آیا حرف خلاف عقیده خودتان را میتوانید بشنوید؟ این که تحمل عقیدۀ مخالف در ما خیلی کم است، مشکل بزرگی است در اجتماع ما و یکی از عوامل بسیار مؤثر در اینکه همکاریها در اجتماع ما سر نمیگیرد و اگر سر گرفت دوام پیدا نمیکند!
شهید #محمد_حسینی_بهشتی
برشی از کتاب "حج از دیدگاه قرآن"
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
خدايا!
ای كاش میتوانستم
و قدرت آن را داشتم
كه شكرانه این نعمت بزرگ
يعنی وجود امام را به جای آورم.
امامی كه وسيلهی
آزادی مستضعفين شد.
امامی كه نويد ظهور
امام زمان (عج) را به امتش داد.
امامی كه وسيله معرفت شد ..
تا ما نزدیکترين راه رسيدن به تو،
يعنی شهادت را
بشناسيم!
از وصیتنامه عارف شهید #علی_سیفی
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
خط شهید . . .
وصیتنامهی کوتاه نفر اول کنکور تجربی سال ۶۴؛ شهید احمدرضا احدی
نگذارید حرف امام به زمین بماند ..
شهید #احمد_رضا_احدی
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
شهید حاجیبابا از ناهماهنگیها و کارشکنیهای بنیصدر خیلی ناراحت بود و میخواست این موارد را به خدمت حضرت امام برساند.
اما وقتی با امام دیدار کردیم و ایشان بهعنوان یکی از فرماندهان غرب، گلایههای خود را مطرح کرد، حضرت امام یک کلمه گفتند که «برو انشاءالله درست میشود».
با همین یک جمله، روحیه حاجیبابا به کلی تغییر کرد و انگار که همه غصههایش برطرف شده باشد، با روحیه بالایی به جبههها برگشت و کمی بعد هم بنیصدر از فرماندهی کل قوا خلع شد و از کشور فرار کرد.
《۱۶ بهمن سالروز ولادت فرمانده منطقه عملیاتی غرب، شهید محسن حاجیبابا》
📷 شهید محسن حاجیبابا و همرزمانش در دیدار با امام خمینی(ره) در جماران
شهید #محسن_حاجی_بابا
بهروایت داورزنی
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
حاجی دنیای نیروهایش بود. دعاهای کمیل و ندبه را از حفظ بود. آنقدر تکرار میکرد که همه فهمیده بودند حفظ است.
فرمانده بود؛ ولی هیچکس ندید جلوی تویوتا بنشیند. یک تکه ابر داشت عقب تویوتا. هر کجا میخواست برود، اگر راننده نبود می دوید مینشست پشت تویوتا روی همان تکه ابر.
کسی هم اصرار نمیکرد جلو بنشاندش. چون میدانستند فایده ندارد.
شهید #محسن_حاجی_بابا
به روایت حاج حسین یکتا
از کتاب "مربع های قرمز"
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
5.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چقد قشنگ گفت آقا محمود رادمهر.
گفت : اگر میخای ببینی کاری که میکنی خالصانه ست باید از کسی توقع تشکر نداشته باشی ، حتی تو دل وجودت تو دل خودت !
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید سرلشکر خلبان سید علی اقبالی دوگاهه نابغه پرواز ایران تنها شهیدی که بدنش در دو شهر مدفون شد
#شهید_سید_علی_اقبالی
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
تقريباً مهمات ما تمام شده بود...
ابراهيم هادی بچه هاي بي رمق کانال را در گوشه اي جمع کرد و برايشان صحبت كرد :
بچه ها غصه نخوريد، حالا كه مردانه تصميم گرفتيد و ايستاديد، اگر همه هم شهيد شويم، تنها نيستيم.
مطمئن باشيد مادرمان حضرت_زهرا (س) مي آيد و به ما سر ميزند.
بغض بچه ها ترکيد. صداي هقهق شان هم هي کانال را پر کرده بود. به پهناي صورت اشک می ريختند.
ابراهيم ادامه داد : «غصه نخوريد. اگر در غربت هم شهيد شويم، مادرمان ما را تنها نميگذارد! »
#شهید_ابراهیم_هادی
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
همیشہ میگفت نباید بہ گناه نزدیک بشیم 💛 ؛ باید برای خودمون ترمز بذاریم اگر بگیم فلان کار کہ بہ گناه نزدیکہ، ولی حروم نیست رو انجام بدیم تا گناه فاصلہ نداریم . . . 🌱
🎙 شهید مسعود عسگری
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
#احمد_رضا
🌷شب اول عملیات بدر را به خوبی پشت سر گذاشتیم. صبح با آب دجله چای درست کرده نوشیدیم. تا شب نیز پشت خاکریزی که آن سوی ساحل دجله بود مستقر بودیم. شب دوم عملیات، رضا نورمحمدی که فرمانده محور عملیاتی بود نیروها را در یک کانال به ارتفاع ۱۷۰ و عرض ۷۰ سانتیمتر مستقر کرد در حال نشسته و تکیه زده مشغول استراحت و منظر صدور فرمان حمله بودیم. هوا خیلی سرد بود و بالاپوش بچهها کم. من و نورمحمدی هر دو زیر یک پتو استراحت میکردیم. دشمن که گویی متوجه ما شده بود به شدت کانال و اطراف آن را زیر آتش گرفته بود بهطوری که هر لحظه یک خمپاره داخل کانال یا روی لبههای آن منفجر شده چند نفر....
🌷چند نفر از بچهها شهید و مجروح میشدند ولی عزم ما برای ادامه عملیات جزم بود. رضا خواب بود و من هم داشتم به خواب میرفتم که خمپارهای نزدیک سرمان منفجر شد. رضا بیدار نشد. گفتم: آنقدر خسته است که خمپاره نیز حریفش نیست. لحظاتی بعد فرمانده لشکر با بیسیم رضا را صدا زد تا دستور آغاز حمله را به او بدهد. هرچه رضا را صدا زدم بیدار نشد. نگران شدم. پتو را که کنار زدم دیدم تمام لباسهایش غرق خون است و ترکشی به سینهاش اصابت کرده. البته در آن موقع سرش را ندیدم چون مغزش نیز متلاشی شده بود. درحالیکه دستانم از شدت ناراحتی میلرزید گوشی بیسیم را که مستمر میگفت: «رضا، رضا، احمد» برداشته با بغض گفتم: «احمد، احمد، رضا به میهمانی امام حسین علیه السلام رفت.»
🌹خاطره ای به یاد فرمانده شهید رضا نورمحمدی
#راوی: سردار محسن رضایی فرمانده سپاه در دوران دفاع مقدس
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
🎙 میگفت:
صد رکعت نماز بخون،
صدتا کار خوب انجام بده🕯؛
ولی کسی نتونه باهات حرف بزنه #اخلاق نداشته باشی، به هیچ دردی نمیخوره !🩹
مؤمن باید شاد باشه!❣
اخلاق خوب داشته باشه.💗
🎙 شهید محمدهادی امینی
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca