دشمنـــے که
صادقانه کینه مےورزد
همیشه بهتــر از
دوستــے است که
ریا کارانه ابــراز محبت میکند...
@Benam_pedar_madar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚🎞#داستان_کوتاە_تصویری
داستان زیبای پیرمرد دامدار از گرگی که در آغل گوسفندان او زاییده بود و یکی از بچه های گرگ یکی از گوسفندانش را خورده بود! اما در انتها ببینید رفتار گرگ را که پیرمرد دامدار و هر بیننده و شنونده ای را شوکه می کند!
@Benam_pedar_madar
حدیث درباره پدر و مادر
امام صادق (ع)
هر کس با این سه نفر کشمکش کند خوار میگردد:
پدر، سلطان حق و شخص بدهکار
@Benam_pedar_madar
به قیمت سفید شدن
موهایم تمام شد
ولی اموختم که
ناله ام سکوت باشد...
گریه ام لبخند..
وتنها همدمم ،خداااا..
@Benam_pedar_madar
از غصهها دست بکش
کمی لبخند به لبهایت بزن
پاهـایت را بـردار و راه بیفت!
زندگی پر از زیباییهای بیانتهاست ؛
لذت ببر...
این لحظهها حق توست
تو را که برای گریستن نیافریدهاند...!
نگران آدمهایی نباش که مدام شاخ و برگت را میریزند.
آنها غافل هستند که تو ریشه داری و در بدترین شرایط هم جوانه میزنی!
پاهایت را بردار و به کفشهایت ایمان داشته باش؛
آنها تو را از پیچ و خمها عبور میدهند!
@Benam_pedar_madar
🌼ســلام مهربانان
🌱صبحتان زیبـا
🌼و پراز شادیهای ماندگار
🌱دلي شـاد و لبي خنـدان
🌼سلامتي جسم و روح
🌱تـوفيق عمل
🌼خيـر و ثواب
🌱و عاقبت بخيـری
🌼بـراتـون آرزومنـدم
@Benam_pedar_madar
💠مردهای که با دعای مادر به دنیا برگشت
این داستان کسی هست که در معرض مرگ قرار گرفت و با عزرائیل ملاقات کرد و حتی در حالت مکاشفه قبل از مرگ، اهل بیت (ع) را هم زیارت کرد ولی با دعای مادر دوباره به دنیا برگشت.
✍نقل از علامه طهرانی:
یكی از اقوام ما كه از اهل علم بود برای من نقل كرددر ایامی كه در سامرّاء بودم، به مرض حصبۀ سختی مبتلا شدم و هرچه مداوا نمودند مفید واقع نشدمادرم با برادرانم مرا از سامرّاء به كاظمین برای معالجه آوردند و نزدیك به صحن یك مسافرخانه تهیه و در آنجا به معالجۀ من پرداختند؛
از معالجۀ اطبّای كاظمین كه مأیوس شدند یك روز به بغداد رفته و یك طبیب را برای من آوردند.همینكه برای معاینه نزدیك بستر من آمد، احساس سنگینی كردم و چشم خود را باز كردم دیدمخوكی بر سر من آمده است؛بیاختیار آب دهان خود را به صورتش پرتاب كردم.
گفت: چه میكنی، چه میكنی؟ من دكترم، من دكترم!
من صورت خود را به دیوار كردم و او مشغول معاینه شد ولی نسخه او هم مؤثّر واقع نشد؛
و من لحظات آخر عمر خود را میگذراندم.
تا آنكه دیدم حضرت عزرائیل با لباس سفید و بسیار زیبا و خوش قیافه وارد شدپس از آن پنج تن بترتیب وارد شدند و نشستند و به من آرامش دادند و من مشغول صحبت كردن با آنها شدم.
در اینحال دیدم مادرم با حال پریشان رفت روی بام و رو كرد به گنبد مطهّر امام کاظم (ع) و عرض كرد:یا موسی بن جعفر ! من بخاطر شما بچّهام را اینجا آوردم، شما راضی هستید بچّهام را اینجا دفن كنند و من تنها برگردم ؟ حاشا و كلاّ ! حاشا و كلا ّ!
همینكه مادرم با امام کاظم (ع) مشغول تكلّم بود، دیدم آنحضرت به اطاق ما تشریف آوردند و به پیامبر (ص) عرض كردند: خواهش میكنم تقاضای مادر این سید را بپذیرید !
حضرت رسول (ص) رو كردند به عزرائیل و فرمودند: برو تا زمانی كه خداوند مقرّر فرماید؛خداوند بواسطۀ توسّل مادرش عمر او را تمدید كرده است، ما هم میرویم إنشاءالله برای موقع دیگر.
مادرم از پلّهها پائین آمد و من بلند شدم و نشستم ولی از دست مادرم ناراحت بودم؛به مادرم گفتم: چرا اینكار را كردی؟! من داشتم با اهل بیت (ع) میرفتم؛تو آمدی جلوی ما را گرفتی و نگذاشتی كه ما حركت كنیم.
📕معاد شناسی علامه طهرانی ج 1 ص 23 - 285
@Benam_pedar_madar
♥️ #پيامبر صلي الله عليه و آله:
🍃 بدانيد كه #عاقل ترين مردم كسى است كه
👈 پروردگارش را بشناسد و از او پيروى كند،
👈 دشمنان خدا را بشناسد و از آنان نافرمانى كند،
👈 جايگاه ابدى خود را بشناسد و آن را آبادكند
👈 و بداند به زودى به آنجا سفر خواهد كرد و براى آن، توشه بردارد.
📚اعلام الدين، ص337، ح 15
@Benam_pedar_madar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بساط "چای" عجب بساط عاشقانه ای بود اونوقتها ...
مادر چهارزانو میزد کنار سماور ، بابا تکیه به دیوار میزد و پاهاشو دراز میکرد
ما هم دور تا دور نیم دایره دوزانو و چهارزانو مینشستیم به چای !
عالم و آدم رو یادمون می رفت. صدای حورت کشیدن بابا که بلند میشد ...
زل میزدیم به همدیگه
نه به صفحه تلویزیون و گوشی..
دنیامون چشما و دستا و صورت همدیگه بود.
هل و دارچین و زعفرون زنجبیلش هم همین زل زدنا ...
بازم بشینیم به چای...❤️
@Benam_pedar_madar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به همه بگید انوشه گفت...
#دکتر_انوشه
@Benam_pedar_madar
📝 #حکایت_گوسفند_مفت_خور
کره خری از مادرش پرسید:
این کجای انصاف است که ما با کلی سختی و مشقت ، یونجه را از مزرعه به خانه حمل می کنیم، در حالی که گل های یونجه را گوسفند میخورد و ته مانده آن را به ما می دهند...؟!
گوسفند آنچنان به حرص و ولع گلهای یونجه را می خورد که صدای خرت خرت آن و حسرت یکبار خوردن گل یونجه، ما را می کشد...
خر به فرزندش گفت: صبر داشته باش و عاقبت این کار را ببین...
بعد از مدتی سر گوسفند را بریدند...
گوسفند در حالیکه جان می داد، صدای غرغرش همه حا پیچیده بود...
خر به فرزندش گفت:
کسی که یونجه های مفت را با صدای خرت خرت می خورد، عاقبت همینطور هم غر غر می کند!
هرکسی حاصل دسترنج دیگران را مفت میخورد باید نگران عواقبش هم باشد...
@Benam_pedar_madar
#داستان_آموزنده
🔆حکایت زیبا و پند آموز پنجره و آینه
🦋جوان ثروتمندی نزد یک روحانی رفت و از او اندرزی برای زندگی نیک خواست. روحانی او را به کنار پنجره برد و پرسید: پشت پنجره چه می بینی؟ جواب داد: آدمهایی که میآیند و میروند و گدای کوری که در خیابان صدقه میگیرد.
🦋بعد آینهی بزرگی به او نشان داد و باز پرسید: در این آینه نگاه کن و بعد بگو چه میبینی؟ جواب داد: خودم را میبینم.
🦋دیگر دیگران را نمیبینی! آینه و پنجره هر دو از یک مادهی اولیه ساخته شدهاند، شیشه. اما در آینه لایهی نازکی از نقره در پشت شیشه قرار گرفته و در آن چیزی جز شخص خودت را نمیبینی. این دو شی شیشهای را با هم مقایسه کن.
👌وقتی شیشه فقیر باشد، دیگران را میبیند و به آنها احساس محبت میکند. اما وقتی از نقره (یعنی ثروت) پوشیده میشود، تنها خودش را می بیند. تنها وقتی ارزش داری که شجاع باشی و آن پوشش نقرهای را از جلو چشمهایت برداری تا بار دیگر بتوانی دیگران را ببینی و دوستشان بداری.
@Benam_pedar_madar
💠 مرحوم حاج اسماعیل دولابی:
☘در دنیا آنچه نیست که نیست، آنچه را هم هست نیست فرض کن. دندان طمع دنیا را یکجا بکن.
🍀 در مسافرت اگر دندان طمع را بکنی، سفر خوش می گذرد. در دنیا ما مسافریم. دندان طمع دنیا را بکن. [به هیچ نفع و بهره ای از دنیا امید نداشته باش]
🍀 حتی اگر دیدی هر چه سعی میکنی نماز و عباداتت هم درست نمی شود، دندان طمع آخرت را هم بکن. طمع فقط به خدا خوب است.
🍀 [یعنی به خودت بگو فرض می کنم پاداش و بهشتی هم نیست، من فقط می خواهم این نماز را برای خدا بخوانم]
📚 کشکول فرحزاد ، جلد ۲ ، صفحه ۹۲.
@Benam_pedar_madar
از دنـیـا مـیـشـه گــذشــت
از یـــار مـیـشـه گــذشـــت
از مــال مـیـشـه گــذشــت
امـا هـیچوقـت از مـادر نـمیشه گـذشـت.
مــادر یـعـنی عـشـق ابـدی و جـاودان
@Benam_pedar_madar
بسم الله الرحمن الرحیم
به رسم عاشقی هر ساله،مجموعه مردمی مهدی زهرا،در نظر دارد به مناسبت ولادت سراسر خیر و برکت آقا و مولایمان صاحب الزمان،جشنی مورد رضایت و در شأن ایشان برگزار نماید...
از آنجایی که مدیریت،برنامه ریزی و اجرای این جشن به صورت کاملا مردمی و خود جوش(بدون کمک گرفتن از هیچ ارگانی) انجام می شود، به شدت به کمک های مالی شما ارادتمندان حضرت ولی عصر نیازمندیم...
امید است که لبخند زیبای ایشان نصیب و روزی تک تکمان گردد.
شماره حساب جهت واریز کمک های مردمی:
بنام طالبی
6037697406263357
اجرتون با آقا امام زمان عج🙏
صبح زیباتون بخیر ☕️🌸
سر آغاز صبح
قلبی که امواجش
روی فرستنده های آسمانی،
تنظیم شده باشد،
همیشه
موسیقی زیبای پرستش،
از آن شنیده می شود🌸
دوستان قلبتون آسمانی❤️
و صبحتون بخیر و شاد باد ..🌸🍃
@Benam_pedar_madar
#داستان_آموزنده
🔆 کورحقیقی
🌱✨« فقیری به در خانه بخیلی آمد، گفت: شنیده ام که تو قدری از مال خود را نذر نیازمندان کرده ای و من در نهایت فقرم، به من چیزی بده
🔅بخیل گفت: من نذر کوران کرده ام.
🔅فقیر گفت: من هم کور واقعی هستم، زیرا اگر بینا می بودم، از در خانه خداوند به در خانه کسی مثل تو نمی آمدم.»
@Benam_pedar_madar
#نیایش
خدایا
در برابر هر آنچه انسان ماندن را به
تباهی می کشاند مرا با « نداشتن »
و « نخواستن » روئین تن کن.
#دکتر_علی_شریعتی
@Benam_pedar_madar
🌸🤍🌸
شریفترین دل ها
دلی است كه
اندیشهى آزار دیگران
در آن نباشد...
شاد كردن دل انسان ها
ارزشش والاست...
محبت کنیم و تا میتوانیم
دلی به دست آوریم...
@Benam_pedar_madar
به تاريخ های روی سنگ قبر نگاه کنید:
تاريخ تولد - تاريخ مرگ
آنها فقط با يک خط فاصله از هم جدا شده اند.
همين خط فاصله كوچک نشان دهنده تمام مدتی است كه ما روی كره زمين زندگی كرده ايم. ما فقط به اندازه يک #خط_فاصله زندگی می كنيم !! و ارزش اين خط كوچک را تنها کسانی می دانند كه به ما عشق ورزيده اند.
آنچه در زمان مرگ مهم است پول و خانه و ثروتی كه باقی می گذاريم نيست، بلكه چگونه گذراندن اين خط فاصله است.
بياييد به چرايى خلقتمان بيانديشيم
بياييد بيشتر يكديگر را دوست داشته باشيم
ديرتر عصبانی شويم بيشتر قدردانی كنيم
كمتر كينه توزي كنيم بيشتر احترام بگذاريم
بيشتر لبخند بزنيم و به ياد داشته باشيم كه :
اين #خط_فاصله خيلی كوتاه است!!!
👤 دکتر الهی قمشهای
@Benam_pedar_madar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#زندگی پس از زندگی
🎥خیل عظیمی از فرشتگان
▪️ماجرای طواف فرشتگان بهمراه تجربه گر به دور کعبه
👤تجربهگر: آقای سید حسین رادی
@Benam_pedar_madar
معجزه آرام شدن زلزله به دست امام علی(ع) (حکایت خوبان)
در عهد ابوبکر زلزلهای آمد و مردم فزعکنان و با شیون نزد ابوبکر و عمر آمدند، دیدند آن دو نیز با فزع و جزع به محضر علی(ع) آمدهاند، مردم نیز خود را به در منزل حضرت علی(ع) رساندند، علی(ع) از منزل خارج شد و به طرف مردم آمد، در حالی که از آنچه مردم به خاطرش وحشت زده و محزون بودند، اندوهی نداشت و غمگین نبود. امام(ع) حرکت کرد و مردم هم به دنبال حضرت به راه افتادند، حضرت رفت تا به تپهای رسید و بر بالای آن نشست و مردم، اطراف تپه قرار و آرام گرفته و چشم به دیوارهای شهر دوخته و وحشتزده میدیدند که دیوارها میجنبند و در حال رفتن و آمدن هستند.
حضرت به آنها فرمود: گویا از آنچه میبینید به هول و وحشت افتادید؟ عرضه کردند: چگونه هول و وحشت نداشته باشیم و حال آنکه هرگز مثل این صحنه را ندیدهایم. حضرت فاطمه(س) میفرماید: امیرالمؤمنین(ع) دو لب مبارک را حرکت داده و سپس دست بر زمین زده و فرمود: تو را چه میشود آرام باش. زمین آرام گرفت، مردم بیش از آن وقتی که حضرت از منزل خارج شد و به طرفشان آمد در شگفت شدند، امام(ع) به آنها فرمود: از این عمل و حرکت من تعجب کردید؟ عرض کردند: بله.
حضرت فرمودند: من کسی هستم که خداوند متعال در قرآن راجع به او فرموده است: «اذا زلزلت الارض زلزالها و اخرجت الارض اثقالها و قال الانسان ما لها»، هنگامی که زمین به سختترین زلزله خود به لرزه درآید و بارهای سنگین اسرار درون خویش همه را از دل خاک بیرون ریزد، در آن روز انسان گوید: زمین را چه میشود؟ من همان کسی هستم که به زمین میگوید: تو را چه میشود. «یومئذ تحدث اخبارها»، در آن روز زمین، مردم را به حوادث بزرگ خویش آگاه میکند. منظور از «اخبارها» من هستم که زمین از من خبرمیدهد.»(1)
_______________
1- عللالشرایع، ج 2، ص 556
@Benam_pedar_madar
🔴 کاری حکیمانه
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
«گویند اسکندر وارد شهری شد، و روی سنگ قبرها را خواند، دید همه در سن جوانی مرده اند و مرده ها بیش از سی سال نداشتند.
پیرمردی را پیدا کرد و گفت: من با همه جهانگردی که داشتم، شهری مثل شهر شما ندیده ام، بگو چرا در این شهر همه جوان مرده اند؟
پیرمرد گفت: ما دروغ و تظاهر در زندگی نداریم و چون کسی که شصت سال عمر کرده، 30 سال آن را خواب بوده، پس در واقع 30 سال عمر مفید داشته است و ما نیز همان واقعیت را می نویسیم!».1
1. سید مهدی شمس الدین، جوانه های جوان، ص 482.
@Benam_pedar_madar