eitaa logo
شهید محمودرضا بیضائی
277 دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
1.3هزار ویدیو
18 فایل
شهید محمودرضا بیضائی ولادت زمینی: 1360/09/18 ولادت آسمانی: 1392/10/29 محل شهادت: قاسمیه جنوب شرقی دمشق. بر اثر اصابت ترکش. مزار شریف: تبریز گلزارشهدای وادی رحمت. بلوک۱۱ ردیف۶ شماره۱ ادمین: @Beyzai_mahmoud
مشاهده در ایتا
دانلود
در کارهای خیر،بهزیستی و ساخت بنای یادبود برای شهدای گمنامِ پارک ملت رشت رو انجام میدادم (البته این یکی رو خانوادم بعد از شهادت متوجه شدند) بعد از شهادتم رئیس بنیاد شهید به پدرم گفته بودند.. به جز اینا.. از دانشجوهای فعااال دانشگاه تهران بودم...ذاتم جوری بود که میخواستم در هر بعدی رشد داشته باشم. مثل اینکه خیلی تعریف کردم از خودم🙃 @Beyzai_ChanneL
#عکس #شهید_بابک_نوری_هریس @Beyzai_ChanneL
دانشجوی ارشد حقوق دانشگاه تهران بودم..ولی بیخیال همه ی این فعالیت های و مشغولیتها شدم و عاشقانه رفتم برای دفاع.. قبل از اینکه مدافع حرم بشم دوره ی سربازی حفاظت اطلاعات را به عهده داشتم..دو بار هم داوطلبانه به کردستان عراق اعزام شدم...😊ولی خانواده خبر نداشتن و بعد از شهادتم متوجه شدند.. پارسال برادر بزرگم کاندیدای شورای شهر شده بود..و من رو مسئول مسائل مالی و تدارکات گذاشته بود که یکدفعه در بحبوحه انتخابات و درست وسط تبلیغات غیب شدم.. بعلههه...رفته بودم سه روز مراسم اعتکاف😌😁 @Beyzai_ChanneL
یادمه وقتی برگشتم پدرم گفت چرا حالا رفتی این همه کار میگذاشتی سال بعد میرفتی..😊 گفتم بابا اصل برای من همین اعتکاف است. بعد هم شاید سال بعد نباشم که به مراسم اعتکاف برسم.☺️حتی اون روزا پدر و مادر عزیز حرف ازدواجم هم پیش کشیدن ولی خب گفتم اجازه بدن بر اساس برنامه های شخصیم پیش برم.. @Beyzai_ChanneL
تا روز اعزامم خانواده هیچ خبری از اعزام سوریه نداشتن..فقط میدونستن 6ماه هر روز میرم بست میشینم سپاه..یک روز قبل از اعزامم در مسجد باب الحوائج بلوار شهید انصاری رشت که مسجد آذری های مقیم رشت است و همه من رو اونجا می شناختن از همه ی نمازگزاران مسجد بعد از نماز خداحافظی کردم..😊به همه گفتم مدتی میرم خارج از کشور..همه فکر کردن میخوام برم آلمان😐 @Beyzai_ChanneL
#عکس #شهید_بابک_نوری_هریس @Beyzai_ChanneL
پدر و برادرانم خیلی اصرار داشتن که برم آلمان ادامه تحصیل بدم ولی خب قبول نمیکردم.اون روز مردم فکر کرده بودن که اصرارهای خانواده جواب داده و راضی شدم به آلمان برم.😁 همه رو شوکه کردم. البته این باور برای مردم مسجد و محله بود و خانواده اون روز کاملا اطلاع داشتن که عازم سوریه هستم.روز اعزامم اومدم خونه رفتم توی اتاق کوله پشتی برداشتم رفتم بیرون و بدون کوله برگشتم..به مادر گفتم با اعزامم موافقت شد..☺️مادر است و احساسات مادری..خیلی اشک ریخت مادرم😔گفتم مامان من خواب حضرت زینب(س)را دیدم و دیگر نمیتونم بمونم اینجا باید برم سوریه..و این قضیه رفتنم مال امروز دیروز نیست چند ماهی هست که تصمیمم رو گرفتم..😊 @Beyzai_ChanneL
از اعزامم که اوایل آبان ماه بود اعزام شدم.. تا شهادتم کمتر از یک ماه فاصله بود..☺️ اوایل اعزام فقط با مادر و خواهرهایم صحبت میکردم.. 🍃ادامه ی معرفی پدر بزرگوارم در خدمتتون هستن. با اجازه یاعلی✋ @Beyzai_ChanneL
آخرین مکالمه... آن روز وقتی بابک تماس گرفت من از تهران داشتم برمی گشتم رشت که بروم مشهد. بابک تا شنید من می خواهم بروم مشهد گفت آقا جان قول بده من را دعا کنی. من گفتم : پسرم ، قربانت بروم ، قربان صدایت بشوم تو باید من را دعا بکنی ... گفت نه آقا جان قول بده ... هردو از هم التماس دعا داشتیم و این شد آخرین حرف های بین من و بابک.😔 نکته جالب اینجاست که بابک همان روز از من خواست که از دوستان شهیدم بخواهم شفاعتش را بکنند و این اتفاق یک جور عجیبی افتاد و بعد از شهادتش من اصلا خبر نداشتم که مزارش را کجا در نظر گرفته اند اما وقتی که برای تشییع او رفتیم دیدم که خانه جدید بابک درست کنار بچه های عملیات کربلای دو و کربلای پنج است که همگی دوستان و همرزمان من بودند و در جبهه شهید شدند😊 دیدم بابک با دوستان من همجوار شده. همان موقع به او گفتم بابک جان، بابک زیبای من دیدی خدا خودش تو را به خواسته ات رساند...خودش آرزویت را برآورده کرد؛ تو باعث افتخار من شدی.😭😍 @Beyzai_ChanneL
#عکس #شهید_بابک_نوری_هریس @Beyzai_ChanneL
در معراج شهدا من و بقیه خانواده صورت زیبایش را دیدیم. بابک من علاوه بر اینکه چهره زیبایی داشت سیرت زیبایی هم داشت و این زیبایی بعد از شهادتش واقعا در صورتش موج می زد.😊 باور کنید با اینکه جانی در بدنش نبود اما اصلا رنگ صورتش عوض نشده بود، صورتش جوری آرام بود که انگار خوابیده باشد. حتی من وقتی صورتش را بوسیدم احساس کردم لب هایش هنوز گرم است.❤️😭 @Beyzai_ChanneL
#عکس #شهید_بابک_نوری_هریس @Beyzai_ChanneL