alajal:
✨🌸✨🌸✨
سلام حضرت طراوت ...
#مهدی_جان
در این تمرین مقدس صبر و عطش دیدگانم بیشتر به هوای باران دو دو می زنند...
ببار ای زلال حيات...
و این جانهای به لب رسیده از انتظار غیبت را سیراب کن...
با روزه مرا صبور کن یا مهدی
از خاطر من عبور کن یا مهدی
افطار و سحر تو را تبسم کردم
ای جان جهان!ظهور کن یا مهدی
#اللهمعجللولیڪالفرج
✍ #سیره_شهید📩
جاذبه مرتضی خیلی زیاد بود. از پیرمردهشتاد ساله تا بچه کوچک، همه را #جذب خودش می کرد. با همه #رفیق بود.
بعد از شهادتش کسانی آمدند به خانه ما و از کارهای مرتضی گفتند که باورش برایمان #سخت است. نمیشناختمشان.
می گفتند که شما نمی دانید مرتضی برای ما چه کار کرده. مرتضی بچه ما را از #انحراف نجات داد. میگفتند مرتضی فقط مال شما نبوده،
مرتضی برای همه ما بوده.»
#شهید_مرتضی_کریمی🌸🌹
خیلی عجله ای برای #افطار کردن نداشت❌ نماز مغرب و عشا را اول وقت میخواند بعد میومد سر سفره افطار، البته بخاطر شرایط تغییر مکان بچه ها خیلی ها #روزه نبودن و برای همین خاطر هم من برام خیلی مهم بود که از افطار برای رضا یک مقداری نگه دارم تا وقتی اومد بخورد😋
یک بار که یکی از اهالی برای بچه ها غذای گرم🍲 آورده بود باز #رضا برایش نماز اول وقت مهم بود، هرچند از اون غذا شاید چند لقمه ای بیشتر سهم رضا نشد
راوی: همرزم شهید
#شهید_رضا_کارگربرزی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
*زنده زنده سوخت....*
*اما آخ نگفت....*
😭😭
حسین خرازی نشست ترک موتورم🏍 بین راه، به یک نفربر پی ام پی، برخوردیم که در آتش🔥 می سوخت.
*فهمیدیم یک بسیجی داخل نفربر گرفتار شده و دارد زنده زنده می سوزد؛ من و حسین آقا هم برای نجات آن بنده ی خدا با بقیه همراه شدیم.
گونی سنگرها را برمی داشتیم و از همان دو سه متری، می پاشیدیم روی آتش🔥 جالب این بود که آن عزیزِ گرفتار شده، با این که داشت می سوخت، اصلا ضجه و ناله نمی زد❌ و همین پدر همه ی ما را درآورده بود!
بلند بلند فریاد می زد:
خدایا!
الان پاهام داره می سوزه!
می خوام اون ور ثابت قدمم کنی☝️
*خدایا!*
الان سینه ام داره می سوزه😭
این سوزش به سوزش سینه ی حضرت زهرا نمی رسه
خدایا!
الان دست هام سوخت
می خوام تو اون دنیا دست هام رو طرف تو دراز کنم🤲
نمی خوام دست هام گناه کار باشه!
*خدایا!*
صورتم داره می سوزه!
این سوزش برای امام زمانه♥️
برای ولایته
*اولین بار "حضرت زهرا" این طوری برای ولایت سوخت!*
آتش که به سرش رسید، گفت:
خدایا! دیگه طاقت ندارم،
دیگه نمی تونم،
دارم تموم می کنم.
لااله الا الله😭
*خدایا!*
خودت شاهد باش!
خودت شهادت بده آخ نگفتم😭
آن لحظه که جمجمه اش ترکید💥 من دوست داشتم خاک گونی ها را روی سرم بریزم! بقیه هم اوضاعشان به هم ریخت.
حال حسین آقا از همه بدتر بود. دو زانویش را بغل کرده بود و های های گریه می کرد😭 و می گفت:
خدایا!
ما جواب اینا را چه جوری بدیم⁉️
ما فرمانده ایناییم؟
اینا کجا و ما کجا؟
اون دنیا خدا ما رو نگه نمی داره بگه جواب اینا رو چی می دی؟
زیر بغلش را گرفتم و بلند کردم و هر طوری بود راه افتادیم. تمام مسیر را، پشت موتور، سرش را گذاشت روی شانه ی من و آن قدر گریه کرد که پیراهن و حتی زیر پوشم خیسِ اشک شد.
#شهید_حسین_خرازی 🌺
🌹🍃🌹🍃
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
🕊اےآخرین ترانه و ای #آخرین بهار
🌺بازآ که بی حضور تو تلخَست روزگار
🕊مولای #سبزپوش من،ای منجیِ بزرگ
🌺تعجیل کن که تاب ندارم💗در انتظار
#اللهم_عجل_لولیک_الفـرج 🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
#خاطره 📝♥️
تو سفر #کربلا خیلی مریض بودم؛🤕
به صورتی که اصلا نمیخواستم بیام.🙁
#علی آقا تا فهمید زنگ زد بهم گفت:✨
#امام_سجاد(ع) هم تو #کربلا خیلی مریض بودنا!! از کفت نره!!!💥
یه ذره که فکر کردم🤔
دیدم راست میگه.🌱
ساکم رو بستم🎒 و دم آخر به اتوبوس رسیدم.🚎
#شهید_علی_خلیلی ❤️
#داداش_علے 💞
(😔)
#شرمندهامآقا
برای زمانی کہ
من با لبی خندان گناه میکنم ؛
و شما با چشمانی گریان نظاره . . .
#اللهم_اجعل_عواقب_امورنا_خیرا
🔻تصاویر حضور سردار قاآنی در میان شهدای تخریبچی لشکر ۲۱ امام رضا (ع)
🔹سردار قاآنی در دورهای از دفاع مقدس به فرماندهی لشکر ۲۱ امام رضا (ع) منصوب شد که تصاویر پیش رو حضور وی را بین نیروهای تخریبچی و غواص نشان میدهد.
🔹وی در طول دوران دفاع مقدس فرماندهی لشکرهای «۵ نصر» و «۲۱ امام رضا (ع)» را برعهده داشت و مدتی نیز معاونت اطلاعات ستاد مشترک سپاه را برعهده گرفت.
8.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ببینید | گلایه سپهبد قاسم سلیمانی به جایگاه امام و آیتالله خامنهای در سیستم آموزشی کشور به مناسبت روز معلم
به تمام معلم هایم تبریک گفتم..
تارسیدم به سردار دل..
معلم خوبم..
چندماهیست که درمکتب حاج قاسم شاگردت شدم...
شاگرد اخلاقت،خلوص دلت،پاکی و مهربانیت...ای بهترین معلم زندگی..
امیدوارم بتوانم با شاگردی کردن نزد شما نمره خوبی کسب کنم
مثلا...کسب نمره در شهادت که اولین و آخرین آرزوی من است🌸💫
رفیق خوبم(معلم عزیزم)
به من درس معنویت بده..
آنچنان که بتوانم رهرو خوبی برایت باشم...وان شاالله بتوانم پایم را جای پایت بگذارم و عاقبت بخیر شوم
برایم دعا کن..یاد خوبت روزهاست که بردلم مرهمی شده است تا بتوانم آن طور که سزاواراست زندگی کنم و در آخر به او برسم..
وعاقبت بخیری زمانی برایم معنی شد که تو رفته بودی...ومن باخود زمزمه میکردم..
ما شهادت دادیم،که شهادت زیباست✋🏻
رفیق من...مرا باخود،ببر...
روزت مبارک🌷
✍🏻آرزویی که مپرس
سلام داداش جان💔
چقدر شبیه اسمتان هستید....
هادیـــــــ
برادر عزیزترازجانم....
شنیدم میگویند اگر باشما دردودل کنیم میشنوید ....
خدایمان فرمود...
زمانی که در گوشه جهانیان زمزمه عشق شهدا را سر داد و فرمود
بل احیاء....
عند ربهم یرزقون....
دلم از زمانه و حرف هایشان گرفته که نه فقط کمی ترک برداشته
ترکی که تا عمق جانم ریشه دوانده است.....
هادی جان.....
برادر عزیزترازجانم......
من سکوت میکنم در برابر تمام حرف هایشان.....
چرا که زیبا در گوش دلم زمزمه کرد خدایمان وصبر علی ما یقولون.....
سپردمشان به خدایمان.....💔
هادی جانــــ.....
من در این شلوغی وانفسای دنیا یادت کردم
درمجلس اربابــــــــــــــ.....
در قیامتـــــــ......
لحظه جان دادنمـــــــــــــ.....
تو را به آن زینبی که خونت را فدایش کردی و فدایی اش شدیـــــــ..
یادم باش.....