eitaa logo
شهید محمودرضا بیضائی
286 دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
1.3هزار ویدیو
18 فایل
شهید محمودرضا بیضائی ولادت زمینی: 1360/09/18 ولادت آسمانی: 1392/10/29 محل شهادت: قاسمیه جنوب شرقی دمشق. بر اثر اصابت ترکش. مزار شریف: تبریز گلزارشهدای وادی رحمت. بلوک۱۱ ردیف۶ شماره۱ ادمین: @Beyzai_mahmoud
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷⚡️بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیٖم⚡️🌷
🌷 سلام رفیق 🌷 نگاهت سمت ڪدامین هدف نشانه رفت، ڪه اینگونه عاشقانه 💞 به سویش پرڪشیدے "بی شڪ چشمانت محـــو دیدار یار گشت" @Beyzai_ChanneL
با یاحسین بغض عطش در گلوی ماست این اشکهای سر زده آب وضوی ماست وقت زیارت است«سلام علی الحسین» با هر سلام «حرم» روبروی ماست @Beyzai_ChanneL
#آقاجان_سلام سخن بے تو مگر جاے شنیدن دارد نفسم بے تو مگر ناے دمیدن دارد علتــ ڪورے یعقوب نبے معلوم استـــ شهــر بے یار مگـر ارزش دیدن دارد @Beyzai_ChanneL
°| | روز شانزدهم🖐 ذڪــرمنِ بی ‌سروپا شده العفــ🙏ـو به‌حـق مہـ💚ــدے صاحب الزمان من ڪه از دورے این فاصـ ـ ـله‌هاخســته شدم😞 مےشود روزے من دیـدنِ روے شما؟ 😍 💐 @Beyzai_ChanneL
✅ این بهترین دعاست جمعی از خانواده‌های شهدای مدافع حرم، آذر ۹۵ با رهبرانقلاب دیدار داشتند. در حاشیه دیدار، خواهر شهید مختاربند از جا بلند شد و گفت: «من دو دختر دارم که دوقلو هستند و خیلی دوست داشتند که شما رو ببینند. امسال کنکور دارند و گفتند به آقا بگید برامون دعا کنن» آقا سریع جواب دادند که: «خدا ان‌شاءالله به هر دویشان شوهر خوب برساند و ان‌شاءالله با همدیگر عروس بشوند؛ این بهترین دعاست!» با این حرف آقا، جمع خندیدند. @Beyzai_ChanneL
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
تامریکا تشبیه آمریکا به تام کارتون گربه و موش در کلام امام خامنه ای (حفظه الله) @Beyzai_ChanneL
خیلى وقت است چوب‌خط جمعه‌ها پُر شده.. آقاى عزیز! باید برگردى و سرى به این کوچه‌باغ‌ها بزنى! آن‌قدر، آسمان بى‌تو نَفَس کشیده که نَفَس‌تَنگى گرفته و همه «آلوده» خطابش مى‌کنند @Beyzai_ChanneL
هدایت شده از خبرگزاری فارس
دانشجویی که شکایتش برای بی‌توجهی مسئولان را به محضر رهبری برد 🔹در دیدار اخیر دانشجویان با رهبر انقلاب دانشجویی از میان جمعیت بلند شد و از بی‌توجهی مسئولان به مشکلات مردم سیستان و بلوچستان گلایه کرد. 🔸مشروح گزارش فارس را در لینک زیر بخوانید: 👉fna.ir/bmm361 @Farsna
🌹🍃🌹🍃 مهدی‌ جان سلام! گل نرگسم سلام! آقا جان...! می ‌دانم که دیر کردیم... می ‌دانم که هنوزم که هنوز است، در انتظار آمدن‌ مان صبر می‌ کنی...! می ‌دانم که با این همه انتظار و انتظار کردن‌ مان، هنوز هم الفبای انتظار را نیاموخته ‌ایم...! امّا شما... امّا شما هنوز هم چشم امیدتان به ما مردم زمانه است...! 🌹🍃🌹🍃 مولا جان...! سال‌ هاست کنارمان بوده ‌ای! سال‌ هاست که در کوچه ‌ها و خیابان‌ هایمان، از کنارمان به آرامی گذشته ‌ای.... سال‌ هاست برایمان دعا می ‌کنی و واسطه ی فیض ما با آسمانی...! یا صاحب الزمان... امّا ما زمینیان، با صاحب و امام‌ مان چه کردیم!؟ آیا این ما نبودیم که با گناهان‌ مان، شما را آزردیم و هر چه بیشتر بر دوران غیبت‌ تان افزودیم...!؟ 🌹🍃🌹🍃 یا بقیة الله... ما همان‌ هایی هستیم که اَمان خویش را گم کردیم، امّا حقیقتاً به جستجویش برنخاستیم...! ما همان ‌هایی هستیم که در سایه ی نام شما، روزگار گذراندیم، امّا قدمی برای زدودن نقاب غیبت از روی دلنشین شما برنداشتیم... آقا جان... می‌ دانم که همه ی حرف‌ هایمان ادّعایی بیش نبوده است... 🌹🍃🌹🍃 امّا... ای گل نرگسم... با همه ی نبودن‌ ها و ادّعاهایمان...! با همه ی بی‌ مهری ‌ها و ظلم‌ هایی که در حق شما روا داشتیم...! باز هم بر ما گران است که شما را ببینیم امّا شما را نشناسیم...! بر ما گران است که صدای همگان را بشنویم، امّا صدای دلنشین شما را نشنویم...! 🌹🍃🌹🍃 مهدی جان... بر ما گران است که الطاف شما را به عینه در زمین ببینیم، ولی دشمن بر ما طعنه زند و حقایق بودن ‌تان را انکار کند... ای اَمان آسمان و زمینیان.... بر ما بتاب ای خورشید امامت... یا صاحب الزمان، عجل علی ظهورک... 🕊✨اللهم عجل لولیک الفرج✨🕊 🌹✨یــــوســــف زهـــــرا (س)✨🌹 @Beyzai_ChanneL
🌹 نگاهت مے ڪنم پیرهن سفید با چاپ چهره شهید همت، زنجیر و پلاڪ، سربند یازهـــرا و یڪ تسبیح سبز شفاف پیچیده شده به دور مچ دستت. چقدرساده ای❣و من به تازگے سادگـے را دوســـت دارم❣❣ قرار بود به منزل شما بیایم تا سه تایـے به محل حرڪت ڪاروان برویم. فاطمه سادات میگفت:ممڪن است راه را بلد نباشم. و حالا اینجا ایستاده ام ڪنار حوض آبـے حیاط ڪوچڪتان و تو پشت بمن ایستاده ای. به تصویر لرزان خودم درآب نگاه میڪنم.... این را دیشب پدرم وقتے فهمید چه تصمیمے گرفته ام بمن گفت. صدای فاطمه رشته افڪارم را پاره میڪند. 🌹🌹🌹🌹 _ ریحانه؟❣...ریحان؟....الو❣❣😐 نگاهش میڪنم. _ ڪجایـے؟❣...😐 _ همینجا❣....چه خوشتیپ ڪردی❣تڪ خور😒(و به چفیه وسربندش اشاره میڪنم) میخندد... _ خب توام میووردی مینداختـے دور گردنت❣ به حالت دلخور لبهایم را ڪج میڪنم... _ ای بدجنس نداشتم!!..دیگه چفیه ندارید؟ مڪث میڪند.. _ اممم نه!...همین یدونس! تا مےآیم دوباره غر بزنم صدای قدمهایت راپشت سرم میشنوم... _ فاطمه سادات؟؟ _ جونم داداش؟؟!!.. _ بیا اینجا.... 🌹🌹🌹🌹 فاطمه ببخشیدڪوتاهےمیگویدوسمت تو باچندقدم بلند تقریبا میدود. تو بخاطرقدبلندت مجبور میشوی سرخم ڪنـے، در گوش خواهرت چیزی میگویـے و بلافاصله چفیه ات راازساڪ دستےات بیرون میڪشے و دستش میدهے.. فاطمه لبخندی از.رضایت میزند و سمتم مےآید😊 _ بیا!!.... (وچفیه رادورگردنم میندازد،متعجب نگاهش میڪنم) _ این چیه؟؟😐 _ شلواره😒!معلوم نیس؟؟😁 _ هرهرهر!....جدی پرسیدم!مگه برای اقاعلے نیست!؟ _ چرا!...اما میگه فعلا نمیخواد بندازه. یڪ چیز در دلم فرو میریزد، زیر چشمے نگاهت میڪنم،مشغول چڪ کردن وسایل هستی. _ ازشون خیلـےتشڪرڪن! _ باعشه خانوم تعارفـے.(و بعد با صدای بلند میگوید)..علـےاڪبر!!...ریحانه میگه خیلـےباحالـے!!😁 و تو.لبخند.میزنـے❣میدانـے این حرف من نیست.با این حال سرڪج میڪنے و جواب میدهی: _ خواهش میڪنم! 🌹🌹🌹🌹 احساس ارامش میڪنم درست روی شانہ هایم... نمیدانم ازچیست! از یا ... 🌹 ✍ ادامه دارد ... @Beyzai_ChanneL 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌙سحر هفدهم..... ✍ تنها از یک "قلب بیمار"، گم کردن ردپای تو، انتظار می رود. بیماری دلم، یک سو... و گم کردن های مکرر تو، از سوی دیگر... تمام حجم دلم را، به درد، آلوده کرده است. ❄️هر دم که نگاهم، از آسمان کنده می شود. چاره ای ندارد،جز آنکه، بر پهنای وجود خاکی ام، سایه بیندازد. و آنوقت، من بجای روی ماه تو... فقط سایه ای از خودم را می بینم، که دائماً بر گستره دلم، سنگینی می کند! ❄️سنگین شده ام.... دلبرم اصلا دیگر دلی برایم نمانده، که تو دلبرش باشی... و این سنگینی، شرح حال دل بیماریست، که چشمانش، تو را از خاطر برده اند. ❄️تا چشمانم، به خودم، می افتند... به چشم بر هم زدنی،تو را گم می کنم. و تازه میفهمم، که فاصله مــن تا تــو فقط همیــن یک قدم است؛ خودِ خودِ خودم! ✨پا روی خودم که بگذارم... بی پرده تو را در آغوش خواهم کشید. 💢سحر هفدهم... عجیب از بوی طبابت تو، پر شده است. میدانی..!؟ انقدر دلم را قرص کرده ای، که هرگاه دلم بیمار می شود، هراسی از آن، مرا احاطه نمی کند. زیرا به اعجاز سرانگشتانِ طبیبم، ایمان دارم. ❄️امشب، کتاب نسخه های تو را باز می کنم. تا نسخه ای برای درد دلم پیدا کنم. اما، یادم می آید؛ تمام سطر سطرِ نسخه های تو... شفاي سینه های بیماریست که بدنبال نور، سَرَک می کشند. طبیب من... درد دلــ💔ـم را... سـامـان می دهی؟ @Beyzai_ChanneL