آن لحظهها که مات
در انزوای خویش
یا در میان جمع
خاموش مینشینم
موسیقی نگاهِ تو را گوش میکنم...
#فریدون_مشیری ✍
#شهید_صادق_شکیب ❤️
@Beyzai_ChanneL
2.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نخستین تصاویر از موشک های حاج قاسم و ابومهدی که امروز در مراسم بهره برداری از چند طرح بزرگ دفاعی ایران از آنها رونمایی شد
@Beyzai_ChanneL
میدونستید موشک بالستیک شهید حاج قاسم سلیمانی که امروز رونمایی شد بُردش ۱۴۰۰ کیلومتره، دقیقا فاصلهی مورد نیاز تا تلاویو و حیفا 😏
@Beyzai_ChanneL
یک کاربر عراقی: ایران یک موشک کروز دریایی به نام شهید ابومهدی ساخت، اما استاندار کربلا برای نامگذاری خیابانی در این استان به نام شهید ابومهدی در تردید است!
@Beyzai_ChanneL
3.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴خصوصیات موشکهای حاج قاسم و ابومهدی
🔻جانشنین وزیر دفاع: موشک حاج قاسم دارای برد ۱۴۰۰ کیلومتر و مایل پرتاب و کاملا تاکتیکی است.
🔻موشک شهید حاج قاسم قابل رهگیری توسط سامانههای پدافندی نیست.
🔻موشک کروز دریایی برد بلند شهید ابومهدی در ارتفاع چند متری پرواز میکند و از موتور هوا تنفسی بهره میبرد.
@Beyzai_ChanneL
شهید محمودرضا بیضائی
✍️ #دمشق_شهر_عشق #قسمت_چهل_و_دوم 💠 از اینهمه دستپاچگی، مادرش خندید و ابوالفضل دیگر دلیلی برای پنها
✍️ #دمشق_شهر_عشق
#قسمت_چهل_و_سوم
💠 مرد میانسالی از کارمندان دفتر، گوشی را از دستش کشید و حرفی زد که دنیا روی سرم شد :«یا اینجا همهمون رو سر میبرن یا #اسیر میکنن! یه کاری کنید!»
دستم در دست مادر مصطفی لرزید و نه تنها دستم که تمام تنم تکان خورد و حال مصطفی را بههم ریخت که رو به همان مرد نهیب زد :«نمیبینی زن و مادرم چه حالی دارن؟ چرا بیشتر تنشون رو میلرزونی؟»
💠 ابوالفضل تلاش میکرد با موبایلش با کسی تماس بگیرد و کارمند دفتر اختیار از دستش رفته بود که در برابر نهیب مصطفی گوشی را سر جایش کوبید و فریاد کشید :«فکر میکنی سه ماه پیش چجوری ۴۸ تا زائر #ایرانی رو تو مسیر زینبیه دزدیدن؟ هنوزم هیچکس ازشون خبر نداره!»
ابوالفضل موبایل را از کنار گوشش پایین آورد و بیتوجه به ترسی که به دل این مرد افتاده بود، رو به مصطفی صدا رساند :«بچهها تا سر خیابون رسیدن، ولی میگن جلوتر نمیتونن بیان، با تک تیرانداز میزنن.»
💠 مصطفی از حال خرابم انگار تب کرده بود که کتش را از تنش بیرون کشید و روی صندی انداخت، چند قدم بین اتاق رژه رفت و ابوالفضل ردّ تیرها را با نگاهش زده بود که مردّد نتیجه گرفت :«بنظرم طبقه سوم همین خونه روبرویی هستن.»
و مصطفی فکرش را خوانده بود که در جا ایستاد، به سمتش چرخید و سینه سپر کرد :«اگه یه آرپیجی باشه، خودم میزنم!»
💠 انگار مچ دستان #مردانهاش در آستین تنگ پیراهن گیر افتاده بود که هر دو دکمه سردست را با هم باز کرد و تنها یک جمله گفت :«من میرم آرپیجی رو ازشون بگیرم.»
روحانی دفتر محو مصطفی مانده و دل من و مادرش از نفس افتاد که جوانی از کارمندان ناامیدانه نظر داد :«در ساختمون رو باز کنی، تک تیرانداز میزنه!»
💠 و ابوالفضل موافق رفتن بود که به سمت همان جوان رفت و محکم حرف زد :«شما کلتت رو بده من پوشش میدم!»
تیرها مثل تگرگ به قاب فلزی پنجرهها و دیوار ساختمان میخورد و این رگبار گلوله هرلحظه شدیدتر میشد که جوان اسلحه را کف دست ابوالفضل قرار داد.
💠 مصطفی با گامهای بلندش تا پشت در رفت و طنین طپش قلب عاشقم را میشنید که به سمتم چرخید، آسمان چشمان روشنش از #عشق ستاره باران شده بود و با همان ستارهها به رویم چشمک میزد.
تنها به اندازه یک نفس نگاهم کرد و ندید نفسم برایش به شماره افتاده که از در بیرون رفت و دلم را با خودش برد. یک اسلحه برای ابوالفضل کم بود که به سمت نفر بعدی رفت و او بیآنکه تقاضا کند، کلتش را تحویل داد.
💠 دلم را مصطفی با خودش برده و دیگر با دلی که برایم نمانده بود برای ابوالفضل بال بال میزدم که او هم از دست چشمانم رفت.
پوشیده در پیراهن و شال سپیدم همانجا پای دیوار زانو زدم و نمیخواستم مقابل اینهمه غریبه گریه کنم که اشکهایم همه #خون میشد و در گلو میریخت، چند دقیقه بیشتر از مَحرم شدنمان نگذشته و دامادم به #قتلگاه رفته بود.
💠 کتش هنوز مقابل چشمانم مانده و عطر شیرین لباسش در تمام اتاق طنازی میکرد که کولاک گلوله قلبم را از جا کَند.
ندیده تصور میکردم مصطفی از ساختمان خارج شده و نمیدانستم چند نفر او را هدف گرفتهاند که کاسه #صبرم شکست و همه خون دلم از چشمم فواره زد.
💠 مادرش سرم را در آغوشش گرفته و حساب گلولهها از دستم رفته بود که میان گریه به #حضرت_زینب (علیهاالسلام) التماس میکردم برادر و همسرم را به من برگرداند.
صدای بعضی گلولهها تک تک شنیده میشد که یکی از کارمندان دفتر از گوشه پنجره سرک کشید و از هنرنمایی ابوالفضل با دو اسلحه به وجد آمد :«ماشاءالله! کورشون کرده!»
💠 با گریه نگاهش میکردم بلکه خبری از مصطفی بگوید و ظاهراً مصطفی در میدان دیدش نبود که بهسرعت زیر پنجره نشست و وحشتزده زمزمه کرد :«خونه نیس، لونه زنبوره!»
خط گلولهها دوباره دیوار و پنجره ساختمان را هدف گرفته و حس میکردم کار مصطفی را ساختهاند که باز به جان دفتر #رهبری افتادهاند و هنوز جانم به گلو نرسیده، مصطفی از در وارد شد.
💠 هوا گرم نبود و از گرمای جنگ، از میان مو تا روی پیشانیاش عرق میرفت، گوشهای از پیراهن سفیدش از کمربند بیرون آمده و سراسیمه نفسنفس میزد.
یک دستش آرپیجی بود و یک سمت لباسش همه غرق خاک که خمیده به سمت پنجره رفت. باورم نمیشد دوباره قامت بلندش را میبینم، اشکم از هیجان در چشمانم بند آمده و او بیتوجه به حیرت ما، با چند متر فاصله از پنجره روی زمین زانو زد.
💠 آرپیجی روی شانهاش بود، با دقت هدفگیری میکرد و فعلاً نمیخواست ماشه را بکشد که رو به پنجره صدا بلند کرد :«برید بیرون!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@Beyzai_ChanneL
⚫️محرم امسال و امتحان های ریز و درشت الهی از مومنین آخرالزمانی!
☑️یه روز بیشتر به شروع ماه محرم نمونده..این محرم اما با همه محرم های سالهای مختلف زندگیمون فرق داره.
🔷خیلی آزمون داره و خیلی ها ممکنه غربال بشن و ریزش کنن...
✅اولین امتحان امتحان ولایت پذیریه...
یعنی ولی فقیه شما داره میگه من هم تابع نظر ستاد بحران کرونا هستم یعنی شما از ولی فقیهت جلو نزنی!
🚫نگی من نمیتونم هیئت نرم ماسکم بزنم حالت خفگی دارم نمیزنم، اما نمیتونم توی دسته های عزاداری نرم!
من کارم دست امام حسینه من هیچیم نمیشه...!!
❌این حرفا درست نیست اون عزاداری هم قبول نیست!
✅طبق روایتی از بزرگان مقام معظم رهبری و آیت الله جوادی آملی از دوستان و رفیقان خوب هم بودن.
🔆زمانی که آیت الله خامنه ای به #امامت و #ولایت_فقیه منسوب شد آیت الله جوادی علی رغم سن بالاترشون قبل از مقام معظم رهبری از اتاق خارج نمیشدن.
💠هرچی رهبر میگفتن آقای جوادی شما بزرگترید ایشون بدون تعارف میگفتن:
ما تا قبل از این با هم رفیق بودیم، اما امروز شما ولی من هستید،من جلوتر از ولیم حرکت نمیکنم...
♨️دومین گناه هم اون عزاداریه که رعایت پروتکل بهداشتی نشه ،ناقل باشید و باعث گسترش بیماری بشید..
💥طبق گفته خیلی از علما:
🔥 هرکی از اون بیماری به خاطر رعایت نکردن شما خدای نکرده بمیره،قتل عمد حساب میشه و خونش گردنتونه!
🔥 یعنی تمام گناهای اونو میذارن توی پرونده اعمال شما و خودش پاک میشه...
⛔️این عزاداری برای شما ثواب که نداره هیچ،
گناه و خسران محضه!
♻️امسال اولین سالیه که هرکس میتونه خودش یه هیئت کوچیک خانوادگی داشته باشه با کمترین هزینه.
✨مثلا شما چند تا پرچم بزنید به در و دیوار خونه،هم باعث جلب رحمت الهی و نظر ویژه حضرت زهرا سلام الله علیها میشید
✨هم میتونید یه نذری مختصر به دو تا همسایه بدید.
مداحی و روضه توی خونتون سر مثلا ساعت خاصی پخش کنید و حال و هوا رو کاملا محرمی کنید.
💥اونهایی هم که میخوان و میتونن برن هیئت که کاملا باید منطبق باشه بر پروتکل های بهداشتی تا حق الناس نشه..
❄️اما ما..
🍀 اگر توفیق الهی شامل حالمون بشه و عمری باقی باشه ان شاءالله طبق روال چند سال گذشته،
کانال رو اختصاص ویژه میدیم از اول محرم تا اربعین به نوشتن و ذکر ریزجزئیات حادثه عاشورا و اتفاقات بعد در مجلس یزید لعنت الله و بلاهایی که سر آل الله میاد...
♨️و افشای خرافات هایی که طی سالهای سال در مورد حادثه عاشورا برای ما گفتن و اصلا وجود نداشته... و مداحی ها و روضه هایی که حال و هواتونو عوض کنه...
✍ان شاءالله اگر عمری باشه از پنج شنبه شب که آغاز ماه محرم هست کانال رو سیاه پوش میکنیم طبق هرسال به عشق اباعبدالله و مطالب مرتبط با محرم رو آغاز میکنیم ان شاءالله..
@Beyzai_ChanneL
2.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
محرم ماه مَحرم شدن است!
صحبتهای شنیدنی"حجت الاسلام مومنی"
@Beyzai_ChanneL
2.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
محرم و عطر بوی شهدا...
شهیدی که با پیرهن مشکی روز اول محرم تفحص شد😔
@Beyzai_ChanneL
1_431802982.mp3
زمان:
حجم:
2.93M
▪️حمید علیمی :
محرم سلام قدم رنجه کردی به روی چشام
محرم سلام ، نزار ایندفعه کم بشه گریه هام
بزار مثل زینب بگیره صِدام ....
داره میرسه حسین کاروانش به کربُبلا
تو عالم میپیچه سوز و نوا
حسین جونِ زینب به کوفه نیا ..
#ماملت_امام_حسینیم
@Beyzai_ChanneL