#اعتدال_و_میانه_روی
🍃هر چیز از حد میانه و وسط به طرف افراط یا تفریط تمایل پیدا كند، عكس نتیجهى مطلوب را خواهد داشت. "كل شىء جاوز حده، انقلب الى ضده" هر چیز از حدش بگذرد، به ضد آن تبدیل مىگردد. بنابراین، میانهروى در غضب، شهوت، خواب، خوراك و هر كار دیگر، منجى و نافع است، و دو طرف زیاده و نقیصهى آن مضر و مهلك. مگر امرى كه "لا حد له."
@Beitolshohada
#پیش_بینی_شهادت
#شهید_سعید_حمیدی_اصل
روزی در پلاژ دزفول بودیم که گروهی آمده بودند که از بچه های رزمنده امتحان درسی بگیرند آن زمان فکر کنم کلاس دوم دبیرستان بودم،
رفتم و به سعید گفتم که سعید آمده اند امتحان بگیرند شما هم بیا امتحان بده ، من و سعید همکلاس بودیم.
سعید رو کرد به من و گفت: سروش من امتحان نمی خواهم، و براحتی ادامه داد که من می خواهم شهید بشوم.
این جریان توی پلاژ و هنگام آموزش غواصی اتفاق افتاد.
بعد از این که سعید این حرف را زد زبانم بند آمد و دیگر چیزی نمی توانستم بگویم و دلیل آن، اخلاق و راستگویی ایشان بود و بعد از گفتن این مطلب ، اصلا شک نکردم و یقین داشتم که سعید به #شهادت می رسد.
راوی : سروش قشونی
گردان کربلا_کرخه_پلاژ_دزفول
آموزش غواصی
#شهید_سعید_حمیدی_اصل نفر اول
🌷 @Beitolshohada
فرمانده لشکری که آفتابه آب کرد
#شهیدمهدی_زین_الدین
🌷 @Beitolshohada
روی قبرم بنویسید که خواهر بودم
سالها منتظر روی برادر بودم
بنویسید گرفتار نباشم چه کنم؟
من اگر منتظر روی برادر نباشم چه کنم؟
🏴 رحلت جانسوز بانوی کرامت حضرت فاطمه ی معصومه (علیهاالسلام) تسلیت باد
🌷 @Beitolshohada
1_39811085.mp3
7.42M
یا امام رضا . . .
هواییِ مشهد توام
ڪـبوتـر گنبـد تـوام
تـویی تو هـمیشہ یـاورم
#پیشنهـاد_دانلود
@Beitolshohada
✨﷽✨
✅داستان کوتاه پند آموز
💭 «یه روز با رفقای محل رفته بودیم دماوند. یکی از بزرگترها گفت احمد آقا برو کتری رو آب کن بیار … منم راه افتادم راه زیاد بود. کم کم صدای آب به گوش رسید. از بین بوته ها به رودخانه نزدیک شدم.
💭تا چشمم به رودخانه افتاد، یه دفعه سرم را انداختم پایین و همان جا نشستم! بدنم شروع کرد به لرزیدن؛ نمیدانستم چه کار کنم. همان جا پشت درخت مخفی شدم … می توانستم به راحتی گناه بزرگی انجام دهم. پشت آن درخت و کنار رودخانه، چندین دختر جوان مشغول شنا بودند. همان جا خدا را صدا زدم و گفتم خدایا کمک کن. خدایا الان شیطان به شدت من را وسوسه مےکند، که من نگاه کنم؛ هیچ کس هم متوجه نمی شود! اما خدایا من به خاطر تو، از این گناه می گذرم!
💭 از جایی دیگر آب تهیه کردم و رفتم پیش بچه ها و مشغول درست کردن آتش شدم. خیلی دود توی چشمم رفت و اشکم جاری بود. یادم افتاد #حاج_آقا_حق شناس گفته بود هرکس برای خدا گریه کند، خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت. گفتم از این به بعد برای خدا گریه میکنم! حالم منقلب بود و از آن امتحان سخت کنار رودخانه هنوز دگرگون بودم و اشک میریختم و مناجات می کردم. خیلی با توجه گفتم یا الله یا الله … به محض تکرار این عبارات،
💭 صدایی شنیدم که از همه طرف شنیده میشد. به اطرافم نگاه کردم؛ صدا از همه سنگریزه های بیابان و درخت ها و کوه می آمد!!! همه می گفتند: «سبوح القدوس و رب الملائکه و الروح …» از آن موقع، کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد …»
💭 در سال ۱۳۹۱، دفترچه ای که ۲۷ سال پس از شهادت احمد آقا داخل کیفی قدیمی که متعلق به ایشان بود، بدست آمد.در آخرین صفحه نوشته شده بود: در دوکوهه مشغول وضو گرفتن بودم که مولای خوبان عالم حضرت مهدی (عج) را زیارت کردم ...
❤️«اللهم عجل لولیک الفرج»❤️
↶【به ما بپیوندید 】↷
🌸🍃🌸🍃🌸
http://eitaa.com/joinchat/2264006657C440d6e71a7