آمَدُمبُگُمکهگِدانِمِخی؟_2023_12_06_07_56_10_549.mp3
1.37M
- آمدم گریه کنم
حوصله ام را داری ؟ ( :💔🚶🏿♂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میشه واسطه کربلا اومدن ما هم بشی💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیهیچسوالیوجوابیبغلمکن...
خستهترازآنمکهبگویمبهچهعلت(:♥️🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب جمعه است …
امام حسين (ع) رو صدا كن!
امشب، حضرت مادر کربلاست...
یا فاطمه زهرا، خانم جان، به حسینتون قسم!
که خیلی دوستتون داریم! شما و اولاد شما نور چشم مایید
دست مبارکتون رو از سر ما و زندگی ما برندارید...
« نخواهم بی تو یکدم زندگانی...»
#شب_جمعه
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
•┈••✾🍂🥀🍂✾••┈•
#ڪپیباذڪرصلواتبراےظهورقائم
╔═•══❖•ೋ°
╚═•═◇🕌⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلبر دلها...حسین...!)))🤍
#کربلا
ᘜ⋆⃟݊🌱•✿❅⊰•"•"•━━━•─
#ڪپیباذڪرصلواتبراےظهورقائم
╔═•══❖•ೋ°
╚═•═◇🕌⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چقدر چشم خودم را ز گریه تر بکنم
چقدر من به فراق حرم به سر بکنم...(:💔
#کربلا
#شب_جمعه
ᘜ⋆⃟݊🌱•✿❅⊰•"•"•━━━•─
#ڪپیباذڪرصلواتبراےظهورقائم
╔═•══❖•ೋ°
╚═•═◇🕌⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥•ೋ•ೋ°
ای پرچمت ما را کفن
ایـــــــــــــران مــــــــــــــــــــــــن 🇮🇷
#دهه_فجرمبارک 🌸
ᘜ⋆⃟݊🌱•✿❅⊰•"•"•━━━•─
#ڪپیباذڪرصلواتبراےظهورقائم
╔═•══❖•ೋ°
╚═•═◇🕌⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اولین سخنان امام خمينی پس از بازگشت به ایران.
#دهه_فجر
ᘜ⋆⃟݊🌱•✿❅⊰•"•"•━━━•─
#ڪپیباذڪرصلواتبراےظهورقائم
╔═•══❖•ೋ°
╚═•═◇🕌⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرکانسدلِعاشقمتنظیمہرویِکربلات♥️(:!
#کربلا
#شبتون_حسینی
ᘜ⋆⃟݊🌱•✿❅⊰•"•"•━━━•─
#ڪپیباذڪرصلواتبراےظهورقائم
╔═•══❖•ೋ°
╚═•═◇🕌⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من بی تو کی هستم و چی دارم
من بی تو یه سقف بی دیوارم
من بی تو برا خودم سر بارم
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله🌷
#شب_جمعه🌙
ᘜ⋆⃟݊🌱•✿❅⊰•"•"•━━━•─
#ڪپیباذڪرصلواتبراےظهورقائم
╔═•══❖•ೋ°
╚═•═◇🕌⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥•ೋ•ೋ°
مداحی_آنلاین_من_بی_تو_کی_هستم_و_چی_دارم_پیرایش.mp3
4.37M
⁽﷽⁾
°•|🌱『🎼🎶』🌱|•°
◉━━━━━━───────
↻ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ⇆
🌴شب زیارتی امام حسین(ع)
🍃من بی تو کی هستم و چی دارم
🍃من بی تو یه سقف بی دیوارم
🎙 مسعود_پیرایش
⏯ استودیویی
🌷 #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
🌙 #شب_جمعه
🚩السَّلامعلےالحسین(ع)
🚩وعلےعلےبنالحسیـن(ع)
🚩وعـــــلےاولادالحسیـن(ع)
🚩وعلےاصحابالحسیـن(ع)
─━━━⊱✨✿✨⊰━━━─
#عزیزم_حسین
╔═•══❖•ೋ°
╚═•═◇🕌⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه کنج از حرم،بهم جا بده
دلم تنگته .... خدا شاهده
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله🌺
#شب_جمعه🌙
ᘜ⋆⃟݊🌱•✿❅⊰•"•"•━━━•─
#ڪپیباذڪرصلواتبراےظهورقائم
╔═•══❖•ೋ°
╚═•═◇🕌⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙 #شب_جمعه
♨️یک سر و گردن پایین بیا!
👌 سخنرانی بسیار شنیدنی
🎙حجت الاسلام فرحزاد
ᘜ⋆⃟݊🌱•✿❅⊰•"•"•━━━•─
#ڪپیباذڪرصلواتبراےظهورقائم
╔═•══❖•ೋ°
╚═•═◇🕌⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥•ೋ•ೋ°
🇮🇷بہ تو از دوࢪ سلام🇮🇷
🌷 #رمان_واقعی_نسل_سوخته 🌷 #قسمت_بیست_و_ششم نماز شکر ایستاده بودم ... و محو اون حدیث قدسی ... چند ب
🌷#رمان_واقعی_نسل_سوخته 🌷
#قسمت_بیست_و_هفتم
والسابقون
قرآن رو برداشتم ... این بار نه مثل دفعات قبل ... با یه هدف و منظور دیگه ... چندین بار ترجمه فارسیش رو خوندم ...
دور آخر نشستم ... و تمام خصلت های مثبت و منفی توش رو جدا کردم و نوشتم ... خصلت مومنین ... خصلت و رفتارهای کفار و منافقین ...
قرآن که تموم شد نشستم سر احادیث ... با چهل حدیث های کوچیک شروع کردم ... تا اینکه اون روز ... توی صف نماز جماعت مدرسه ... امام جماعت مون چند تا کلمه حرف زد...
- سیره اهل بیت یکی از بهترین چیزهاست ... برای اینکه با اخلاق و منش اسلامی آشنا بشیم ... برید داستان های کوتاه زندگی اهل بیت رو بخونید ... اونها الگوی ما برای رسیدن به خدا هستن ...
تا این جمله رو گفت ... به پهنای صورتم لبخند زدم ... بعد از نماز ... بلافاصه اومدم سر کلاس و نوشتمش ... همون روز که برگشتم ... تمام اسباب بازی هام روز از توی کمد جمع کردم ... ماشین ها ... کارت عکس فوتبالیست ها ... قطعات و مهره های کاوش الکترونیک ... که تقریبا همه اش رو مادربزرگم برام خریده بود ...
هر کی هم ... هر چی گفت ... محکم ایستادم و گفتم ...
- من دیگه بزرگ شدم ... دیگه بچه دبستانی نیستم که بخوام بازی کنم ...
پول تو جیبیم رو جمع می کردم ... به همه هم گفتم دیگه برای تولدم کادو نخرید ... حتی لباس عید ...
هر چقدر کم یا زیاد ... لطفا پولش رو بهم بدید ... یا بگم برام چه کتابی رو بخرید ...
خوراکی خریدن از بوفه مدرسه هم تعطیل شد ...
کمد و قفسه هام پر شده بود از کتاب ... کتاب هایی که هر بار، فروشنده ها از اینکه خریدارشون یکی توی سن من باشه... حسابی تعجب می کردن ...
و پدرم همچنان سرم غر می زد ... و از فرصتی برای تحقیر من استفاده می کرد ...
با خودم مسابقه گذاشته بودم ...
امام صادق (ع) فرموده بودند ... مسلمانی که 2 روزش عین هم باشه مسلمان نیست ...
چهل حدیث امام خمینی رو هم که خوندم ... تصمیمم رو گرفتم ... چله برمی داشتم ... چله های اخلاقی ... و هر شب خودم رو محاسبه می کردم ...
اوایل ... اشتباهاتم رو نمی دیدم یا کمتر متوجه شون می شدم ... اما به مرور ... همه چیز فرق کرد ... اونقدر دقیق که متوجه ریزترین چیزها می شدم ... حتی جایی رو که با اکراه به صورت پدرم نگاه می کردم ...
حالا چیزهایی رو می دیدم ... که قبلا متوجه شون هم نمی شدم ...
ادامه دارد...
🌷نويسنده:سيدطاها ايمانی🌷
🇮🇷بہ تو از دوࢪ سلام🇮🇷
🌷#رمان_واقعی_نسل_سوخته 🌷 #قسمت_بیست_و_هفتم والسابقون قرآن رو برداشتم ... این بار نه مثل دفعات قبل
🌷 #رمان_واقعی_نسل_سوخته 🌷
#قسمت_بیست_و_هشتم
پسر پدرم
هر چه زمان به پیش می رفت ... زندگی برای شکستن کمر من ... اراده بیشتری به خرج می داد ...
چند وقت می شد که سعید ... رفتارش با من داشت تغییر می کرد ... باهام تند می شد ... از بالا به پایین برخورد می کرد ... دیگه اجازه نمی داد به کوچک ترین وسائلش دست بزنم ... در حالی که خودش به راحتی به همه وسائلم دست می زد ... و چنان بی توجه و بی پروا ... که گاهی هم خراب می شدن ...
با همه وجود تلاش می کردم ... بدون هیچ درگیری و دعوا ... رفتارش رو کنترل کنم ... اما فایده ای نداشت ... از طرفی اگر وسایل من خراب می شد ... پدرم پولی برای جایگزین کردن شون بهم نمی داد ...
وقتی با این صحنه ها رو به رو می شدم ... بدجور اعصابم بهم می ریخت ... و مادرم هر بار که می فهمید می گفت ...
- اشکال نداره مهران ... اون از تو کوچیک تره ... سعی کن درکش کنی ... و شرایط رو مدیریت کنی ... یه آدم موفق ... سعی می کنه شرایط رو مدیریت کنه ... نه شرایط، اون رو ...
منم تمام تلاشم رو می کردم ... و اصلا نمی فهمیدم چی شده؟ ... و چرا رفتارهای سعید تا این حد در حال تغییره؟ ... گیج می خوردم و نمی فهمیدم ... تا اینکه اون روز ...
از مدرسه برگشتم ... خیلی خسته بودم ... بعد از نهار ... یه ساعتی دراز کشیدم ... وقتی بلند شدم ... مادرم و الهام خونه نبودن ... پدرم توی حال ... دست انداحته بود گردن سعید ... و قربان صدقه اش می شد ...
- تو تنها پسر منی ... برعکس مهران ... من، تو رو خیلی دوست دارم ... تو خیلی پسر خوبی هستی ... اصلا من پسری به اسم مهران ندارم ... مادرت هم همیشه طرف مهران رو می گیره ... هر چی دارم فقط مال توئه ... مهران 18 سالش که بشه ... از خونه پرتش می کنم بیرون ...
پاهام سست شد ... تمام بدنم می لرزید ... بی سر و صدا برگشتم توی اتاق ... درد عجیبی وجودم رو گرفته بود ... درد عمیق بی کسی ... بی پناهی ... یتیمی و بی پدری ... و وحشت از آینده ... زمان زیادی برای مرد شدن باقی نمونده بود ... فقط 5 سال ... تا 18 سالگی من ...
ادامه دارد...
🌷نويسنده:سيدطاها ايمانی
Ejraye Goroohi - Booye Gole Soosano Yasaman (320).mp3
9.85M
بوی گل سوسنو یاسمن آید...
#آیتاللهعاملی:🌸
خدا روزِقیامترايومالحسرتمینامد؛
اینحسرتوپشیمانیچندعلتدارد،
یکیازآنهانشاندادنِجایگاهومقامیاست
کهبهخاطرِ گناه ازدستدادی!
یعنیخداوندجلویچشمتمیآورد
کهاگرعفتتراحفظمیکردی
چهجایگاهیبهتومیدادموالان
درچهخفتیهستی..!
'هرکس نوکر به کسی گشت همان نوکر ماند
هرکسی نوکر دربار تو شد «آقا» شد...'
_اباعبدالله"ع"
__شهیدبیضایی:
برای شهیـد شدن
باید شهـادت راآرزو کرد
من خودم بہ این یقین رسیدهوبا
اطمینان مےگویم
هرڪس شهید شده خواستہ کہ شهید بشود..
شهادتِ شهید فقط دست خودش است."
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
#انگیزشی
وقتی شروع میکنی
به حفظ قرآن برکتی
در زندگیت میبینی که....🤲🏻🌸
سالروزعروج شهادت عارف مجاهد حجه الاسلام عبدالله میثمی
ماه های آخر می گفت: از خودم بدم می آید .خسته شدم از بس برای مجلس شهدا سخنرانی کرده ام . از وقتی آمده ام جبهه ، ماه ها را می شمرم که سر سی ماه جواب و مزد کارهایم را از خدابگیرم".
قبل از عملیات ،خانم و بچه هایش از اصفهان آمدند اهواز دیدنش . هادی کوچولو تا او را دید ، پرید بغلش وگفت : "بابا!چراصدام هنوز شما را نکشته ؟" حاجی غش رفت برای هادی.
قبل از رفتن ، زیارت حضرت زهرا (س) خواند. ایام فاطمیه بود. رمز عملیات هم یا زهرا (س) ! عملیات که شروع شد ، حاجی گفت: فلانی! من در اين عمليات اجر خودم را از خدا ميگيرم.
شب دوم عملیات بود. حاجی از سنگر رفت بیرون وضو بگیرد،اما دیگر بر نگشت. تركش خورده بود به سرش. بردنش بیمارستان . چند روز بعد 12 بهمن 65، شهید شد. آن روز، روز شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) بود
هدیه کنیم صلواتی نثار روح مطهرش🌹
از وقتی نگام کردی روشن شد شب تارم...😔
#شب_جمعه
#زن_عفت_افتخار
═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
‹بِٮـــمِاللّٰھالرَّحمٰـنِْالرَّحیـٓم›
#اَلسَـلآمُعَلَیڪَیـٰآحُـسیٖنبنعَـلۍ🖐🏻!