یاﺩﺕ ﻫﺴﺖ ﻣﺎﺩﺭ ؟
ﺍﺳﻢ ﻗﺎﺷﻖ ﺭﺍ ﮔﺬﺍﺷﺘﻰ ﻗﻄﺎﺭ، ﻫﻮﺍﭘﻴﻤﺎ ﻛﺸﺘﻰ، ﺗﺎ ﻳﻚ ﻟﻘﻤﻪ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻏﺬﺍ ﺑﺨﻮﺭﻡ ﺷﺪﻯ، ﺧﻠﺒﺎﻥ ،ﻣﻠﻮﺍﻥ، ﻟﻮﻛﻮﻣﻮﺗﻴﻮﺭﺍﻥ، ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﻴﮕﻔﺘﻰ : ﻋﺰﻳﺰﻡ، ﻏﺬﺍ ﺑﺨﻮﺭ ﺗﺎ ﺯﻭﺩ ﺑﺰﺭﮔﺸﻰ ﺁﻗﺎ ﺷﻴﺮﻩ ﺷﻰ، ﺣﺎﻻ ﻣﻦ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ، ﺗﻮ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ، ﺣﺎﻻ ﻣﻦ ﻗﻮﻯ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ، ﺍﻣﺎ ﺗﻮ ﺿﻌﻴﻒ، ﻛﺎﺵ ﻣﻦ ﻫﻴﭽﻮﻗﺖ ﺑﺰﺭﮒ ﻧﻤﻴﺸﺪﻡ ﺗﺎ ﺗﻮ ﻫﻤﻮﻧﻄﻮﺭ ﺟﻮﺍﻥ ﺑﻤﺎﻧﻰ، ﻛﺎﺵ ﻫﻴﭽﻮﻗﺖ ﻗﻮﻯ ﻧﻤﻴﺸﺪﻡ، ﻛﻪ ﺍﻻﻥ ﺿﻌﻒ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺕ ﺯﻳﺒﺎﺕ ﻧﺒﻴﻨﻢ، ﺩﺳﺘﻬﺎﻳﺖ ﺭﺍ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﻣﻴﻜﻨﻢ، ﺗﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺧﻮﺏ ﺯﻧﺪﮔﻴﻢ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﺩ ﺍﻭﺭﻡ، ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻣــﺎﺩﺭ ﮐـــﻪ ﺧﻤﯿﺪﻩ ﺗﺮﯾــﻦ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺩﻧﯿﺎﺳﺖ ...
" تقدیم به تمام مــادران عزیز "
@Benam_pedar_madar
🌹 امام باقر علیه السلام:
✍ بر شما باد به صدقه دادن ؛ صبح زود صدقه بدهید که روی ابلیس را سیاه می کند.
📚 تحف العقول ص ۲۹۸
@Benam_pedar_madar
✔️مرد فقیرى بود که ...
همسرش کره مى ساخت.
زن کره ها را به شکل قالبهای یک کیلویى میساخت و مرد آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت و مایحتاج خانه را مى خرید.
روزى مرد بقال به اندازه کره ها
شک کرد و آنها را وزن کرد.
اندازه هر کره ۹۰۰ گرم بود.
او عصبانى شد و به مرد فقیر گفت:
دیگر از تو کره نمى خرم،
تو کره را به عنوان یک کیلو به من
مى فروختى در حالى که ...
وزن آن ۹۰۰ گرم است!
مرد فقیر سرش را پایین انداخت و گفت: ما ترازویی نداریم.
چندی قبل یک کیلو شکر
از شما خریدیم
و آن را به عنوان وزنه قرار میدادیم👌🏻👌🏻👌🏻
@Benam_pedar_madar
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﮐﺎﺭﮔﺮﯼ ک ﺻﺎحب ﮐﺎﺭش ﺑﻪ ﻧﺎﺣﻖ ﺯﺩ ﺗﻮ ﮔﻮﺷﺶ;
رفت لباساشو عوض کنه بره !
ولی یاد مشکلاتش افتاد
برگشت طلب بخشش کرد.
سلامتی همه پدرا
@Benam_pedar_madar
💫هدیه برای اموات
آیت الله بهجت:
خدا می داند یک صلواتی را که انسان بفرستد و برای میّتی هدیه کند چه معنویتی و چه واقعیتی برای همین یک صلوات است. باید به کمی و زیادی متوجه نباشد، به کیفیت اینها متوجه باشد. اگر برای خدا کسی انفاق کرد، ولو یک پول باشد، و برای خدا انفاق نکرد، هزارها طلا و نقره باشد. اینها(طلا و نقره) فانیات هستند و آنها(صلوات و انفاق برای خدا) باقیات هستند. [انسان] هر آن به آن ترقی و رشد می کند، محال است که یک کار خیری برای خدا بکند مغفولٌ عنه باشد؛ «لا یعزُبُ عنه مثقال ذرة» ملائکه خبردار نشوند، کسی ننویسد، ضبط نکند. هر خیری و هر شری از هر کسی صادر شود، در آنجا آشکار است.
@Benam_pedar_madar
آنکه یک عمر
به شوق تو
در این کوچه نشست
حال وقتی
به لب پنجره می آیی نیست
#فاضل_نظری
@Benam_pedar_madar
مردی مادرش را
کول کرده بود
وطواف کعبه میداد....
پیامبر رادید عرض کرد
آیا با ایـن کـار
حق مادرم را ادا کرده ام؟
پیامبر فرمود:
حتی جبران یکـی
ازنالههـای او را
در هنگام بارداری نکـرده ای
@Benam_pedar_madar
🌺بیدار شو صبح آمد
برخیز که خورشید تویی
در عالم ناامیدی امید تویی
در باغ وجود آن گل
که به روی صبح
خندید تویی
صبحتون بخیر بهترینها🌺
@Benam_pedar_madar
"بی تو آوارم و بر خویش فرو ریختهام
ای همه سقف و ستون و همه آبادیِ من..."🕸
#حسین_منزوی
@Benam_pedar_madar
💠 زرنگی در وقت نماز !!
✍️آن روز، به مسجد نرسيده بود. برای نماز به خانه آمد و رفت توی اتاقش. داشتم يواشکی نماز خواندنش را تماشا میکردم. حالت عجيبی داشت. انگار خدا، در مقابلش ايستاده بود. طوری حمد و سوره میخواند مثل اين که خدا را میبيند؛ ذکرها را دقيق و شمرده ادا میکرد. بعدها در مورد نحوه نماز خواندنش ازش پرسيدم، گفت: «اشکال کار ما اينه که برای همه وقت میذاريم، جز برای خدا! نمازمون رو سريع میخونيم و فکر میکنيم زرنگی کرديم؛ اما يادمون ميره اونی که به وقتها برکت میده، فقط خود خداست».
📚مسافر کربلا، ص ٣٢، شهيد علی رضا کريمی
🌷شادی روح همه شهدا مخصوصا شهید علی رضا کریمی صلوات بفرستید اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل الفرجهم
@Benam_pedar_madar
👌👌وقتي توکلت باخداست
✨✨بگذارهرچقدرميخواهندبا توبي انصافي کنند
وقتي اميدت باخداست بگذار هرچقدرميخواهند نااميدت کنند.
✨✨وقتي يارت خداست بگذارهرچقدرميخواهند
نارفيق شوند
@Benam_pedar_madar
┄┄┅┅✿❀♥️❀✿┅┅┄┄
یکی از خوبیای مادرا اینه:
حرفایی که میخوای بهشون بگی
ولی روت نمیشه رو میفهمن خودشون!
@Benam_pedar_madar
┄┄┅┅✿❀♥️❀✿┅┅┄┄
آگاہ باش، خندہ و شادمانے بهترین
نیایش جهان هستے است.
و نزدیڪترین راہ بسوے خداوند.
انسان شاد دیگران را آزار نمیدهد
بلڪہ آنها را نیز در شادے خود
سهیم میڪند❤️🦋
@Benam_pedar_madar
┄┄┅┅✿❀♥️❀✿┅┅┄┄
قدیما مردمونش،خیلی باصفا بودن
زندگیا ساده ،ولی خیلی باوفا بودن
درسته قدیما دست پدرا بود ،پر ز پینه
ولی دلامون خالی از غم بود وکینه
بیاید به رسم ادب قدیمی صفت باشیم
@Benam_pedar_madar
💌 خدا دائماً مشغول بندۀ خود است
✨✨خدا دائماً مشغول بنده خود است؛ یا زمینهای برای رشد، یا مقدماتی برای توبه او فراهم میکند، یا او را از بلا حفظ میکند و یا نعمتی به او میرساند.
📚«استاد پناهیان»
@Benam_pedar_madar
🖊 آیت_الله_بهجت ره:
⛔️ گناه شنونده #غیبت ، مثل #غیبت_کننده است ، مگر اینکه در مقام انکار برآید و سخن آن شخص را قطع کند یا از مجلس برخیزد و اگر قدرت بر اینها نداشته باشد و در دل غضبناک گردد.
◾️ و اگر به زبان گوید : ساکت شو ، اما در دل ، مایل و طالب باشد ، این از اهل #نفاق است .
⚠️ پس بر اهل دین لازم است که چنانچه غیبت مسلمانی را بشنوند در مقام انکار برآیند و آن را رد کنند ، والا مستوجب نکال (عقوب و عذاب) می گردند.
📕 معراج السعاده،ص۵۶۲
@Benam_pedar_madar
✍🏻وسط داد و بیداد و دعوا یهو میگفت:
"منم!"
راستش اونقدری سرم گرم گله و لجبازی بود که توجه نمی کردم توی جواب اون همه حرف فقط نوشته منم! حواسم نبود بپرسم اصلا یعنی چی منم؟! منم چی؟! فحشه، بد و بیراهه؟! چیه این منم! بدتر حرصی می شدم و آتیش معرکه بالا می گرفت و کار می رسید به اونجایی که نباید!
یه بار اما وقتی گفت منم، دیگه سکوت نکرد، داد زد:
" منم!
اینی که داری باهاش می جنگی منم!
دشمن نیست، غریبه نیست، رهگذر کوچه و خیابونم نیست، منم!
نه شمشیر دستمه، نه سنگر گرفتم جلوت، نه قراره باهات بجنگم، ببین دستام بالاست؟! تسلیمم، نه از ترس و نه بخاطر ناحق بودنم، فقط به حرمت عشقی که تو از یادت می بریش گاهی!
یه وقتایی اگه سکوت می کنم دربرابرت برای این نیست که حرفی واسه گفتن ندارم یا نمی تونم جواب حرفاتو بدم، فقط برای اینه که حالیمه قرار نیست خراب کنیم چیزیو، اگه بحثیم هست برای بهتر شدنمونه، یادم نمیره اینی که جلوم وایساده تویی، ولی تو انگار یادت میره اینی که داری زخم رو زخمش می زنی منم، میفهمی؟! منم!"
بعد اون تلنگر انگار بزرگ تر شدم، بزرگ تر شدیم جفتمون، حالا اونم خبط و خطایی اگه کنه بهش میگم ببین فهمیدما، هرچند از نظر من درست نبود این کارت ولی چون تویی اشکال نداره، فدای سرت! فقط دیگه تکرار نشه که کلاهمون میره توو هم!
@Benam_pedar_madar
✅دنیا دار مڪافات است
✍وقتی پرنده اے زنده است مورچه ها را میخورد و وقتی میمیرد مورچه ها اورا میخورند زمانه و شرایط در هر موقعی میتواند تغییر کند در زندگی هیچکس را تحقیر و ازار نکنید شاید امروز قدرتمند باشید اما یادتان باشد زمان از شما قدرتمند تر است
🍂یک درخت میلیون ها چوب کبریت را میسازد اما وقتی زمانش برسد فقط یک چوب کبریت برای سوزاندن میلیون ها درخت کافیست پس خوب باشید و خوبی کنید
@Benam_pedar_madar
🌹داستان آموزنده🌹
علامه طباطبایی (رحمه الله) از قول یکی از دوستان خود نقل می کردند که گفته بود: در راه کربلا بودم و در صندلی پهلوی من یک جوان نشسته بود. خیلی مؤدّب و مشغول راز و نیاز خودش بود. وقتی رسیدیم به جایی که حدود چهار فرسخ تا حرم مطهّر فاصله داشت، دیدم آن جوان یک تلاطم درونی پیدا کرد و شروع کرد به گریه کردن. به وی گفتم: ای جوان چه شده؟ گفت: می دانی اینجا کجاست؟ اینجا کربلا است. من هم اینک شنیدم که امام حسین (ع) به همه ما خوش آمد گفتند.
آن شخص می گوید: خیلی تعجّب کردم و با خود گفتم این جوان به کجا رسیده است که صدای خوش آمد گوئی امام حسین (ع) را می شنود. از او پرسیدم تو چه کرده ای و چه شد که به این مقام رسیدی؟ جوان گفت: من سر تا پا گناه بودم. عادت به گناهان خود کرده بودم و نمی توانستم دست از عصیان بکشم. شبی در یک جلسه گناه تا نیمه شب ماندم و بعد از خروج از جلسه، به خدا گفتم: خدایا دست من را بگیر، ای خدا خسته شده ام. از این نوع زندگی و از گناه کردن خسته شده ام. به طور جدّی و همراه با انصراف از گناهان گذشته از خداوند طلب اصلاح کردم. صبح فردا عالم شهر مرا خواست و قبول کرد که من شاگرد او بشوم. اوّل یک دوره اعتقادات به من آموخت. سپس گفت: تو اعتقادات را از نظر علمی آموختی. ولی به تنهایی کاربرد ندارد. تو را به خواندن قرآن و دعا و توسّل به اهل بیت (علیهم السلام)، مخصوصاً توسّل به حضرت عصر «ارواحنافداه» سفارش می کنم. اگر هم گناه کردی، فوراً جبران کن. فوراً از خداوند عذر خواهی کن. در این صورت می توان گفت که دلت اصول دین را پذیرفته است. بعد از مدّتی هم استادم به من گفت: الحمدلله 👇
💚بنـام پــدر و مــادر💚
🌹داستان آموزنده🌹 علامه طباطبایی (رحمه الله) از قول یکی از دوستان خود نقل می کردند که گفته بود: در ر
ادامه داستان بالایی 👈الحمدالله عقل و دل تو اعتقادات و دین را باورکرده است. امّا اکنون لازم است قدری اعتقادات خود را با «ولایت»، تزئین کنی تا تکمیل شود. به همین جهت من را به کربلای معلّی فرستاد. آمده ام به کربلا تا از امام حسین (ع) یک توفیق و جذبه ای بگیرم و برگردم.
استقامت در انصراف از گناهانی که برای انسان به صورت عادت در آمده است، مشکل است. امّا پاداشی اینچنین دارد.
(سیر و سلوک ص۱۸۱).
@Benam_pedar_madar
🌹 جمعه تون عالی
🌸ان شاءالله امروز
🌹همون روزی بشه که
🌸آرزوشودارید
🌹پراز خبر های خوب
🌸سرشار از دلخوشی
🌹لبریز از خیروبرکت
🌸همراه با موفقیت های پی در پی
🌹و محبت خـدا دنیـا دنیـا نصیبتـون
@Benam_pedar_madar
🔴 تـاوان دل ســوزاندن
✍ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﺻﺎﻟﺤﺎﻥ ﺑﺮﺍﻳﻢ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩ: ﭘﻴﺮﺯﻧﻰ ﺁﻣﺪ ﺧﺪﻣﺖ ﺣﺎﺝ ﺷﻴﺦ ﺭﺟﺐ ﻋﻠﻰ ﺧﻴﺎﻁ ﺗﻬﺮﺍﻧﻰ ﻛﻪ ﺍﻫﻞ ﻣﻜﺎﺷﻔﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺁﻗﺎ ﭘﺴﺮﻡ ﺟﻮﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺮﻳﺾ ﺷﺪﻩ ﻫﺮﭼﻪ ﺣﻜﻴﻢ ﻭ ﺩﻭﺍ ﻛﺮﺩﻩﺍﻡ ﺑﻰ ﻓﺎﻳﺪﻩ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻃﺒﺄ ﺟﻮﺍﺑﺶ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ؛ ﻳﻚ ﻓﻜﺮﻯ بکنید.
ﺷﻴﺦ ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﭘﺎﺋﻴﻦ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻟﺤﻈﺎﺗﻰ ﺗﺎﻣﻞ ﻛﺮﺩ، ﺑﻌﺪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﭘﺴﺮﺕ ﺳﻠﺎّﺥ ﺍﺳﺖ؟ ﮔﻔﺖ: ﺑﻠﻪ. ﺷﻴﺦ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺧﻮﺏ ﻧﻤﻰ ﺷﻮﺩ!! پیرزن ﮔﻔﺖ: ﭼﺮﺍ؟ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺑﺨﺎﻃﺮﺍﻳﻨﻜﻪ ﮔﻮﺳﺎﻟﻪ ﺍﻯ ﺭﺍ ﺟﻠﻮﻯ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻛﺸﺘﻪ. ﻭ ﭘﺴﺮ ﺷﻤﺎ ﺩﻭ ﺳﻪ ﺭﻭﺯ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺯﻧﺪﻩ ﻧﻴﺴﺖ، ﺩﻝ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻩ ﺁﻧﻬﻢ ﺩﻝ ﻳﻚ ﺣﻴﻮﺍﻧﻰ ﻭ ﺁﻧﻬﻢ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺁﻩ ﻛﺸﻴﺪﻩ...
پیرزن ﮔﻔﺖ: ﺁﺷﻴﺦ ﻳﻚ ﻛﺎﺭ ﺑﻜﻦ ﭘﺴﺮﻡ ﻧﻤﻴﺮﺩ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﮔﺮﻳﻪ ﻛﺮﺩ. ﺁﺷﻴﺦ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺁﺧﻪ ﻣﻦ ﭼﻪ ﻛﺎﺭﻛﻨﻢ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﻛﻪ ﻧﻴﺴﺖ. ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺩﻝ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻩ ﻭ ﺁﻩ ﺁﻥ ﺣﻴﻮﺍﻥ ﮔﺮﻓﺘﻪ... ﻭ ﺑﻌﺪ ﺁﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﻫﻢ ﻣﺮﺩ.
ﺑﺒﻴﻨﻴﺪ ﺍﻳﻦ ﺩﻝ ﻳﻚ ﺣﻴﻮﺍﻧﻰ ﺭﺍ ﺳﻮﺯﺍﻧﻴﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﺗﻮ ﺩﻝ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻛﻪ ﺍﺷﺮﻑ ﻛﺎﺋﻨﺎﺕ ﺍﺳﺖ ﻣﻰ ﺭﻧﺠﺎﻧﻰ ﻭ ﺑﺪﺭﺩ ﻣﻰ ﺁﻭﺭﻯ، ﻭﺍﻯ ﺑﺤﺎﻝ ﺁﻥ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﺩﻝ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺴﻮﺯﺍﻧﻨﺪ، ﺟﻮﺍﺏ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﭼﻪ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﺪﻫﻨﺪ. ﺍﻯ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺑﺎﺷﻴﺪ....
📚 از بیانات آیت الله فاطمی نیا (ره)
@Benam_pedar_madar
💢رفتار یک مدافع حرم در برابر زن بدکاره
موتورش را کنار خیابان نگه داشت و بهطرف زن بدحجاب رفت! کم مانده بود چشمان علی از حدقه بیرون بزند. اسدالله مقابل زن ایستاد و گفت: خانم ببخشید! شما این وقت شب اینجا کنار خیابون چه کار میکنید؟! زن با غمزه نگاهی به سر و وضع اسدالله انداخت و با خنده گفت: دارم کاسبی میکنم! منتظر مشتریام... تو و رفیقت مشتری هستید؟ ارزون حساب میکنم تا مشتری دائمی شید!
صورت اسدالله سرخ شد، گفت: قیمتت چقدره! شبی چقدر کاسبی میکنی؟! با این حرف اسدالله نزدیک بود علی سکته کند. عقبعقب رفت و افتاد داخل جوی آب! زن گفت: بهبه... برادر شما هم بله! الکی ریش میذاری؟! رد گم کنیه مارمولک؟! حالا چون پسر خوبی بودی و رفتی سر اصل مطلب امشب رو ارزون حساب میکنم! صد تومن خیرشو ببینی!
اسدالله دست در جیب لباسش کرد و مبلغی پول بیرون آورد، رفت سمت علی و گفت: سی تومن بده! علی داشت قبض روح میشد و زبانش بند آمده بود. به سختی گفت: آقااسدالله! جون مادرت ما رو بیخیالشو! من نون حلال خوردم توی عمرم از این کارها نکردم به امام حسین (ع).
اسدالله گفت: «چرا چرت و پرت میگی؟ پول داری یا نه؟!» بهزور پول را از علی گرفت و رفت طرف زن. علی بلند فریاد زد: من راضی نیستم! اسدالله هم گفت: مهم نیست! راضی میشی.... اسدالله رفت طرف زن و پول را به او داد و گفت: بفرمایین! صد تومنه، این هم روزی امشب شما! حالا تشریف ببرید منزل، کنار خیابون خطرناکه.... آمد طرف موتور و سوار شد، علی نگاهی به زن انداخت. حال او هم دستکمی از حال علی نداشت. هر دوی آنها از کار اسدالله شاخ درآورده بودند.
ادامه داستان👇👇
💚بنـام پــدر و مــادر💚
💢رفتار یک مدافع حرم در برابر زن بدکاره موتورش را کنار خیابان نگه داشت و بهطرف زن بدحجاب رفت! کم
اسدالله گفت: سوار نمیشی برادر؟ علی با شرمندگی سوار شد و راه افتادند. برگشت به طرف زن، همچنان مات و مبهوت به آنها نگاه میکرد و بعد راهش را گرفت و رفت.
🔺آنچه خواندید گوشهای از رفتار جوانمردانه شهید مدافع حرم فاطمیون "اسدالله ابراهیمی" است که در کتاب «بهار، آخرین فصل» به قلم مرتضی اسدی از سوی انتشارات روایت فتح به رشته تحریر درآمده است.
@Emamkhobiha🌹
✅پسری که پدرش را از #عذاب_قبر نجات داد 🔥
✍ رسول خدا (ص) فرمودند:
حضرت عيسی (ع) از كنار قبری عبور كردند، ديدند كه صاحب آن قبر را عذاب میكنند. سپس در سال آينده از كنار آن قبر عبور نمودند، ديدند كه صاحب آن قبر را عذاب نمیكنند.
گفت: بار پروردگارا!
من سال قبل که از اينجا عبور میكردم، ديدم صاحبش معذّب است، ولی الان ديدم عذاب از او برداشته شده است.
💥خداوند فرمود: ای روحالله!
از اين مرد يك فرزندی به بلوغ رسيده، آن فرزند صالح و نيكوكردار است که راهی را برای مردم هموار نمود و يتيمی را مسكن داد، پس من به بركت عمل فرزندش از گناه او درگذشتم و اورا بخشیدم و عذابش برداشته شد.
📚امالی صدوق مجلس ۷۷ ص ۳۰۶
@Benam_pedar_madar
┄┄┅┅✿❀♥️❀✿┅┅┄┄
شـــادی پروانه ای است
که هر چه تقلا کنی ، نمی توانی
آن را شکارکنی،
باید آرام باشی
تا روی شانه ات بنشیند!
@Benam_pedar_madar
مادری میگفت
من5فرزنددارم
همه رادریک خانه کوچک
بزرگ کردم
ولی انهانتوانستد
در5خانه بزرگ خودبرای من اتاقی پیدا کنند
مراقب برکت زندگیمون باشیم
تادیرنشده
@Benam_pedar_madar
مادرم فرشته نیست ❣
مادر عین خداست ❣
مادر را میبینم ❣
گاهی ایمان می آورم ❣
جنس خدا هم زن است ،#مادر است ❣
مادر و خدا عجیب به هم شبیه اند ❣
و من گاهی فراموش میکنم ❣
که خدا تنها یکی است❣
من مادرم را به اندازه خدا میپرستم😘💕❣💕❣
@Benam_pedar_madar
خیـلیها بـه دنـبال
عشق هستند...
خیلیها میگویند
عشق را ندیدهاند...
اما من میـگویم
عشق را همـه روزانـه دیدهاند
و لمس کردهاند
عشـق همـان"پدر" و "مادر" اسـت
@Benam_pedar_madar
17.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔅دختری که بعد از پارتی متحول شد
❄️ماجرای عجیب و واقعی متنبه شدن یک دختر در پارتی بعد از دیدن مرگ دوستش
@Benam_pedar_madar