eitaa logo
بسم الله القاصم الجبارین
3.1هزار دنبال‌کننده
138.3هزار عکس
172.3هزار ویدیو
239 فایل
﷽ ڪد خدا را بـرسانید زمـان مستِ علے اسٺ مالڪ افـتاد زمـین تیـغ ولـے دستِ علے اسٺ #انتقام_سخت ✌️🏻 #شهادتت_مبارک_سردار_دلها 💔
مشاهده در ایتا
دانلود
😊🙈 .. مامانم گفت: \ نمیخوای زن بگیری؟\ 🤔 گفتم: \ چرا نمیخوام؟\ 😎 فکر نمیکردم به این راحتی قبول کنه ازدواج کنه...!!!😆 مادرم گفت: \ خب ننه...کیو میخوای...بگو تا واست بگیرمش...\ 😍 . . \ من یه زن میخوام که بتونه پشت ماشین باهام زندگی کنه...\ 😎 مادرم گفت: \ واااا...این دیگه چه صیغه ایه...!!! آخه کدوم دختری حاضره میشه همچین زندگی ای داشته باشه...؟!\ 😐 گفت: \ اگه میخوای من زن بگیرم،شرطش همینه...😎 زنی میخوام که شریک و همدم زندگیم باشه... هرجا میرم دنبالم بیاد...\ 😉 حرفش یه کلام بود... بعد مدتی از پاوه برگشت... \ کسی رو که دنبالش بودم پیدا کردم...😎 برام ازش خواستگاری میکنین یا نه...؟💘 بهش گفتم: \ به همین سادگییییی!!!!؟\ 😢 \ نههه...همچین ساده هم نبود... بیچاره م کرد تا بعله رو گفت...\ 😓 با تعجب گفتم: \ یعنیییی... قبول کرد که پشت ماشین باهات زندگی کنه...؟!!!\ 😩 خندید و گفت: \ تا اون ور دنیام برم دنبالم میاد...💕\ گفتم: \ مبارکه...\ 👏 چن بار ازش خواستگاری کرده بود... اما هربار جواب رد شنیده بود...🙄 عروس خانوم نیت چله دعای توسل و ۴۰ روز روزه کرده بود... با خودش عهد کرده بود که بعد چله... به اولین خواستگار،جواب مثبت بده...😋 درست شب چهلم،دوباره ازش خواستگاری کرده بود و بعله رو گرفته بود…😇 . ❤️
مادر می گوید « از جبهه برای دیدن فرزند تازه به دنیا آمده اش به شهرضا رسیده بود با اینکه دیروقت بود، نیمه شب باصدای گریه و تضرع او از خواب بیدار شدم🙁 و دیدم داره نماز شب می خونه صبح همان شب، وقتی که قصدبازگشت به جبهه را داشت✌️، به او گفتم یک مقدار بمان و خستگی ات را رفع کن پاسخ داد مادرجان ما تا به حال درخواب های سنگین غوطه ور بودیم☺️، اما حالا دیگر وقت بیداری است ما هیچ وقت نمی توانیم فقط به راحتی و استراحت خودمان فکر کنیم☝️اگر به این چیزها فکر کنیم دیگرنمی توانیم مزه‌ی بیداری را بچشیم من خواب و استراحت دنیا را با تمام زرق و برقش به دنیادارها میبخشم😊 مادر، این دنیا تنگ است و جای من نیست🕊 راوی:مادرشهید 🌹
💫ﺧـﺪﺍﯾﺎ ! 🌷 ﻧﯿﺴﺘـﻢ کہ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻨﻮﯾﺴـﻢ ، 🌷 ﻧﯿﺴﺘـﻢ کہ ﺑﺮﺍﯾـﺖ ﺯﯾﺒﺎ ﺷﻬﯿـﺪ ﺷـﻮﻡ ، 🌷 ﻧﯿﺴﺘـﻢ کہ ﺑﺮﺍﯾـﺖ ﺯﯾﺒﺎ ﺗﺼﻮﯾﺮﮔﺮے ڪنم ، 🌷 ﻧﯿﺴﺘـﻢ کہ ﺑﺮﺍﯾـﺖ ﺯﯾﺒﺎ ﺟﺎﻭﯾـﺪ ﺷـﻮﻡ ، 🌷 ﻧﯿﺴﺘـﻢ کہ ﺑﺮﺍﯾـﺖ ﺯﯾﺒﺎ ﭘﺮﻭﺍﺯ ڪنم ، 🌷 نیستـم تا برایـت زیبا گمنام شـوم ، و..... 🍃من ﭘﺮﻧـﺪﻩ ﭘَﺮ شڪسته ﺍے ﻫﺴﺘـﻢ کہ ﻧﯿﺎﺯ بہ ﻣﺮﻫـﻢ ﺩﺍﺭﻡ ، ﭘﺲ ﭘــﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ ، ﺧـﻮﺩﺕ ﻣﺮﻫـﻢ ﺯﺧﻤﻬﺎﯾـﻢ ﺑﺎﺵ ، 🍀ﻣـﺮﻫـﻢ ﻣﺎ ﺣﺠـﺖ ﺗﻮستـــ ...
🔸نامش را فراموش كردم🗯 اما پسري سيزده ساله بودكه راننده بود و در يك سانحه💥 از دنيا رفت. خيلي مراقب اين پسر بود. برايش خرج مي كرد، او را باشگاه برد🏋‍♂ و وقتش را پر كرد. بعد متوجه شد كه اينها هستند و چند ماهي است اجاره منزلشان عقب افتاده ... 🔹روز بعد همان پسر در جمع ما گفت: خدا اين همسايه روبرويي ما🏘 رو حفظ كن. تموم هاي عقب افتاده را پرداخت كرد و به صاحبخانه ما گفته كه از اين به بعد اجاره ها را او پرداخت💸 مي كند. 🔸او خوشحال بود و هم ساكت. اما من مي دانستم كه ابراهيم با همسايه صحبت كرده👌 و هزينه ها را پرداخت كرده!! ⚜خدای ابراهیم فرموده است: فَأَمَّا الْيَتيمَ فَلا تَقْهَرْ. و اما (به شکرانه این همه نعمت كه خدا به داده) "یتیم" را خوار و رانده و تحقیر مکن. (ضحي/9) 📚برشی از کتاب خدای خوب ابراهیم 🌹🍃🌹🍃
🌷شهــید 🔸باران شدیدے در تهـران باریده بود. 👈خیابان ۱۷ شهـریور را آب گرفتہ بود چند پیرمرد می خواستند بہ سمت دیگر خیابان بروند مانده بودند چہ کنند همان موقع از راه رسید پاچه شلوار را بالا زد با کـول ڪردن پیرمـردها آن ها را بہ طـرف دیگر خیابان بُرد ابراهیم از این کارها زیاد انجام میداد هـدفی جز شکستن خودش نداشت مخصوصا زمانی کہ خـیلی بین بچـه‌ها مطـرح بود!
یازینب س: 🍃🍂🍃❤ ⁦✍️⁩...شهید هادی مدتی در جنوب شهر بود؛ 🔹مدیر مدرسه اش میگفت آقا از پول میداد به یکی از شاگردان تا هر روز زنگ اول برای کلاس نان و پنیر بگیرد. 🌹چون آقای نظرش این بود که این ها بچه های هستند و اکثرا سر کلاس گرسنه هستند و بچه گرسنه هم درس را نمیفهمد. 🌹ابراهیم هادی نه تنها معلم؛ بلکه الگوی و رفتار بچه ها بود. ❤❤❤ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
می گفت :🌷 یادگار حضرت زهرا (س) است ؛ ایمان یڪ زن وقتی کامل می‌شود که حجـاب را کامل رعایت ڪند ...