eitaa logo
شهید محمودرضا بیضائی
277 دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
1.3هزار ویدیو
18 فایل
شهید محمودرضا بیضائی ولادت زمینی: 1360/09/18 ولادت آسمانی: 1392/10/29 محل شهادت: قاسمیه جنوب شرقی دمشق. بر اثر اصابت ترکش. مزار شریف: تبریز گلزارشهدای وادی رحمت. بلوک۱۱ ردیف۶ شماره۱ ادمین: @Beyzai_mahmoud
مشاهده در ایتا
دانلود
هنگامی که سید حمید میرافضلی به دنیا آمد پدرش سید جلال و مادرش بی بی فاطمه هر دو در گوشش اذان گفتند,ایشان در خانواده ای معتقد و متدین بزرگ شد.😊 @Beyzai_ChanneL
تحصیلات ابتدایی را در دبستان حکمت و دوران دبیرستان را در مدرسه شریعتی پشت سر گذاشت.در سال۵۲به خدمت سربازی اعزام شد و بعد از اتمام خدمت سربازی توانست در اداره کشاورزی در قسمت آزمایشگاه استخدام شود. @Beyzai_ChanneL
در این احوال بود که صدای انقلاب از قم و تبریز و یزد به گوش رسید و او در راه انقلاب قدم برداشت و فعالیتهای سیاسی,مذهبی,فرهنگی را آغاز کرد.سیدحمید فرامین امام را آویزه گوشش می کرد. @Beyzai_ChanneL
#عکس #شهید_سیدحمید_میرافضلی @Beyzai_ChanneL
و زمانی که جنگ ایران و عراق شروع شد همراه بقیه به جنگ رفت و نقش مهمی را در عملیات ها ایفا کرد. @Beyzai_ChanneL
سرانجام در عملیات خیبر در منطقه جزیره مجنون سوار بر ترک موتور حاج محمدابراهیم همت فرمانده وقت لشکر۲۷محمد رسول ا... شد و هر دو به سوی سرنوشت شیرین شهادت رفتند. @Beyzai_ChanneL
حمید برای اولین بار بود که می رفت برای شناسایی با دونفر از نیروهای چمران می رفته که همان اوایل دوره دیده بودند یک افسر ارتش هم با آن ها همکاری می کرد دو نفر بسیجی و حمید و یک نفر دیگر، شب حرکت می کنند .صبح می فهمند وسط عراقی ها گرفتار شده اند. افسر ارتشی می گوید: یعنی چه بلایی سرمان می آید ؟حمید می گوید: راحت باشید!☺️ یک آیه قرآن می خواند و می گوید :مطمئن باشید که آن ها دیگر ما را نمی بینند.😊 حاج احمد امینی هم آنجا بوده.آیه وجعلنا... را می خوانند و حرکت می کنند . حمید می گفت :بعد از چهار کیلومتر پیش روی درجبهه عراقی ها تازه آنها متوجه شدند که ما عراقی نیستیم شروع کردند به تیر اندازی .آن افسر این چیزها را برایش معجزه بود آنقدر سجده کرد و گریه کرد و یاحسین گفت که دل همه شکست.😢دیگر ولمان نکرد .همیشه همه جا فقط با ما می آمد.☺️ @Beyzai_ChanneL
#عکس #شهید_سیدحمید_میرافضلی @Beyzai_ChanneL
همّت که توی ورودی سنگر ایستاد،همه ی نگاه ها به سمتش چرخید. خسته به نظر می رسید.خاک و اشکِ روی گونه هایش به هم آمیخته بود. فرصتی برای استراحت نداشت؛ همان طور که ایستاده بود رو کرد به حاج قاسم و گفت:حاجی یه دسته نیرو می خوام… حاج قاسم به سیّد اشاره کرد و گفت همراه حاجی برود به مقرّ یکی از گردان های لشکر ثار الله که توی جزیره ی مجنون بود وهر چند تا نیرو که می خواهد به او بدهد.😊 حاجی از همه خداحافظی کرد و رفت به طرف موتورش.سیّد هم با پای برهنه دنبالش راه افتاد تا به موتور برسد. موتور را روشن کرد وسیّد،پا برهنه پشت سرش نشست و حرکت کردند. هنوز چند دقیقه از حرکت شان نگذشته بود که...🕊 @Beyzai_ChanneL
🍃خواندن این مطلب هم خالی از لطف نیست.... اینجا مجنون است به گوشم...... گوییا تو را می خوانند...... بالاخره دعاهایت اثر کرد وبالاخره خوابی که دیده بودی تعبیر شد وهمه فهمیدند سِر آن غسل شهادت را .... چه لحظه زیبایی دو سید بر موتوری سوار می روند تا..... چقدر دلم می خواهد بدانم چه بین شما رد و بدل شده است در آن لحظه آخر.. چقدر دلم می خواست آنجا بودم در آن لحظه اخر.. و می توانستم شاهد آخرین نگاه تو باشم که از روی موتور همانگونه که دور می شوی به عقب برگشته ای. چقدر دلم می خواست آنجا بودم در آن لحظه آخر.. و برایت دست تکان می دادم و نگاهت می کردم تا در گرد و خاک انفجار ناپدید شوی... چقدر دلم می خواست آنجا بودم در آن لحظه آخر.. و اولین نفری باشم که بر بالینت حاضر می شوم و شهادت را تبریک می گوید.. سید جان شهادت مبارک @Beyzai_ChanneL
#عکس #شهید_سیدحمید_میرافضلی #شهید_سیدمحمدابراهیم_همت @Beyzai_ChanneL
🌸فرازی از وصیت نامه شهید... ای سرور و آقا و مولای من به حرمت آن لحظه ها و ثانیه های مقدسی که مخلصین در جبهه ها شما را به صورت عینی مشاهده می کنند. قسمتان میدهم که شفاعت کنید ما را به درگاه ایزد منان که لحظه ای روا مدار بر ما آن ننگی که تاریخ از کوفیان یاد می کند. ای جوانان و پاکدلان تقویت کنید دوستی اهل بیت(ع) را در قلبتان و نورانی کنید قلب خود را به نور قران و تفکر نمائید در آیات نجات بخش آن ومطالعه کنید بزرگترین منبع فضایل اخلاقی وبالاترین رحمت الهی را تا تسخیر ناپذیر شود جهان بینی و افکارتان از اندیشه غیر الهی. اما مادر: به جد بزرگوارم به یگانگی خدا این اجازه را اگر خدا داده بود شرک نبود تو را سجده می کردم ;که آفرین و درود جده ات فاطمه سلام ا... بر تو و استقامت تو. @Beyzai_ChanneL