eitaa logo
بسم الله القاصم الجبارین
3.1هزار دنبال‌کننده
127.2هزار عکس
141.9هزار ویدیو
217 فایل
﷽ ڪد خدا را بـرسانید زمـان مستِ علے اسٺ مالڪ افـتاد زمـین تیـغ ولـے دستِ علے اسٺ #انتقام_سخت ✌️🏻 #شهادتت_مبارک_سردار_دلها 💔
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جزء چهارم.mp3
4.21M
جزء چهارم 👤با صدای استاد معتز آقایی ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
حرف های من و خدا_4.mp3
7.2M
۴ یامن هو ربّ کل شیء ✨ شبیه دانه و نور است ماجرای ما و خدا .... و چقدر شیرین است، اعتماد دانه، به نوری که؛ مربی تمام روزهای تاریک و روشنش خواهد بود ... ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
اللَّهُمَّ قَوِّنِي فِيهِ عَلَى إِقَامَةِ أَمْرِكَ، وَ أَذِقْنِي فِيهِ حَلاوَةَ ذِكْرِكَ، وَ أَوْزِعْنِي فِيهِ لِأَدَاءِ شُكْرِكَ بِكَرَمِكَ، وَ احْفَظْنِي فِيهِ بِحِفْظِكَ وَ سِتْرِكَ، يَا أَبْصَرَ النَّاظِرِينَ. ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 سراپا من گرفتارم اباصالح دعایم کن برایت عبد سربارم اباصالح دعایم کن گنهکارم، بدم، بی چاره ام، آلوده دامانم تمام آلوده رفتارم اباصالح دعایم کن😞 ❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀
❣ گفتند که تک سوارمان در راه است از اول صبح چشممان بر راه است💫 از یازدهم دوازده قرن گذشت تا ساعت تو چقدر دیگر راه است❗️💔 تویی آرام قلبم آقا جان 💕 🌸
این روزها که می‌گذرد، غرق حسرتم مثل قنوت‌های بدون اجابتم! بسته‌ست چشم‌های مرا غفلت گناه تو حاضری! منم که گرفتار غیبتم! یک گام هم به سوی شما برنداشتم ای مرحبا به این همه عرض ارادتم! خالی‌ست دست من، به چه رویی بخوانمت؟ دل خوش کنم به چه؟ به گناهم؟ به طاعتم؟ من هر چه دارم از تو، از این دوستیِ توست خیری ندیده‌ای تو ولی از رفاقتم بگذر ز رو سیاهی من، أیها العزیز! حالا که سویت آمده‌ام غرق حاجتم بگذار با نگاه تو مانند حُرّ شوم با گوشه‌چشم خود بِرَهان از اسارتم آن روز می‌رسد که فدایی تو شوم؟ من بی‌قرار لحظه ناب شهادتم
گفته بودی که:«چرا محو تماشای منی؟ آنچنان مات که یکدم مژه بر هم نزنی!» مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی !
خامنه ای : ما که انتظار فرج داریم باید تلاش کنیم در راه ایجاد جامعه‌ی مهدوی؛ هم خودسازی کنیم،هم به قدر توانمان،به قدر امکانمان دگر سازی کنیم و بتوانیم محیط پیرامونی خود را به هر اندازه‌ای که در وسع و قدرت ما است،به جامعه‌ی مهدوی نزدیک کنیم.
🌷شهید حاج قاسم سلیمانی: 💠خدایا ! به آن تپش قلب‌ها قسمت می‌دهیم ... 💠خدایا ! به آن ردپاهاقسمت می‌دهیم...  💠خدایا ! به آن نمازها که در کنار این نهرها خوانده شد .‌‌‌.. 💠خدایا! به آن جوان‌های عاشقی که تو این سنگرها و  کنار این نخل‌ها شهید شدند ... 💠خدایا! به آن جنازه‌های توی اروند که برنگشتند ... 💠خدایا ! به اضطراب قلب ما و به اشتیاق قلب اون‌ها قسم ات می‌دهیم ‌... 💠خدایا !عاقبت مارا ختم به شهادت کن. 💠خدایا! به این آبی که این بچه‌ها در دلش حرکت کردند قسم ات می‌دهیم ... جز شهادت برای ما مخواه
خودش که چیزی نمی‌گفت. تودارتر از این حرف‌ها بود. پورجعفری از یک طریقی فهمیده بود حاجی مشکل مالی دارد. بی‌سروصدا و دور از چشم حاج قاسم موضوع را با سردار قاآنی در میان گذاشته بود. سردار هم به معاون اداری مالی دستور داده بود یکی از مأموریت‌های حاجی را حساب کنند و پولش را بریزند به حساب. تا فهمید ماجرا از چه قرار است، اول پول را برگرداند بعد هرسه را توبیخ کرد؛ پورجعفری، سردار قاآنی و معاون اداری مالی را. با تشر گفت: «شما اشتباه می‌کنید توی زندگی شخصی من دخالت می‌کنید، به شما ربطی نداره من مشکل مالی دارم یا ندارم. من‌بعد هم دیگه از این کارا نکنید.» حسین پورجعفری سی‌وچند سال هم‌سنگر و هم‌رزم حاج قاسم بود و از برادر بهش نزدیک‌تر. از این مدت طولانی بیست‌ودو سالش را در سپاه قدس کنار هم بودند؛ شب و روز، از این کشور به آن کشور و از این شهر به آن شهر. خودش می‌گفت: «یاد ندارم توی این‌همه سال، حاجی برای یه روز مأموریت خارج از کشورش ریالی گرفته باشه.» راوی: حجت‌الاسلام رضلیی | منبع: سلیمانی عزیز، انتشارات حماسه یاران، صفحه 125 🌟🌙