🌸 #ازدواج_حضرت_علی_حضرت_فاطمه 💐حلول ماه نو خبر آورده 💐عسل شده کام تموم دنیا 🎤گروه هم‌آوایی الغدیر 👏 #نوآهنگ 👌بسیار زیبا 🌺 @Besuye_khoda بسوےخدا 🌷گلچین بهترین #مولودی های روز

زهراســـت‌ عـــروس‌ و‌ شـــاه‌ داماد‌ عـــلی ایـــن‌ دو چـــه‌قـــدر‌ به‌ یکـــدگر‌ می‌آیـــند سالروز‌ ازدواج‌ حضرت‌ زهـــرا‌ سلام‌الله‌علیها و حضرت‌ امیرالمــــومنین‌ علی‌ علیه‌السلام را‌ تبریک‌ عرض‌ می‌نماییم‌. #پیوندآب_وآینه #یکم‌ذی‌الحجه‌ #عاشقانه_ترین_پیوند_هستی 😍 #سالروز_ازدواج_مولا 💕 #روز_ازدواج 💑 #مذهبی_ها_عاشقترند 😍 #کلیپ_استوری 🎞 #استوری #استوری_مذهبی 🍃 🌺🍃 @Besuye_khoda بسوےخدا

بسیار آموزنده 💯💯حتما ببینید 🎥 این تصاویر با دوربین مداربسته ثبت شده و واقعی است تا توانی دلی به دست آور دل شکستن هنر نمیباشد 🔅امیرالمؤمنین علیه السلام: 💠خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَةً إِنْ مُتُّمْ مَعَهَا بَكَوْا عَلَيْكُمْ وَ إِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَيْكُمْ ❇️با مردم آنگونه معاشرت كنيد كه اگر مُرديد بر شما اشک ريزند و اگر زنده مانديد، با اشتياق سوى شما آيند. 📚نهج البلاغه، حکمت ۱۰

♦️ شاید تو بندگی نکرده باشی... ♦️ ولی او خوب بلده خدایی کنه زیر چتر خدا باش با اجرای هنرمند خردسال نازنین زهرا https://eitaa.com/joinchat/365101056C8b1c77ead9

#استوری مجموعه توحیدیِ #اوست و یسبح الرعد بحمده (رعد، 13) و رعد، در حال تسبیح و تحمید #اوست . ابرهای سیاه می‌آیند و... آسمان از ترس تاریکیِ بی‌هنگام، می‌غرّد! رعد آسمان، نشان از حادثه‌ای بزرگ دارد؛ نزول باران رحمت خدا 🌧 ! ✍ ابرهای سیاه می‌آیند، آسمانِ نَفْس‌ را پُر می‌کنند! انگار که از نور، چیزی باقی نمی‌ماند، و هرچه هست؛ صدای رعد و برقِ تلاطم‌ها و بهم‌ریختگی‌های درون ماست. و این...خبـــر از حادثه‌ای بزرگ دارد؛ رحمت خدا، درست عین باران، نزدیک است؛ اگر بتوانی آن ابر سیاه را بشناسی؛ کشف کنی؛ و از سیاهی‌اش، باران بگیری! 💫 یا مُبَدّلُ ...(ای تبدیل‌کننده‌ی سیاهی به سپیدی) 📚 @Besuye_khoda

امام علی علیه السلام: إيّاكَ أن يَنزِلَ بكَ المَوتُ و أنتَ آبِقٌ مِن ربِّكَ فی طَلَبِ الدُّنيا مبادا مرگ در حالى به سراغت آيد كه تو از پروردگارت در طلب دنيا گريخته باشى غررالحكم حدیث2398 📚 @Besuye_khoda بسوےخدا

🍃🍃 ⚜حکایت‌های پندآموز⚜ 🔹ما چقدر فقیر هستیم🔹 ✍روزی یک مرد ثروتمند، پسر بچه کوچکش را به ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آنجا زندگی می کنند، چقدر فقیر هستند. آن دو یک شبانه روز در خانه محقر یک روستایی مهمان بودند. در راه بازگشت و در پایان سفر، مرد از پسرش پرسید: نظرت در مورد مسافرتمان چه بود؟ پسر پاسخ داد: عالی بود پدر! پدر پرسید آیا به زندگی آنها توجه کردی؟ پسر پاسخ داد: بله پدر! و پدر پرسید: چه چیزی از این سفر یاد گرفتی؟ پسر کمی اندیشید و بعد به آرامی گفت: فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آنها چهار تا. ما در حیاطمان یک فواره داریم و آنها رودخانه ای دارند که نهایت ندارد. ما در حیاطمان فانوس های تزیینی داریم و آنها ستارگان را دارند. حیاط ما به دیوارهایش محدود می شود اما باغ آنها بی انتهاست! 💥با شنیدن حرفهای پسر، زبان مرد بند آمده بود. بعد پسر بچه اضافه کرد : متشکرم پدر، تو به من نشان دادی که ما چقدر فقیر هستیم. 📚 @Besuye_khoda بسوے خدا