنیم 📓🖇
#برای_ترک_گناه_هیچ_وقت_دیر_نیست
#از_همین_الان_شروع_ڪن💥💪🏿
🇮🇷بہ تو از دوࢪ سلام🇮🇷
@maktabalzahraaa بیا کانال جدید
دوستان بیایید کانال جـدیدمون و اینجا لف ندید
‹بِٮـــمِاللّٰھالرَّحمٰـنِْالرَّحیـٓم›
#اَلسَـلآمُعَلَیڪَیـٰآحُـسیٖنبنعَـلۍ🖐🏻!
5714915861.mp3
2.75M
↵دعاےعھـد . . ♥️!
میوناشڪهاودعاهاے . . .
قشنگتونماروفراموشنڪنیدᵕ.ᵕ🌱
🇮🇷بہ تو از دوࢪ سلام🇮🇷
🌸تجدید بیعت روزانه با امام زمان (عج)🌸
🌱دعای عهد 🤲🌤
🌺 بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیمْ 🌺
🔹 اَللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ
🔹 وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ
🔹 وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ
🔹 وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ
🔹 وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ
🔹 وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ
🔹 وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ
🔹 وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ
🔹 اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ
🔹 وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ
🔹 وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ
🔹 یا حَىُّ یا قَیُّومُ
🔹 أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى
🔹 أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ
🔹 وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ
🔹 یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ
🔹 وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ
🔹 وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ
🔹 یا مُحْیِىَ الْمَوْتى
🔹 وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ
🔹 یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ
🔹 اَللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ
🔹 الْقائِمَ بِأَمْرِکَ
🔹 صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ
🔹 عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ
🔹 فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها
🔹 سَهْلِها وَ جَبَلِها وَ بَرِّها وَ بَحْرِها
🔹 وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ
🔹 مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ
🔹 وَ مِدادَ کَلِماتِهِ
🔹 وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ
🔹 وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ
🔹 أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ
🔹 فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا
🔹 وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى
🔹 عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى
🔹 لا أَحُولُ عَنْها وَ لا أَزُولُ أَبَداً
🔹 اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ
🔹 وَالذّابّینَ عَنْهُ
🔹 وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ
🔹 وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ
🔹 وَالْمُحامینَ عَنْهُ
🔹 وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ
🔹 وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ
🔹 اَللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ
🔹 الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً
🔹 فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى
🔹 مُؤْتَزِراً کَفَنى
🔹 شاهِراً سَیْفى
🔹 مُجَرِّداً قَناتى
🔹 مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى
🔹 فِى الْحاضِرِ وَالْبادى
🔹 اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ
🔹 وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ
🔹 وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ
🔹 وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ
🔹 وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ
🔹 وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ
🔹 وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ
🔹 وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ
🔹 وَاشْدُدْ أَزْرَهُ
🔹 وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ
🔹 وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ
🔹 فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ
🔹 ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ
🔹 بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ
🔹 فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ
🔹 وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِک
🔹 َحَتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ
🔹 وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ
🔹 وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ
🔹 وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ
🔹 وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ
🔹 وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ
🔹 وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ
🔹 وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ
🔹 مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ
🔹 اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً
🔹 صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ
🔹 وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ
🔹 وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ
🔹 اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ
🔹 عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ
🔹 وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ
🔹 إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً
🔹 وَ نَراهُ قَریباً
🔹 بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ
🔺 آنگاه سه بار بر ران خود دست میزنی و در هر مرتبه میگویی:
🔹 اَلْعَجَلَ اَلْعَجَلَ ، یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمان
🔹 اَلْعَجَلَ اَلْعَجَلَ ، یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمان
🔹 اَلْعَجَلَ اَلْعَجَلَ ، یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمان
#دعای_عهد🌱
#امـام_زمـان♥
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🤲🏻🕊
#سلام_مولا_جانم
من هر صبح
به آستان مقدست سلام می کنم
و از امواج بهشتی پاسخت
سرشار از امید می شوم.
من پاسخ پدرانه ی تورا با ذره ذره ی
وجودم احساس می کنم...
من با تو نفس می کشم،
با تو زندگی می کنم،
شکر خدا که تو را دارم
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
پروفایل همگانی
#یلدای_مهدوی♥️
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْ
#امام_زمان
#یلدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درگیر امام زمان باش!
با این کار زندگیت زیرو رو می شه
🎙#استاد_رائفی_پور
#امام_زمان
اللهم عجل لولیک فرج 🤲
اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم 🌹
🌻💕❤️💕💎💕🌸💕🌹💕
💕💎💕🌻💕🦋💕💛
🌹💕💛💕🌸💕
⛈🌸دمے با مادر پهلو شکسته
🖤🌹صلوات حضࢪت زهرا👇👇
🌸🌸اللهُمَّ صَلِّ عَلے فاطِمَةَ وَ أَبیها
✨✨وَ بَعلِها وَ بَنیها
💦💦وَالسِّࢪِّ المُستَودَعِ فیها
🌹🌹 بَعَدَدِ ما أَحاطَ بهِ عِلمُکَ
☑️👈 پیامبر درباره ے ثواب صلوات بر حضرت زهࢪا فرمود :اے فاطمه❤️
✅✨ هرکس براے تو صلوات بفرستد
✅✨خداوند اوࢪا می آمرزد
✅✨و در هر کجاے بهشت🏞️ که من باشم
✅✨اوࢪا به من ملحق خواهد ساخت😍🍂
😍الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🤲🏻🌤️
🌻💕❤️💕💎💕🌸💕🌹💕
💕💎💕🌻💕🦋💕💛
🌹💕💛💕🌸💕