#خاطره🎞📒
#برای_حاج_قاسم🌱♥️
#وقتیشـهیدسلیمانینتوانستمانـع
#شـهادتفرمانـدهگـردانشـود
فرمانده گردانی داشتیم به نام ماشالله رشیدی. شب عملیات کربلای پنج، او آمد وارد عملیات بشود، اما گردان نرسیده بود.
نشستیم با هم حرف میزدیم. او قصهای تعریف کرد. فرمانده گروهانی داشـت به نـام زکــیزاده
که دو روز پیش شهید شده
بود. گفت: من و زکیزاده با هم عهد بستیم هرکداممان زودتر شهید شد، وارد بهشت نشود تا دیگری بیاید. دیشب زکیزاده را
خواب دیدم، به من گفت: ماشالله مرا دم در نگه داشتی، چرا نمیآیی؟
وقتی رشیدی این را گفت، فهمیدم شهید میشود. نگهش داشـتـم، گــردان رفـت و درگیر خط شد و من مجبور شـدم او را بفرستم.
بلافاصله شهید شد!
#راوی: شهیدسردارسلیمانی
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
#خاطره🎞📒
#برای_حاج_قاسم🌱♥️
#حسسیدحسننصراللهدربارەحاجقاسم
من همیشه حاضر بودم جانم را فدایش کنم.
یک روز من مشغول نماز بـودم. بعد از پایان نماز و موقع تعقیبات، ایـن چیزی که
میگویم به ذهنم رسید:
اینکه ملکالموت، البته به فرض، پیش
من آمده و میگوید:
دارم به ایران میروم تا جان قاسم سلیمانی
را بگیرم. ولی خداوند متعال استثنایی قائل شده و گفته بیایم سراغ تو و بگویم گزینۀ دیگری
برای بهتأخیرانداختن قبضروح قاسم سلیمانی
هست و آن ایـن اسـت که جـان تو را بگیریم.
من در اثنای این فرضیات داشتم با خودم فکر میکردم که به ملکالموت چه میگویم؛
به او خواهم گفت:
جان من را ملکالموت چه میگویم. قطعا
بگیر و او را رها کن.
حاج قاسم سلیمانی را رها کن.
#راوی: سیدحسننصرالله
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
بسم الله الرحمن الرحیم
بیاد #سپهبدشهیدحاجقاسمسلیمانی
دراولین سالگردش
خاطرات با فرمانده دلها
#قسمتاول
#یگان_ویژه_۲۵_کربلا ، پس ازاجرای سلسله عملیاتهای نصر (محرم) در آبان، آذر، دی ماه ۹۴،که باحماسه سازی شهدای عظیم الشانی همچون :
#محرمعلیمرادخانی
#محمدشالیکار
#عبدالرحیمفیروزآبادی
#روحاللهصحرایی
#مصطفیشیخالاسلامی
#اسماعیلخانزاده
وجانبازی وایثارگری سایر رزمندگان یگان بوقوع پیوست رقم خورده بود.
درآخرین روزهای حضور رزمندگان #مازندران قهرمان درجنوب غربی حلب سوریه، تلفن همراه ام بصدا درآمد.
خدا این کیه که با ماکارداره؟
ارتباط برقرارشد بفرمایید!!!!
...... : الو، من....... هستم، خداقوت،
ان شا الله باحاجی، موقع نماز ظهر وعصر پهلوی شما هستیم،
خوب توفیقی برای ماست
حاجی، دوست داره رزمندگان لشکر کربلا را ملاقات و ازشون تشکر کنه.
به امید خدا، درخدمتیم. بی صبرانه منتظریم.
ساعت ۱۲ ظهر بوقت سوریه بود.
رزمندگان درساختمان گردان امام سجاد علیه السلام تجمع کردند ومنتظر اقامه نماز وسپس دیدار با فرمانده دلها بودند.
نیم ساعت بعد از اذان ظهر، منتظر #حاجقاسم عزیز ماندیم تامهمان ویا میزبان اصلی برسه، ولی تاخیر صورت گرفت.
با مشورت حاج آقا فرخی (امام جماعت یگان،) نماز ظهر وعصر راخوندیم،
با پایان نماز عصر سرداردلها وارد ساختمان فوق شدند.
ایستادیم وعرض ادب و احترام دوستانه انجام گرفت.
#حاج_قاسم عزیز، سوال کرد که نماز ظهروعصر راخوندین؟
گفتم ، بله حاج آقا، شما تاخیرداشتید نماز ظهروعصر راخواندیم،
گفت که، اجازه بدید نمازظهروعصر رابخونم.
گفت، یکی پیشنماز بشه تا نماز را به جماعت بخوانیم.
به حاج آقا فرخی اشاره کردم که بیایید دوباره نماز ظهروعصر رابخوانید،
حاج آقا فرخی گفتند که من نمازم راخوندم، شما خودتون بخوانید.
به سردار دلها گفتم که حاج آقا، خودتون پیشنماز بشین تاماهم فیض ببریم.
سرداردلها، بدون معطلی جلو صف ایستاد ماتوفیق یافتیم نماز جماعت را پشت سر او بخوانیم، بنظرم، آن نمازجماعت، پشت سر، فرمانده دلها،صفا و لذت بیشتری داشت.
آرامش،خاصی برروح وروان ما حاکم شده بود.
درصف نماز جماعت آنروز، دوست ویارهمیشگی اش #شهیدپورجعغری، و شهیدان:
#رحیمکابلی
#حسینمشتاقی
#سیدرضاطاهر
#رضاحاجیزاده ، و........ بودند.
#شهیدحسنرجاییفر مجروح شده و در بیمارستان حلب و #شهیدمحمودرادمهر، و..... درمیدان نبرد بودند.
پس ازنماز، سرداردلها دروسط رزمندگان لشکر کربلا نشست وبادستش اشاره کرد که همه بنشینید.
همه نشستند، داخل ساختمان جای برای نشستن همه رزمندگان نبود لذا عده ای دربیرون ساختمان ایستاده بودند
عده ای هم نگهبان محوطه بودن تاخطر وتهدیدی بوجود نیاید.
عده ای مثل شهید محمود رادمهر، دیده بانان، نیروهای تخصصی ادوات، آماد، مخابرات، و.... مشغول پیگیری امورات جاری بودند.
همه بگوش بودند تابی صبرانه، سخنان سردار دلها رابشنوند.
#ادامهدارد
#راوی
همرزم شهیدان مدافع حرم مازندران
#سرتیپ_دوم_پاسدار_حمیدرضا_رستمیان
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🔸 در محضـــر شهیـــد...
✍داداش مهدی خیلی دلداده امام رضا(ع) بود. یه روز ڪه عازم مشهدالرضا (ع) بودیم بهم گفت: می دونی چطوری باید زیارت کنی و از آقا حاجت طلب کنی؟ گفتم: چطور؟
🌼گفت: باید دو زانو روبه روی ضریح بشینی و سرت رو کج کنی، خیلی به آقا التماس کنی تا حاجتت رو بده، زود بلند نشی بری.
🌼فکر میکنم برات شهادتش رو هم همینجوری از امام رضا (ع) گرفت؛ چون قبل از آخرین سفر به سوریه، رفته بود پابوس امام رضا(ع).
#شهید_مهدی_لطفی_نیاسر
#راوی:خواهر شهید
#خاطره
🏵 شهید مدافع حرم محمدمهدی لطفی نیاسر
🔺تولد: 8 #دی 1361 / قم
♦️مسئولیت: رزمنده هوافضای سپاه
🔻شهادت: 20 #فروردین 1397/پایگاه هوایی T4 سوریه/ بدست رژیم صهیونیستی
سالروزولادت🎊🎂🎈🎉🎈🎂🎊
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
#برگی_از_خاطرات🕊
🌴 او یکی از عاشقان و مریدان حضرت امام و گوش به فرمان او بود. یکبار من نذر کردم که فرزندم سالم برگردد تا من قربانی کنم. یکی از دوستانش آمد و به او گفت: که چند نفر را از بهشهر قرار است دستگیر کنند یکی از آنها هم تو هستی. من متوجه شدم که عکس امام را داشت و به کارگاه برد و مخفی کرد. او یک بار از دست مأمورین فرار کرد.از دست آنها در رفت و رسید به خانه یکی از همسایه ها، از دیوار بالا رفت و بر زمین افتاد. و همه صورتش خونی شده بود و به خانه آمد و گفتم چه شده است گفت :«از دست مأمورین فرار کردیم» به او گفتم که نرو چرا می روی گفت:« نمی شود که نرویم.
#راوی: مادربزگوارشهید
#سیدعابدین_حسینی🌷
🌷 #تولد :۱۳۳۶/۱/۱ بهشهر
🕊 #شهادت : ۱۳۶۱/۸/۱۸ عین خوش
هدیه به ارواح مطهرشهدا #صلوات🌷
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
#یاد_یاران❤️✨
❣ همیشه میگفت اگر کارهای ما برای رضای خدا نباشد ارزشی ندارد.
🥀 بهمن بسیار صبور بود و هر کلامی که از زبانش خارج می شد برای رضای خدا بود.
🍂 هر گلوله او با الله اکبر و یا با زینب(س) و با یاد خدا و برای خدا به سمت دشمن فرستاده می شد.
❣میگفت هدایت کننده تمام گلوله ها خداست.او ماهرترین دیده بان بود.
🥀 شهادت حقش بود. 🥀
#راوی:همرزم شهید
شهید حبیب اله (بهمن)قنبری🌷
#مدافع_حرم
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
#روایت_خاطره🌴
#گلبرگ_سرخ
🥀 روزی بنده به اتفاق او به قصد رفتن به بهشهر در جاده، سوار یک وانت شدیم که حدود ۱۰ نفر از مسافران آن ماشین از جوانان حدود ۲۰_۱۸ ساله بودند که هم دست می زدند و هم سرو صدایی همراه با رقص داشتند.
محمدولی خیلی ناراحت است. با درگوشی به او گفتم: چرا ناراحت هستی، او در جواب به من گفت: امشب شب جمعه است. ما اشتباه کردیم سوار این ماشین شدیم، ببین اینها چکار می کنند. بنده به او گفتم سرود گلبرگ را بخوان ایشان با صدای بلند شروع کرد. (گلبرگ سرخ لاله ها در کوچه های شهر ما بوی شهادت می دهد....) با صدای دلنشین محمدولی تمام جوانان داخل ماشین سکوت کردند. و حتی کاملاً گوش دادند و اصرار داشتند که ادامه دهد.
🌴وقتی که پیاده شدیم، دیدم تمام جوانان با روحیه بسیار خوبی با ما برخورد کردند، محمدولی با خوشحالی از ماشین پیاده شد.
#راوی : همرزم شهید
#محمدولی_دارابی
🌷 #تولد :۱۳۴۵/۱/۱ حسین آباد_ بهشهر
🕊 #شهادت : ۱۳۶۱/۴/۲۳ شلمچه
هدیه به ارواح مطهر شهدا #صلوات🌷
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
خاطرات به یادماندنی🌷
قسمت سوم
🍃#محمودمی خواست هر طور شده این عملیات استشهادی را انجام دهد. در صورت موفقیت، در اصل همان کاری را انجام می دادیم که قرار بود با هلی برن انجام دهیم.
🍃«#محمود» من را صدا زد و گفت: «مجید! سریع بلند شو برو پیش مهدی باکری توی القرنه، دوتا قایق جیمینی بگیر بیار. با قایق می ریم اون ور دجله، طناب می ندازیم، نیروها رو با طناب می بریم اون طرف رودخونه.» کاغذی هم برداشت و روی آن نوشت: «#برادرباکری سلام، لطفا تعداد دو عدد قایق جیمینی تحویل برادر ایافت مسئول واحد اطلاعات یگان دهید.»
🍃#محمود منتظر قایق هم نشد. او قبل از رفتن من، به بچه هایی که شناگر خوبی بودند دستور داد به خودشان طناب ببندند و عرض رودخانه «دجله را - که حدود ۱۵۰ تا ۲۰۰ متر می شد . طی کنند و به آن طرف بروند.
🍃تمام این آمد و شدها، زیر بارش بی امان گلوله و بمباران هوایی دشمن اتفاق می افتاد و ما لحظه ای در امان نبودیم.
🍃سریع با ماشین خودم را به مقر بچه های «لشکر عاشورا» رساندم و بعد از تحویل نامه به «#مهدی_باکری» دو عدد قایق «جیمینی» از واحد تدارك تحویل گرفتم. حال و روز آنها هم مثل ما بود و کلافه گی و سردرگمی و آتش تراکم دشمن، بیداد میکرد. قایق را پشت تویوتا انداختم و برگشتم.
🍃وقتی رسیدم، تعدادی از بچه ها با طناب وسط آب بودند و چند نفرهم
طناب را می کشیدند.
#محمود هم بین شان بود.
🍃قایق ها را از پشت ماشین پایین گذاشتیم و بعد از باد کردن، داخل آب انداختیم. «#محمود» که طناب دستش بود و عرق از صورتش می چکید، به من گفت: « مجید! بیا کمك .»
ادامه دارد
#راوی:سیدمجیدایافت
📚من کاوه هستم
خاطرات به یادماندنی🌷
قسمت چهارم
🍃جریان آب شدت داشت و باعث شده بود بچه ها به راحتی نتوانند از رودخانه عبور کنند.
🍃در همین حین، پیکی از طرف قرارگاه آمد و به «#محمود» گفت: «دیگه نیاز نیست شما برید اون طرف دجله، ماموریت شما عوض شده، باید نیروهاتون رو جمع کنید، ببرید کمك لشکر ۵ نصر و ۲۱ امام رضا. اون ور خط شکسته شده و باید برید اون جا پدافند کنید.»
🍃#محمود از شنیدن این خبر، چنان به هم ریخت که انگار با پتک بر سرش کوبیده اند. بدون معطلی به من گفت: «مجید! موتور رو روشن کن بریم .» می خواست به سنگر فرماندهی برود که حدود چهار کیلومتر عقب تر، داخل يك كانال عراقی در منطقه شرق «دجله» بود.
🍃آن جا که رسیدیم، «آقا رحیم» [صفوی داخل کانال نشسته بود. #محمود بلادرنگ نقشه را پهن کرد و گذاشت جلوی «آقا رحیم». ایشان به «#محمود» گفت: «اوضاع مساعد نیست. دشمن از بالای دجله وارد شده و یگانها رو یکی یکی با قدرت پس میزنه، شما باید برید همون جایی که بهتون ابلاغ شده.» «#محمود» با حرارت منحصر به فردش گفت: «حرفشم نزنین، من هر طور شده خودم و نیروهام رو می رسونم اون طرف دجله .»
🍃 «آقا رحیم» گفت: نه آقاجان! الان شما شرایطش رو نداری، نمیتونی بری.» «#محمود» که کمی صدایش بلند شده بود، جواب داد: «من وضعم خوبه، من نیومدم جنوب خوش گذرونی، اومدم عملیات چریکی بکنم، این بخشی ازکارمه،سخت ترازاینش روتوی کردستان انجام دادم.
#راوی سیدمجیدایافت همرزم شهید
📚من کاوه هستم
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
#سیره_شهدا❤️
🥀 عباسعلی یک ساله بودکه پدر را از دست داد. بسیار خوش اخلاق و مهربان بود. زمانی که من ازدواج کرده و بیکار بودم در تابستانها، کار می کردو برای همسرم لباس می خرید. و می گفت :«برادرم بیکار هست و پیش همسرش خجالت می کشد. » با اینکه از من کوچکتر بود اما با کارهای خوبش، بزرگی خود را نشان می داد. او اصرار داشت که از رفتنش به جبهه، ممانعت نکنیم.پایبند به انجام تکالیف دینی چون قرائت قرآن، خواندن نماز، رفتن به نماز جمعه و شرکت در جماعات بود. از اخلاق خوب او پاکی و نجابت او بود که از کارهای حرام چشم می پوشاند و نسبت به محرمات حساس بود و هیچ گله و شکایتی نسبت به بستگان و همسایگان نداشت.»
#راوی:برادربزرگوارشهید
#عباسعلی_دریایی
🌷 #تولد :۱۳۴۹/۲/۱ شهیدآباد_بهشهر
🕊 #شهادت : ۱۳۶۶/۱۲/۲۷ حلبچه
هدیه به ارواح مطهر شهدا #صلوات🌷
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
خاطرات به یادماندنی🌷
قسمت پنجم
این بخشی از کارمه، سخت تر از اینش رو توی کردستان انجام دادم.»
🍃«آقا رحیم» هم کمی صدایش را بلند کرد و گفت: «وقتی میگم نمیشه، یعنی نمیشه! شما چه جوری میخوای
این همه نیرورو ببری غرب دجله، اصلا امکان پذیر نیست.» «#محمود» گفت: شما منو آؤردين جنوب که همین نمیشه ها رو انجام بدم. نمیشه تو کار من نیست.»
🍃 «آقا رحیم» که دیگه صبرش سرآمده بود، با تحکم گفت: «من فرمانده توهستم و اینی که بهت گفتم یه دستوره، باید هم انجام بدین؛!!
🍃#محمود نمی توانست حرفش را به کرسی بنشاند. توضیح عملیاتی داد، آقا رحیم» قانع نشد.
🍃 این جا دیگر غرب نبود و «#محمود» دستور توقف کار را به همه داد. جالب اینکه نیروهاشنیدند دیگر نباید برویم آن طرف رودخانه، ناراحت ودلگیر شدند. آنها همه مصمم بودند و آماده؛!!
🍃با دو «گردان امام حسین (صلوات الله علیه)» و «امام علی (صلوات الله علیه)» حرکت کردیم. پاتك دشمن خیلی سنگین بود و اجازه نفس کشیدن نمی داد.
🍃رسیدیم اول کانال کانالی با ارتفاع حداکثر ۱/۵ متر و عرض ۱ متر که آب «دجله» را به «هور» وصل می کرد. این کانال در حقیقت خط مقدم ومحل پدافند بود و دشمن نباید از این کانال عبور کرده و پیش روی هایش را ادامه می داد.
🍃هنوز گردان ها آرایش کاملی در کانال پیدا نکرده بودند که «#منصوری» مجروح و به عقب منتقل شد.
🍃بعد از استقرار گردان در خط، زد و خورد، شدت زیادی گرفت. آنها پاتك می کردند و ما هم می زدیم. «#محمود» دائم در حال رفت و آمد در خط دو کیلومتری مان بود و دستورات لازم را می داد.
#راوی:سیدمجیدایافت
📚من کاوه هستم
۲۹ اسفندماه #سالروز_شهادت #شهید_اسماعیل_صادقی مسئول ستاد لشکر ۱۷علیبنابیطالب"علیهالسلام" گرامی باد .🥀
ولادت: ۱۳۳۶/۰۹/۲۰، روستای بیدهند قم
شهادت: ۱۳۶۳/۱۲/۲۹، عملیات بدر
مزار: گلزار شهدای علی بن جعفر"علیهالسلام" قم
🌷 با زینالدین سالها در جبهه،
کنار هم بودند.
انگار یک روح در دو جسم.
♦️ میگفتند، میخندیدند، نقشه میکشیدند، طرح میریختند و میجنگیدند.
🌷 اما شهادت،
مهدی را از اسماعیل جدا کرد.
همین جدایی،
لبخند و شادی را از اسماعیل گرفت.
🔺 کارش شده بود گریه و دعا و ندبه.
🎙 حتی در سخنرانیهایش هم معلوم بود که غم عجیبی در جانش نشسته.
یار همیشگیاش را از دست داده بود:
📢 «ما با برادر مهدی با خدای خودمان عهد کرده بودیم که در جبهه بمانیم تا این که جانمان را در این راه بدهیم».
🎤 #راوی: #مادر_شهید
#دفاع_مقدس
#سردار_شهید_اسماعیل_صادقی
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
#یادیاران❤️
🌴 پرسیدم: چگونه مادرت را راضی کردی. گفت: از مادرم پرسیدم: دلیل مخالفت تو برای جبهه رفتنم چیست؟ جواب داد: تو کم سن و سال هستی و توان به دست گرفتن اسلحه را نداری. گفتم: مادر! مگر من از حضرت علی اصغر (ع) امام حسین کوچکترم!؟ اگر تو عاشق امام حسین هستی چرا با رفتنم مخالفت می کنی؟
🌱 با وجود سن کم در جبهه ها، از خودش فداکاری نشان می داد، به او می گفتند: فرمانده کوچولو
#راوی: سیدحسین لطیفی،از بستگان
#شهیدغلامرضا_دهقانی_رستمی🌷
🌷 #تولد :۱۳۴۶/۰۶/۰۴ بهشهر
🕊 #شهادت : ۱۳۶۱/۰۸/۱۶ موسیان
هدیه به ارواح مطهر شهدا #صلوات🌷
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
#روایت_عشق💌
🌱 در حیاط ما کارگرها بودند و من سبد را برداشتم و میوه هایی را که از روی درخت به زمین افتاده بودند را جمع کردم خواستم به کارگرها بدم،
سبد را از دستم گرفت گفت:
مامان! چرا این میوه ها را به آن ها می دهی؟
گفتم: این ها اسراف می شود حیف است: گفت: نه ,
میوه های خوب را برایشان دوباره از درخت چید و در ظرفی ریخت و برد به آن ها داد.
هیچ وقت نمی گذاشت جنس به درد نخور به کسی بدهیم.*•
#راوی :مادر بزرگوار شهید
#رضا_ذبیحی
🌷بهشهر
هدیه به ارواح مطهر شهدا #صلوات🌷
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
#وصف_یاران❤️
❣ رحمان عصای دست من بود. من دامدار بودم و کارم در صحرا بود. هر وقت به او کاری را محول می کردم مثل برق می رفت و بر می گشت. اوقات فراغتش را، با کمک به من و رفتن به باشگاه در رشته کشتی و مسجد می گذراند.
🌴 در برنامه هایی که در مسجد برگزار می شد شرکت داشت از مریدان مکتب خمینی کبیر بود.و از افکار امام حمایت می کرد. در نماز عبادی سیاسی جمعه و جماعات شرکت فعالی داشت. انس و علاقۀ زیادی به قرآن و کتاب های مذهبی داشت. حتی یادم می آید که او یک کارتن کتاب مذهبی داشت. برای سرکشی و دیدار به خانواده های شهدا، وقت می گذراند و می رفت به دیدارشان، عشق به امام و انقلاب او سبب شد تا او در سن ۱۵ سالگی، به یاری امام و مملکت مان برود.
#راوی:پدر بزرگوار شهید
#رحمان_خلیل_خلیلی
🌷 #تولد :۱۳۴۶/۶/۱ بهشهر
🕊 #شهادت : ۱۳۶۲/۵/۲۷ مهران
هدیه به ارواح مطهر شهدا #صلوات🌷
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
✍️روایت "حضرت آقا"از شهیدی که مادرش فکر می کرد #جاروکش_سپاه است ...
🎤 #راوی: مقام_معظم_رهبری :
●"در اطلاعاتی که به من داده شد، خواندم که در بین همین شهدای همدانِ شما، یک سردار سپاهی - که دارای شأن و موقعیتی هم بوده است - وجود داشته که وقتی مادرش از او میپرسد تو در سپاه چه کارهای، جواب میدهد: من در سپاه جاروکشی میکنم. مادرش خیال میکرده واقعاً این جوان در سپاه یک مستخدم معمولی است.
●حتی وقتی برای این جوان به خواستگاری هم میروند و خانوادهی دختر سؤال میکنند پسر شما چهکاره است، مادرش میگوید در سپاه مستخدم است! بعد در اجتماعی که مراسمی بوده، یک نفر داشته سخنرانی میکرده، این مادر میبیند آن شخص خیلی شبیه پسرش است. میپرسد این شخص کیست.
میگویند این فلانی است؛ یکی از سرداران سپاه. آن مادر، آن وقت پسرش را میشناسد!
📎پ ن: شهیدناصرقاسمی فرمانده بسیج همدان در سالهای میانی جنگ و فرمانده محور عملیاتی لشکر انصارالحسین در عملیات کربلای پنج بود که در شلمچه به شهادت رسید
#سردارشهید_ناصر_قاسمی🌷
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀
#خاطرات_شهدا📃
🌴از عملیاتها که برمیگشتیم، همه نیروها معمولا شدیدا خسته بودند، به محض رسیدن به مقر همه بچه ها براي استراحت مي رفتند و سرگرم كار خودشان بودند٬اما با اینکه شهید عبدالصالح زارع پا به پای بچه ها میجنگید و مثل بقیه مهمات حمل کرده و دست و پایش تاول زده بود. تازه شروع میکرد؛ کمک به رزمنده ها و براشون غذا می آورد، وسایل استراحت و استحمامشان را آماده میکرد.
💐هميشه دوست داشت در كمك كردن به ديگران در صف اول باشد و بتواند مشكلات ديگران را حل كند
#راوی: همرزم شهید
#پاسـدار_مدافع_حـرم🌹
#شهید_عبدالصالح_زارع🕊
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🥀 #بر_بال_خاطره_ها 🕊
🌴 احمد انسانی مهربان و دلسوز بود، نسبت به حجاب و پوشش بسیار حساس بود و همیشه وقتی به همراه دختران دیگر در کوچه بازی می کردم نسبت به حجاب و پوششم تاکید می کرد.
🌴در انجام واجبات و ترک محرمات بسیار کوشا بود و دیگران را نسبت به این امر تشویق می کرد، همواره پیرو خط امام بود و صبر و شکیبایی را در مشکلات پیشه می کرد، وقتی دنبال تحصیل و کسب علم بود همواره در امرار و معاش خانواده فعالیت شایانی داشت رفتار بسیار خوبی داشتند
🌴با این که بعضی ها مخالف او بودند ولی از رفتار ایشان همیشه تمجید می کردند، جوانان را تشویق می کرد برای دفاع از میهن و رفتن به جبهه، در میادین جبهه از خود شجاعت های زیادی نشان داد و تمام مسئولیتی که به او داده می شد به خوبی از پس آن بر می آمد.
🌴 آخرین باری که به دیدن خانواده به مرخصی آمد از روحیه بسیار بالا و شادی برخوردار بود و برای دیدار با حضرت دوست و شهادت بی قراری می کرد و سرانجام با دفاع از میهن خود به خیل اصحاب امام خمینی پیوست .
🌸 #راوی: خانم فرشته ابراهیمی خواهر شهید
🥀 #شهید_احمد_ابراهیمی 🕊🌷
🥀 #ساری
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🥀 #بر_بال_خاطره_ها 🕊
🍃 #پدرانه
🌿ایشان علاقه زیادی به مدرسه داشت همیشه قبل از این که مدرسه باز شود در مدرسه حضور داشت و تا آخرین سال تحصیلی اش شاگرد نمونه کلاس بود . اوقات فراغتش را اصلاً به بطالت نمی گذراند به ورزش فوتبال و کشتی می پرداخت یا به بچه های کوچکتر از خودش قرآن و نماز یاد می داد..
🌿بسیار به مقید به حق و حقوق مردم بود. چنانکه یک بار با اعضای خانواده می خواستیم با ماشین به مشهد برویم در نزدیکی جنگل گلستان چوپانی با دست به من اشاره کرد و می خواست سوالی از من بپرسد .
🌿من با شوخی فرمان ماشین را به سمت چوپان گرفتم و چوپان ترسید و از جاده فرار کرد. محمدعلی بسیار ناراحت شد با وجود این که حدود ۱۰۰ متر از او دور شده بودیم از من خواست که برگردم و ایشان پیاده شدند و چوپان را بغل کرد و بوسید و از این کار من معذرت خواهی کرد.
🌿یا زمانی که من داشتم خانه مان را سنگ کاری می کردم به من گفت :«پدر جان این کار را نکنید با این کار عرش خدا به لرزه در می آید . »
گفتم چطور ؟
گفت :«الان وضع مردم ما خوب نیست .»
گفت: «با این کار شما اذیت می شوند . »
👤 #راوی: پدرشهید
🥀 #شهیدمحمدعلی_ابراهیمی_جمنانی 🕊
🥀 #قائمشهر
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
#زندگی_به_سبک_شهدا❤️
🥀 اهل عیب جویی از دیگران نبود به مسائل شرعی اهمیت می داد و بسیار ساده زیست بود و حلال و حرام را رعایت می کرد و هرگز غرور و تکبر نداشت و بسیار خوشرو و خوش زبان بود .
🥀 شهید در تمام نهادها شرکت می کرد چون طلبه بود و جوانی خوش برخورد و خوش اخلاق همیشه از او می خواستند که برای کارهای تبلیغاتی و آموزشی به این نهاد ها کمک کند و کار اصلی او تبلیغات دینی و فرهنگی در جبهه بود .
#راوی : برادربزرگوار
#شهید_نبی_اله_شیرآقایی🌷
🌷 #تولد بهشهر_روستای کوهستان
هدیه به ارواح مطهر شهدا #صلوات🌷
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🌙 #رزق_شبانه
🌹مربی تاکتیک نظامی بود. برای یک ماموریت ۶۰ روزه و به عنوان مستشار نظامی به سوریه رفته بود. زنگ هم که میزد خیلی صحبتی از اتفاقات سوریه نمیکرد، ولی میگفتند به عنوان مربی نیروهای مقاومت نجبای عراق حضور داشت.
🌹به نیروها آموزش میداد و عکسهای آموزشاش هم هست. همیشه سعی میکرد آموزشها را به صورت عملیاتی هم به نیروها نشان بدهد.
🌹یکی از دوستانش تعریف میکرد و میگفت رفته بودیم شناسایی که ابراهیم گفت من میخواهم یک چیزی بخوانم تا دشمن بداند ما در این شرایط هم شاد هستیم و بعد در موقعیتی ایستاده و یک شعر مازندرانی را خوانده بود.
🌺 #راوی: همسر شهید
🥀 #شهید_مدافع_حرم
🥀 #شهیدابراهیم_عشریه🕊🌷
✨ #شبتون_شهدایی 🌙✨
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
#فراری_از #وصیت_نامه شهید📩
#راوی #همسر شهید
برای من به صورت جداگانه نوشته بودند با این مضمون که🔻
سفارش کرده که به فکر خوشی ها باشم و بدی ها رو فراموش کنم و سختی ها را پشت سر بگذار.
آروم باش مثل زینب که سختی ها را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشت. مثل کوه پشت سرمی گذاشت و خم به ابرو نمی آورد،تو هم مثل او باش
قافله سالار زندگی مان تو هستی مراقب بچه هایمان باش
تقوا و معنویت را در عمق وجود فرزندانمان قرار بده
شهید #محمد_آژند🌹
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
✍ #خاطره_ای_از_شهید_حمید_حکمت_پور
کمک به جبهه
اگر 10 هزار تومان داشت 9 هزار تومان آن را به فقيران و كساني كه محتاج بودند ميداد و ميگفت فعلاً هزار تومان برايم كافي است.
پس از 11 ماه حضور در جبهه و نبرد با متجاوزان، به مشهد آمده بود. جهت دريافت حقوق به سپاه رفت. از مبلغ 22 هزار تومان كه به او دادند 2 هزار تومان را برداشت و مابقي را به جهت تقويت جبهه پرداخت نمود.
✍ #راوی: پدر شهید
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🔳 #ســـر_قبـــرم_بـودم_مـامـان💐
✍داشتم خونه رو مرتب مے ڪردم حسین گوشه ے آشپزخونه نشسته و به نقطه اے خیره شده بود اونقدر #غـرق_افڪار خودش بود ڪه هر چه صداش ڪردم جواب نداد
🖤رفتم جلوش و گفتم: حسین؟! ... حسین؟! ... #ڪجایی_مادر؟!یهـو برگشت و بهـم نگاه ڪرد
🍃گفتم: حسین جان! ڪجایی مادر؟!#خنـدیـد و گفت: #سر_قبرم_بودم_مامان
☘از #تعجب خنده ام گرفت.بهش گفتم: قبرت؟! ... #قبرت_ڪجاست مادر جون؟!
🍂گفت: بهشت زهرا سلام الله علیها ردیف ۱۱ قطعه ۲۴ شماره ۴۴
چیزی نگفتم و گذشت ...
🥀... وقتی #شهید شد و #دفنش ڪردیم به #حــرفش رسیــدم
با ڪمال #تعجــب دیــدم 👌دقیقــا #همــون_جـایـی دفن شده که اون روز بهم گفته بود
🍂پشتم لرزید ، فهمیدم اون روز واقعا سـر قبـرش بـوده...
ڪبـوتـرانـه پـریـدیـد🕊
8 آبان سالروز شهادت شهید فهمیده
✏️#راوی: مادر شهید
🥀 #شهید_محمدحسین_فهمیده
✨ #شادی_روح_پاکش_صلوات
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🌹روایتی کمتر دیده شده درباره شهید حسین همدانی
#راوی گل علی بابایی: بعد از گذشت ۳ سال فرماندهی میدانی نبردهای ضد تکفیری در سوریه، به کشور برگشت، چندروز بعد با او در خانه حسین بهزاد دیدار تازه کردیم، عجیب سرخوش بود، پرسیدم: حاج آقا قضیه چیه خیلی سر کیفی هستید.
❤️ گفت: امروز همراه حاج قاسم برای تقدیم گزارش آخرین وضعیت سوریه به بیت رهبری رفتیم بعد از تشریففرمایی آقا، حاج قاسم شروع به صحبت کرد و اسمی هم از بنده برد.
❤️💔 ناگهان حضرت آقا رو کرد به من و فرمود: آقای همدانی! عرض کردم: بفرمایید. آقا فرمودند: طی این سه سال از جنگ سوریه گذشته من در غالب قنوت نمازهایم شما را به اسم دعا کردهام! حاجی با چشمانی اشکبار از شوق گفت: بهخدا قسم با شنیدن همین فرمایش آقا، کل خستگی آن ۳ سال سرتاسر مصیبت و رنج، یکجا از تن و جانم بیرون رفت..
یادش با هدیه #صلوات
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهم
سالروز شهادت حبیب حرم؛
#حاج_حسین_همدانی
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin