🔻 صبح بخیر
🌻🦋🌻🦋🌻🦋
در دود غم بگشا طرب
روزی نما از عین شب
روزی غریب و بوالعجب
ای صبح نورافشان ما
🌻🦋🌻🦋🌻🦋
#صبح_بخیر
@Benam_pedar_madar
🌸پدر که باشد
هفت خان را رد میکنی، دلت قرص است
و پشتت کوه دیگر آیه یاس بی معنی ست
🌸بگذار همه بگویند نمیشود
تو را لبخند پدرت کافی ست
🌸و مادر اگر باشد
همیشه یک آغوش گرم و یک محبت بی منت آماده است
که هر زمانی که خواستی به آن پناه ببری
@Benam_pedar_madar
به خاطر اشتباهات پدر و مادرت..
بهشون خشم نگیر...
زحماتشون..
خیلی بیشتر از اشتباهاتشونه..!
@Benam_pedar_madar
#پندانه 🌹❤️
خشم و کینه را در خود نگه ندارید
کاری کنید که امروز آخرین روزی باشد که اسیر ناراحتیهای قدیمی هستید.
چیزی که در گذشته اتفاق افتاده است، فقط یک بخش از کتاب زندگی شماست؛ فقط کافی است که کتاب را ورق بزنید.
همه ما بخاطر تصمیمات خودمان و دیگران صدمه دیدهایم و بااینکه درد و ناراحتی ناشی از این تجربیات کاملاً طبیعی هستند، گاهیاوقات برای مدتی طولانی در شما میمانند.
احساس خشم و کینه ما را وا میدارد که همان درد را دوباره و دوباره برای خودمان تکرار کنیم و فراموش کردن آن برایمان سخت شود.
بخشش چاره کار است. باعث میشود بتوانید بدون مقابله کردن با گذشته، روی آیندهتان تمرکز کنید. برای دریافتن قدرت بینهایت چیزی که در آینده اتفاق میافتد، باید هر چیزی که پشت سرتان است را ببخشید.
بدون بخشش، زخمها هیچوقت خوب نمیشوند و رشد فردی شما حاصل نخواهد شد.
به خود تاکید کنید: من ذهن خود را از بند گذشته رها می سازم
@Benam_pedar_madar
🔻تکریم عالِم
در تاريخ كامل ابن اثير، محمد بن عبدالله بلعمى بیان کرده:
از امير اسماعيل شنيدم كه فرمود: در سمرقند روزى با برادرم اسحاق نشسته بوديم كه محمد ابن نصر فقيه وارد شد، جهت اجلال علم او برخاستم.
چون فقيه رفت ، برادرم گفت : تو اميرى ، هرگاه براى يك نفر رعيت برخيزى مهابت تو مى رود. و من در همان شب پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) را در خواب ديدم ، بازوى مرا گرفت و فرمود: يا اسماعيل ! ثابت مى ماند ملك تو و فرزندان تو به جهت تجليلى كه از آن عالم كردى . پس خطاب فرمود به برادرم اسحاق كه : ملك تو و فرزندان تو رفت به سبب استخفافى كه به آن عالم كردى.
📚 تاریخ ابن اثیر
#حکایت
#اسماعیل_سامانی
@Benam_pedar_madar
🔻حــکایت مرگ و زندگی
🌱گـويند: صــاحب دلى براى کاری
وارد جمعی شد حاضــرین همه او را
شـــــناختند پس از او خواستند که
پس از انجام کارهایش پـند گويد،
پــذيرفـت.
🌱کارهایـش که تمام شد همگـی
نشستند و چـشم ها به سوى او بود.
مـرد صاحب دل خطاب به جـماعت
🌱گفـــت:
ای مــــردم هر کس از شـما که
مى داند امــروز تا شـب خـواهد
زيـست و نخـــواهد مُـــرد برخــــيزد!
کسى برنخاست.
🌱 گفت: حالا هرکس
از شما که خود را آماده مرگ رده
است برخيزد! باز کسى بـــرنخاست!
🌱 گـــفت: شگــفتا از شــما کـه به
مـــاندن اطمينان نداريد و بـــــراى
رفـــــتن نيز آمــــــاده نيـــــستيد!
#حکایت
#مرگ
#زندگی
@Benam_pedar_madar
🔻ارزش ذکر خداوند
روایت شده است: سلیمان بن داوود علیه السلام از جایی عبور می کرد و پرندگان بر او سایه افکنده و جن و انس از چپ و راستش ملازم او بودند.
راوی می گوید: سلیمان به عابدی از بنی اسرائیل رسید.
عابد گفت: سوگند به خدای پسر داوود! خدا به تو سلطنتی بس بزرگ داده است.
سلیمان گفت: یک "سبحان الله" که در نامه عمل مؤمن ثبت شود، بهتر از آن چیزی است که به پسر داوود(حضرت سلیمان) داده شده است؛ زیرا آن چه به پسر داوود داده شده از بین می رود؛ ولی ذکر خدا می ماند.
امام صادق (ع) فرمود:
خداوند به حضرت موسی(ع) وحی فرمود: ای موسی! به زیادی پول خوشحال مشو! و ذکر مرا از یاد مبر. چراکه زیادی پول ، گناهان را از یاد می برد. و ترک ذکر من سنگدلی می آورد.
📚علل الشرایع ، ص38
@Benam_pedar_madar
تمام دنیا را بگردی
هیچکس جز مادر
دوستت نخواهد داشت
از آن دوست داشتنهای تمام نشدنی
تمام دنیا را بگردی
هیچکس جز پدر
غصه دار غمهایت نیست
پس دنیا را به پایشان بریز
@Benam_pedar_madar
پدر مرا ببخش
اگر بی حوصله بودم
اگر روزی یی اعتنایی کردم
بد اخلاقی هایم را جدی نگیر
من بدون تو هیچم...
@Benam_pedar_madar
#پندانه 🌹
.
از پیرمرد گل فروشی پرسیدند
کار و بار چطور است؟
گفت:
خوب نیست،
آدم ها دیگر مانند گذشته
همدیگر را دوست ندارند ... 🍃🍁
#دلنوشته
@Benam_pedar_madar
ســــــــــــلام
صبح زیباتون بخیر و نیکی
صبحتون شاد و پرانرژی
روزتون معطر به نور الهی
سر آغاز روز تون
سرشار ازعشق و شادی
و خبرهای خوش و عالی
@Benan_pedar_madar
🔻 آفتاب و مهتاب
پيرى، از مريدان خود پرسيد:هيچ كارى و اثرى از شما سر زده است كه سودى براى ديگرى داشته باشد؟
يكى گفت: من امير بودم. گدايى به در خانه من آمد و چيزى خواست.
من جامه خود و انگشتر ملوكانه به او دادم و او را بر تخت شاهى نشاندم و خود به حلقه درويشان پيوستم .
ديگرى گفت: از جايى مىگذشتم، يكى را گرفته بودند و مىخواستند كه دستش را ببرند. من دست خود فدا كردم و اينك يك دست ندارم.
پير گفت: شما آنچه كرديد در حق دو شخص معين كرديد. مؤمن چون آفتاب و مهتاب است كه منفعت او به همگان مىرسد و كسى از او بىنصيب نيست . آيا چنين منفعتى از شما به خلق خدا رسيده است؟
📚 حکایت پارسایان، رضا بابایی
#حکایت
#آفتاب
#مهتاب
#مرید
@Benam_pedar_madar