eitaa logo
بسم الله القاصم الجبارین
3.1هزار دنبال‌کننده
123.2هزار عکس
129.5هزار ویدیو
212 فایل
﷽ ڪد خدا را بـرسانید زمـان مستِ علے اسٺ مالڪ افـتاد زمـین تیـغ ولـے دستِ علے اسٺ #انتقام_سخت ✌️🏻 #شهادتت_مبارک_سردار_دلها 💔
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴بوسه پیامبر بر دستان کارگر! ✍انس بن مالک گوید: موقعی که رسول‌اکرم صلی‌الله علیه و آله از جنگ تبوک برگشت سعد انصاری به استقبال آمد.  🌼حضرت با او دست داد و دست سعد را زبر و خشن دید... 🌺فرمود: چه صدمه و آسیبی به دستت رسیده است؟ ✍ سعد عرض کرد: یا رسول الله من با وسایل کشاورزی برای معاش خانواده ام کار میکنم،بهمین خاطر دستانم زبر و خشن شده اند. 🌼رسول الله صلی الله علیه و آله دست او را بوسید و فرمود: این دستی است که آتش با آن تماس ندارد.
گـم میشوم میان 💔ـهایم... و محو نـگاهتان😍 که مشتـاقانه را به انتظار نـشسته اید... 🌹🍃🌹🍃ای شهید مرا دریاب
استـ بہ کہ رسیدی آهستہ قدم بردار ! اینجا قرارگاه و ڪہ دلتنگے و عشق شان را کنار تربت مَرد خانه شان آورده اند... ،همسران،وفرزندان صبور شهدا
🔸ای کاش.. لقمه‌ای از این سفره هم نصیب ما بشود، که به برکت‌تان همچنان پهن است... ای رزمندگان می‌شود مارا هم سرسفره خودتون راه دهید بدجوری دلمان تنگ رفیقان شده
.... 🌷در عملیات «خیبر» من بی‌سیم‌چی شهید سیدابراهیم کسائیان؛ فرمانده گردان میثم از لشکر ٢٧ محمد رسول‌الله (ص) بودم، گردان ما برای شکستن خط دشمن در منطقه‌ طلائیه و دژ جمهوری وارد عمل شده بود. هیچ وقت آن لحظه را فراموش نمی‌کنم، دقایق آخر بود. همت پشت بی‌سیم مدام به فرمانده گردان ما می‌گفت: کسائیان؛ مچ دستتو ببین، هوا رو ببین، چیزی به صبح نمونده، پس چرا تمومش نمی‌کنی؟! 🌷کسائیان مانده بود که چطوری به همت بگوید که چه غول گنده‌ای جلوی ماست. پشت بی‌سیم هم نمی‌توانست به صورت فاش بگوید که از گردان میثم چیزی نمانده تا بتوانند این خط را بشکنند. عراقی‌ها هم سنگین روی بچه‌های ما آتش می‌ریختند، طوری که اصلاً نمی‌شد لحظه‌ای تمرکز کرد تا بشود تصمیم گرفت. یگان‌های توپخانه و زرهی ارتش عراق آتش می‌ریختند و نیروهای پیاده آنها هم، هلهله‌کنان جلو می‌آمدند. 🌷وقتی توی آن شرایط سخت، کسائیان از همه چیز قطع امید کرد، یک یادداشتی را نوشت و آن را به من داد و گفت: مهدی جان، جلدی برو عقب، این را بده به حاج همت. من هم با دیدن آن اوضاع، فهمیده بودم که دیگر لحظات آخر است، روی این حساب نمی‌خواستم بروم عقب. 🌷التماس کردم که همان‌جا بمانم وقتی خیلی اصرار کردم، کسائیان یک سیلی خواباند زیر گوشم و مرا به عقب هل داد، بعد هم پرتم کرد به سمت خاکریز و گفت: به تو می‌گم، برو؛ این‌جا نمون! حالا فکرش را می‌کنم، نمی‌توانم خودم را ببخشم من اگر دو تا سیلی دیگر هم می‌خوردم، نباید می‌رفتم عقب، باید همان‌جا، کنار ابراهیم می‌ماندم. روایت «مهدی شریفی» از نیروهای گردان میثم تمار لشکر ٢٧ محمد رسول‌الله (ص)
💌 پنج روز گذشت ! به همین سادگی.. لحظات مهمانی بسرعت به پیش می روند.. و من نمیدانم چند سحر دیگر فرصت از تو نوشتن را دارم؟ جان عالم به فدای یک بوسه ات آقاجان همهٔ سال دلواپسی مهمان دلم بود که نکند از سجاده جا بمانم و این تویی که باز گداپروری کردی و مرا گوشه ای در لابلای این ضیافت ، جای دادی و من حالا نشسته ام کنج اتاقم و حسرت صحن و سرایت را میخورم و حسرت سفرهٔ افطاری‌ات را دلم شور میزند آقای من .. نکند فراق و دوری‌ات ادامه دار باشد ! بدجور دلتنگتم آقاجان.. خودت پایانی بده به این هجران.. السلام علیک یا علی بن موسی الرضا .. التماس دعا .. ❤️مــاهــتــووون عـــســـل❤️
🌙 دلیل بوسیدن دست کارگر توسط پیامبر(ص) 🌹یازدهم اردیبهشت ،روز کارگر مبارک
‏میگن ‎ ۷۲ساله شده کبریت توکلی هم، سابقش بیشتر از ایناست میدونم اسراییل نابود میشه ولی کبریت توکلی باز هم هست ┈ ┈ • •✾•🍀 💐 🍀•✾• • ┈ ┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
می دانم از اینجا که من نشسته ام تا آنجا که تو ایستاده ای ای شهید فاصله بسیار است اما.... کافیست تو فقط دستم را بگیری دیگر فاصله ای نمی ماند... 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایت حزن‌آلود حاج رحیم نوعی‌اقدم از شهادت برادرانش در عملیات کربلای پنج 🌹
🔻یكی از دوستان شهید تاجبخش كه مدت 11 سال افتخار رفاقت تنگاتنگ با شهید را داشت گفت: تاكید شهید تاجبخش بر اقامه نماز به ویژه از خصوصیات بارز این شهید بود👌 كه هیچوقت ترك نمی شد و همیشه پیگیر نماز بچه های مسجد بود.  در روزهای پیش از شهادت شهید تاج بخش برای حضور فعالتر قشر نونهالان و نوجوان در مسجد جوایزی خریده بود🎁، كه قرار بود به نونهالان و نوجوان اهدا كنیم، ولی به دلیل حضور در سوریه و شهادت وی، جوایز هنوز اهدا نشده و قرار است به صورت تبرك به این قشر اهدا كنیم.  دوستی با شهید تاج بخش افتخاری برای من بود و در مدت چند سال اخیر همراه و رازدار شهید والامقام محمد تاجبخش بوده ام🌹. آن شهید بزرگوار ضمن تقّید شدید به نماز اول وقت و قرائت همه روزه پس از نماز صبح، نسبت به انجام واجبات و در حد امكان مستحبات حسـاسیت ویژه داشت☝️، و دوری راه از منزل تا محل برگزاری نمازجمعه، هیچگاه او را از شركت در این آیین باز نداشت 🔹شهید تاجبخش بیشتر اوقات تمام و یا بخش قابل توجهی از حقوق خود را برای رفع مشكلات مردم به عنوان یا بدون عوض💰 می داد، و در جواب آنها كه علتش را جویا می شدند ، به این آیه قرآن استناد می كرد كه هركس در راه خدا چیزی یا پولی دهد، خداوند 10 برابر به وی بر می گرداند.  محمد تاج بخش🌹
🔴آمریکا که روزگاری به فرمانده ناو جنگی در بخاطر شلیک موشک به هواپیمای مسافری ایران مدال شجاعت میداد، الان میخواهد به قلاده‌هایی که بعد از شلیک موشک ایرانی به پایگاه عین‌الاسد دچار ضربه‌مغزی ملایم شده‌اند نشان ویژه اهدا کند! نتایجِ خوبِ استراتژی یکی بزنند ۱۰تا میخورند؛)
📸این عکس رو ببینید ؛ هم‌گریه کنید هم افتخار... ✍ مادر است دیگر ... 🇮🇷
[ یا رادَّ مٰا قَدْ فاتَ... ] { } به سر آمده، { } گذشته، { } ریخته، { } گمشده، { } رفته، { } چکیده، و آب ‌های از جوی رفته را فقط { } باز می‌گردانی ... داروندارم تویی از زندگی اللهـم عجـل لولیـک الفـرج
انتظار ؛ حدیث امروز و دیروز نیست! سخن از زمان و مکان نیست! انتظار ؛ جغرافیایی جهانی‌ست سفری‌ست به بلندای تاریخ بشر از ازل تا ابد ، از حضور تا ظهور و ما اهالی انتظاریم که تو را از کودکی‌ها خوانده‌ایم در لالایی مادرانمان در ندبـه‌های پدرانمان در عهدها و آل یٰس‌هایمان ... ای آفتاب بی سایه ما عشیره‌ی انتظاریم بی نصیب از تماشایت ما اسیران غربتیم که جان به دیدار تو یک روز فدا خواهیم کرد ...
خوش‌به‌حال دل من مثل تو آقادارد بر سرش سایۀ آرامش طوبادارد با شما آبرویی قدر دو دنیادارد پای این عشق اگر جان‌بدهم جادارد
🌷نماز🌷 ابراهیم هادی محور همه فعالیت هایش «نماز» بود. 💢 در سخت‌ترین شرایط ، نمازش را اوّل وقت می خواند ، بیشتر هم به «جماعت » و در «مسجد ». دیگران را هم به نماز دعوت می کرد. ✳️یکبار باهم مسجد موسی ابن جعفر رفتیم. نگاه کردم به نماز خواندن ابراهیم، در نماز چشمهایش را می بست‼️ بعد از نماز گفتم: چرا چشمت رو تو نماز می بندی. مکروهه. ✅گفت: اگر توی نماز با بستن چشم، توجهت به خدا بیشتر باشد اشکالی ندارد. بعدها همین مطلب را در رساله احکام خواندم. 📚برگرفته از کتاب سلام بر ابراهیم2
رمضان که می‌آید هرکس با حاجتی سر سفره مهمانی خدا می‌نشیند؛ خوش به حال آنها که تنها حاجتشان شماييد ... علیه السلام ▪️امید غریبان تنها کجایی ▫️اللهم عجل لولیک الفرج
امام زمان عج..mp3
4.28M
همه ایستاده ایم، در صفهایی که بوی ملکـ🌸ــوت می دهند! فقـط جـای تـ❤️ــو خالیست! تا با نوای حیدری ات برایمان قنوت بخوانی. ✨آرزوی قنوتمان، خرج شدن به پای تـوست
شهید ابراهیم خلیلی خیلی آدم خدایی بود و نزدیکترین کلمه به شخصیت ایشان شخصیت خدایی اوست. 👌همیشه در سکوت بود. اهل ذکر بود. در آموزش وقتی وقت نماز می‌شد، فارغ از تمرین می‌شدیم و یا حتی گاهی اوقات حین تمرین ایشان در حال ذکر گفتن بود.🌹 ابراهیم هم فرزند شهید است و هم برادرزاده شهید است. ایشان جانباز تفحص هم بودند☝️ یک بار یادم هست در همان دوران آموزشی، سلاحش را به من سپرده بود و دست من بود. بعد از مدتی دنبال ایشان می‌گشتم تا سلاحش را به او برگردانم. بچه‌ها گفتند حاج ابراهیم سمت دفتر فرماندهی است. در بین راه از بعضی بچه‌ها سراغ او را می‌گرفتم و می‌گفتم: «حاج ابراهیم را ندیدی؟» بعضی او را نمی‌شناختند. برای اینکه نشانی از او داده باشم، می‌گفتم: «همان حاج ابراهیم جانباز یک پا قطع...!» دیدم حاج ابراهیم کمی دورتر ایستاده و درحالی که به من نگاه می‌کند، رنگش پریده است. 😓چرا که اگر فرماندهی متوجه می‌شدند که او جانباز است، بحث اعزامش کلا به مشکل برمی‌خورد.🤦‍♂  وقتی آمد تا سلاحش را تحویل بگیرد به خاطر اینکه او را اینگونه خطاب قرار داده بودم از دست من خیلی شاکی شد.💔 شهید مدافع حرم ابراهیم خلیلی🌹
در کلام : شهید عالی شاید کمتر از 19 سال سن داشت. شب عملیات روی سیم‌های خاردار می‌خوابید و به بچّه‌ها اصرار و التماس می‌کرد که از روی او رد شوند. این‌ها شهدای حقیقی اصول دین بودند. یعنی همه‌ی اصول دین در وجود آنها تبلور پیدا کرده بود. ـــــــــــــــــــــ🕊🌷ـــــــــــــــــــــ