ماییم و شب تار و غم یار و دگر هیچ...
صبر کم و بی تابی بسیار و دگر هیچ...
در حشر چو پرسند که سرمایه چه داری...
گویم غم یار و غم یار و دگر هیچ
...
#امامزمانم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@Beheshtii_girls
17 - منو خدا.mp3
9.62M
#حرفهای_من_و_خدا
#استاد_شجاعی
🌟 پرسهای شاعرانه حوالیِ یک اسم از أسماء جوشن کبیر ....
سحر هفدهم ؛ اسم شریف #یا_غیور
@Beheshtii_girls
#یا_غیور 🌟
#استاد_شجاعی
✦ غیور ؛
همان خدایِ عاشقِ دل نازکی است ؛
که به هر دری میزند؛ تا تو را به خانهاش برگرداند...
@Beheshtii_girls
17.mp3
5.15M
#ماه_رمضان
☑️تفسیر دعای روز هفدهم ماه مبارک رمضان
🔸به کلام آیت الله مجتهدی تهرانی
@Beheshtii_girls
4_293413254921716414.mp3
3.86M
#جزء_خوانی
[تندخوانی جزء هفدهم قرآنکریم🌱
بانوای استاد معتزآقائی🎤]
#ماه_مبارك_رمضان 🌙
#ماهِ_مهمانی_خدا 💛
@Beheshtii_girls
شیخ عفیف صالح حسن بن مُثلهی جمکرانی میگوید: شب سهشنبه، هفدهم ماه مبارک رمضان ۳۷۳ هجری، در سرایِ خود خفته بودم که جماعتی به درِ سرای من آمدند، نصفی از شب گذشته بود، مرا بیدار کردند و گفتند: «برخیز و امر امام محمّد مهدی صاحب الزّمان (عجّلاللهتعالیفرجهالشریف)، را اجابت کن که ترا میخواند.»
حسن بن مثله میگوید: «من، برخاستم و آماده شدم»، چون به درِ سرای رسیدم، جماعتی از بزرگان را دیدم، سلام کرد، جواب دادند و خوشآمد گفتند و مرا به آن جایگاه که اکنون مسجد (جمکران) است، آوردند.»
چون نیک نگاه کردم، دیدم تختی نهاده و فرشی نیکو بر آن تخت گسترده و بالشهای نیکو نهاده و جوانی سیساله، بر روی تخت، بر چهار بالش، تکیه کرده، پیرمردی در مقابل او نشسته، کتابی در دست گرفته، بر آن جوان میخواند.
بیش از شصت مرد که برخی جامهی سفید و برخی جامهی سبز بر تن داشتند، بر گرد او روی زمین نماز میخواندند.