480.4K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹مجموعه کلیپ #روایت_سلیمانی برشهایی پرجاذبه و زیبا از زندگانی حاج قاسم سلیمانی هست که انشاءالله هر روز تقدیم تان میشود.
#سردار_بی_مرز 🦋
خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷
♦️به روایت
#حاج_قاسم_سلیمانی
🔰مسافر تاکسی!🔰
🔷سردار سلیمانی میگفت:
یک بار از ماموریت برمیگشتم منتظرنماندم که ماشین بیاد دنبالم از فرودگاه مستقیم سوار تاکسی شدم، راننده تاکسی جوانی بود. یه نگاه معنا داری به من کرد بهش گفتم: چیه؟آشنا بنظر میرسم⁉️
بازم نگاهم کرد، گفت: شما با #سردار_سلیمانی نسبتی دارین؟ برادر یا پسر خاله ی ایشان هستید؟
گفتم: من خود سردار هستم.😊
جوان خندید و گفت:
ما خودمون اینکاره ایم شما میخواهید منو رنگ کنی؟ 😏
خندیدم و گفتم: من سردار سلیمانی هستم.
باور نکرد. گفت: بگو بخدا که سردار هستی! 😳
گفتم: بخدا من #سردار_سلیمانی هستم.
سکوت کرد، دیگه چیزی نگفت.
گفتم:چرا سکوت کردی؟
حرفی نزد.
گفتم: چطوره زندگیت با گرونی چه میکنی؟ چه مشکلی داری⁉️
جوان نگاه معنا داری بهم کردو
گفت: اگه تو سردار سلیمانی هستی من هیچ مشکلی ندارم...
#شهدایی
🔹راوی:یکی از مدافعان حرم
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
1.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️ من از روزی رهبر شدم شیرینی، میوه و غذای خوب نخوردم❗️
♦️ روایت پدر استاد حسن رحیم پور ازغدی از روزی که رهبرمعظم انقلاب مهمان خانهشان شد:پسرم براش شیرینی بُرد خندید، گفت: من از روزی رهبر شدم شیرینی، میوه و غذای خوب نخوردم❗️
_چرا؟!
فراوان
دارد از این
جان نثاران
حضرت ارباب...!
#مکتب_حاج_قاسم
#حاج_قاسم_سلیمانی
7.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خوشا آنان که با عزت ز گیتی / بساط خویش برچیدند و رفتند🌹
ز کالاهای این آشفته بازار / شهادت را پسندیدند و رفتند ...🌹
کلیپی بسیار زیبا از شهدای #حسینیون
بسم الله القاصم الجبارین
#شهید_امام_رضایی
💠 خواب دختر شهيد محرابی چند شب قبل از شهادت پدرش🌷
🔰چند شب قبل از #شهادت_امام_رضا(ع) خواب دیدم درمراسم ظهر شهادت امام رضا (ع )هستم که پدربزرگم هرسال نذری ميدادند🍵 در حال كمك كردن درساختمانی بودیم
صدای مردی به گوشم خورد که میگفت: امسال امام رضا (ع) حاجت بابات را خواهد داد✨
🔰من بعد از این خواب خیلی #بیقرار شدم ومدام صدای آن مرد در گوشم میچرخید
مراسم شروع شد. چون تعداد مهمان ها زیاد بود خانه یکی از همسایه ها را گرفته بودن و آن ساختمان همان ساختمانی بود که من در خواب دیده بودم 💭
🔰خیلی حالم بد بود پنجره اتاق را باز کردم وبنر ایستاده پدر بزرگم را دیدم و دوباره همان صوت در گوشم پیچید (سال پدر بزرگت بنر بابات هم کنار آن بنر میرود)وباز من بیقرارتر شدم تا اینکه خبر شهادت پدرم رو دادن😭😭
🔰پیامی که #شهیدحسین_محرابی درشب قبل ازشهادت برای یکی از بستگان فرستاد👇
چشم مرا پیاله خون جگر کنید
🍂هر وقت تر نبود #به_اجبار تر کنید
من کمتر ازگدای #شب_جمعه نیستم
🍂خانه به خانه دست مرا در به در کنید
بدکاره ها به نیمه نگاهی عوض شدند
🍂مارا فُضیل فرض کنید و #نظرکنید
این #تحبس_الدعا شدن از مرگ بدتر است
🍂فکری برای این نفس بی اثر کنید😔
#العفو گفتنم که به جایی نمیرسید
🍂ذکر #حسین حسین مرا بیشتر کنید💔
در میزنم و هیچ کسی باز نمیکند
🍂پس زودتر #امام_رضا راخبر کنید😭
#شهید_مدافع_حرم
حسین محرابی🌹
تاریخ شهادت مصادف با شهادت امام رضا(ع)💔
♥️•﷽•♥️
#یاران_مکتب_سردار_سلیمانی
مدافعان حرم
روایت پدر📝
وقتی مادر محمدحسین او را باردار بود، ماجرای هفتم تیر و شهادت شهید بهشتی و یارانش پیش آمد. همان زمان همسرم به من پیشنهاد کرد اگر نوزادمان پسر بود نامش را به یاد شهید بهشتی، محمدحسین بگذاریم. دو ماه و چند روز بعد هم محمدحسین به دنیا آمد.پسرم نامش را از یک شهید گرفت و با عشق و یاد شهدا زندگی کرد و عاقبت خودش نیز به شهادت رسید.
شادی روح مطهرش صلوات
مدافع حرم شهید والامقام
#محمدحسین_مرادی
♥️♥️♥️🌷♥️♥️♥️
هر #گناهے در آن دنیا #عقوبت دارد ...!
اما #خدا از بعضےگناهان در #همین دنیا هم نخواهدگذشت....!
یکےاز آن گناهانے که در همین دنیا عکسالعمل دارد ؛گناه #تهمتزنی و #آبروبری است!
آنکه تهمت به #ناحق میزند ، در یکروز گرفتارش خواهدشد ، حال یا کسے مثل خودش به او تهمت ناحق خواهدزد و یا بهشکلے #رسوا و #مفتضح خواهدشد.
#شهیدمطهری/آشناییباقرآنجلد۵_ص۵۷
#شایداندکیتلنگر...
#تهمت...🙃
♥️♥️♥️🌷♥️♥️♥️
♥️•﷽•♥️
#یاران_مکتب_سردار_سلیمانی
در محضر شهدا
سردار شهید قربانعلی عرب
قائم مقام لشکر امام حسین (ع)
یه خانواده جنگ زده که اهوازی بودند را آورد خانه مان
و
ما رفتیم خانه بابام اینا
و خانه مان را دادیم به خانواده جنگ زده
یکی دو سالی خانه ما بودند و بعد از شهادت قربانعلی رفتند و ما به خانه مان برگشتیم
🎤راوی : همسر شهید
کجایند مردان بی ادعا
کجایند مردان خوب خدا
کاش ما هم بشویم رهرو راه شهدا
چند نفر از این گونه آدم ها الان سراغ داریم ؟؟؟
#دوخطباشهیــــــدمحســــــن
📌روایت اول
در اردو ها شب ها بیشتر به خنده و شوخی و استراحت میگذره ولی محسن می نشست وسط چادر شروع میکرد به دعا خوندن.
همیشه محسن رو گوشه ای با قرآن جیبی اش میدیدی
👌[اینجملهورد زبونشبود:خداروبچسبید]👌
#ڪتابسربلنــــــد 😊📕