فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماجرای شهید مفقود الاثری که به خواب خانواده خود آمد...
*﷽*
در محضر سرداران
سردار سلیمانی
خاطرات ماندگار و به یاد ماندنی📝
بنیاد شهید است و یک عالمه پرونده
آخرین باری که دیدمش خندید و گفت:
آقای شهیدی پرونده من چه جوریه؟
حاضره؟ به شوخی گفتم: حاجی جان شما ناراحت نباش پرونده ات همیشه روی میز آماده است
گفت دیگه باید کم کم پرونده منو بیاری رو
فکرش را هم نمی کردم این قدر زود چند ماه بعد پرونده شهید سلیمانی آمد روی میزم😢
🎤 راوی: حجت الاسلام سید محمد رضا شهیدی رییس بنیاد شهید و امور ایثارگران
📚 سلیمانی عزیز
*﷽*
در محضر سرداران
سردار سلیمانی
خاطرات ماندگار و به یاد ماندنی📝
هر سال فاطمیه ۱۰ شب روضه داشت بیشتر کارها را خودش انجام میداد
از جارو زدن تا چایی دادن
به مداح و منبری هم میگفت شب اول و شب آخر روضه حضرت اباالفضل(ع) بخوان
مداح رسیده بود در اوج روضه جایی که امام آمده بود بالا سر آقا اباالفضل
بدن پر از تیر، دست بریده، فرق شکافته
با سوز می خواند تا این که گفت وقتی ابا عبدالله الحسین ع برگشت خیمه
بچه ها از خیمه بیرون دویدند
بابا أَیْنَ عَمّیَ الْعَباس.....
یه دفعه صدای ناله سردار بلند شد گفت تو را خدا دیگه نخون نخون 😭😭
دل نازک روضه بود خیلی بی تاب می شد و بلند بلند گریه میکرد خیلی وقت ها کار به جایی می رسید بچه ها بلند می شدند میکروفن را از مداح می گرفتند
می ترسیدند حاج قاسم از دست برود با آن ناله ها و گریه ها و هق هق هایی که می زد 😭
روحش شاد و یادش آکنده از عطر گل های بهشتی باد به برکت #صلوات
🎤 راوی: حجت الاسلام محمد مهدی دیانی
📚 سلیمانی عزیز
*﷽*
#مکتب_حاج_قاسم
حاج قاسم فقط یک فرمانده نبود،او دوست صمیمی بچه ها بود و در عقبه آن قدر با محبت و خودمانی بود که همه احساس می کردیم با او مثل یک روح در دو جسمیم؛
👈امّا در حین عملیّات، بسیارجدّی و مواظب بود که مبادا کوتاهی شده و خدای ناکرده خون کسی بر اثر بی مبالاتی ریخته شود.
#یادعزیزش_باصلوات
📗بچه های حاج قاسم
⭕️آزادی #قدس، تنها خونبهایِ #حاج_قاسم
🔹انتقام ما در پایگاهِ عینالاسد(شما بخوانید عینالجسد) موقّتی بود و #انتقام_سخت اصلی، تو راهه✌️
07_Default_1556174412.mp3
5.09M
🎧 بِہ ۅَقٺ مَداحے
🎤 با نَۅاے سِیِّدرِضانَریمانے
حاݪ ۅ هۅاے ڪَربَݪا پِیدا مےڪُنین
😭😭😭
#رمضان #ماه_رمضان #قران
🌹 خوابی که #حاج #قاسم_سلیمانی پس از شهادت
شهید #مهدی_زینالدین دید.
هیجانزده پرسیدم: «آقا مهدی مگه تو شهید نشدی؟ همین چند وقت پیش، توی جاده سردشت؟» حرفم را نیمهتمام گذاشت. اخم كوتاهی كرد و چین به پیشانیاش افتاد. بعد باخنده گفت: «من توی جلسههاتون میام. مثل اینكه هنوز باور نكردی شهدا زندهن.» عجله داشت. میخواست برود. حرف با گریه از گلویم بیرون ریخت: «پس حالا كه میخوای بری، لااقل یه پیغامی چیزی بده تا به رزمندهها برسونم.» رویم را زمین نزد. قاسم، من خیلی كار دارم، باید برم. هرچی که میگم زود بنویس. هولهولكی گشتم یک برگه كوچك پیدا كردم. فوری خودكارم را از جیبم درآوردم و گفتم: «بفرما برادر! بگو تا بنویسم» بنویس: «سلام، من در جمع شما هستم» همین چند كلمه را بیشتر نگفت. موقع خداحافظی به او گفتم: «بیزحمت زیر نوشته رو امضا كن.» برگه را گرفت و امضا كرد. زیرش نوشت: «سیدمهدی زینالدین» نگاهی بهتزده به آن كردم و با تعجب پرسیدم: «چی نوشتی آقامهدی؟ تو كه سید نبودی» اینجا بهم مقام سیادت دادن. از خواب پریدم. موج صدای مهدی هنوز توی گوشم بود «سلام من در جمع شما هستم»
#رمضان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر شنیدی و احساس غرور نکردی
گمنامےیعنۍدرد...
دردےشیریݩ...✨
یعنےباعشـقیڪےشدن...💙
یعنےاثباٺاینکہازهمہچیزتبراےمعشـوقت گذشتے...
یعنێفقطخُدآرادیدےورضاۍاوراخواستےنہ تعریفوتمجیدمردمرا🌱^^
گمنامےیعنۍاگربراێخداستبگذارگمنامبمانمـ❤️:)
اےڪاشهمہےماگمـنامباشیم🙃🍃
#شهید_گمنام🥀💔
══════°✦ ❃ ✦°══════
#کلام_شهید
💠خیلی برا ی کارش دل می سوزاند ، میگفت: مهم نیست چه #مسئولیتی داریم وکجا هستیم، هر جا که هستیم باید #درست انجام وظیفه کنیم.
#شهیدمدافع_حرم_جواد_الله_کرم
نثار روح مطهر همه شهدا صلوات
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ