زمانی که پسرم محمد جواد به دنیا آمد مریض بود و ما خیلی برای درمانش اقدام کردیم اما چاره نمیگرفتیم. یک روز دلم شکست گفتم یا زینب کبری(س) اگر پسرم خوب شود رضایت کامل میدهم که بار دیگر همسرم مدافع حرم شما شود. شاید 3 روز از این اتفاق نگذشته بود که پسرم حالش خوب شد و من بعد از آن به تلاطم افتادم تا کاری کنم که شوهرم به سوریه برود. برای این کار نزد همسر فرمانده تیپ صابرین رفتم و به ایشان گفتم که سفارش کنید حاج آقا هر طور شده است شوهرم را به سوریه بفرستد تا نذرم ادا شود. حتی به خود فرمانده تیپ صابرین گفتم که این کار را انجام بدهید و ایشان گفت که خیالتان راحت اسمشان را رد میکنیم. بعد که اسمشان را دادند من خیلی از ایشان تشکر کردم. مهدی هم زمانی که داشت می رفت بسیار خوشحال بود، بچه ها را نوازش کرد و رفت و مطمئن بود که دیگر باز نمی گردد و همینطور هم شد.
@Beyzai_ChanneL
آخرین بار شنبه هفته گذشته بود که تماس گرفت و گفت «من برای کاری به عقب برگشته ام و هر طور شده تلفنی پیدا کردم که با تو تماس بگیرم چون شنیدن صدایت به من انرژی میدهد. شما بچه ها را آماده کن که من طوری برمیگردم که شب یلدا خانه باشم. چون پارسال نتوانستم کاری کنم که یلدا به بچه ها خوش بگذره امسال کاری می کنم که خوش بگذره!»🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
@Beyzai_ChanneL
مهدی سفارش کرد که پیراهن عزایش را همراهش دفن کنند🌸🍃🌸🍃🌸🍃
@Beyzai_ChanneL
مهدی سفارش کرده بود که پیراهن عزاداری اش را که 10 سال بود هر محرم میپوشید را همراهش دفن کنند و خیلی من را به مقاومت سفارش کرد. شب آخری که میخواست به سوریه برود به مقبره شهدای گمنام شهرک ولایت دانشگاه امام حسین(ع) رفتیم و من خیلی بی قرار بودم و به شهید کریمی که هویتش به تازگی مشخص شده و در مزار شهدای گمنام دانشگاه مدفون است،توسل کردم و خواستم که به من کمک کند و بعد از 10 دقیقه کاملا سبک و راحت شدم و با خیال آسوده او را بدرقه کردم. من مهدی را با رضایت قلبی فرستادم و از او خواستم که مرا تنها نگذارد که در این چند روز نیز حضورش را کاملاً احساس میکنم. امیدوارم که حضرت زینب(س) این نذر را از من قبول کند و تا آخر این راه دوام بیاورم و بتوانم بچه ها را به خوبی تربیت کنم.
@Beyzai_ChanneL
از صبح آن روز دوستان به منزل ما میآمدند و متوجه شدم که خبری هست ولی نمیتوانستم باور کنم تا اینکه پدر مهدی تماس گرفت و این موضوع را به من گفت و خدا را شکر کردم که شوهرم به آرزویش رسید ولی ادامه راه سخت است که امیدوارم او کمکم کند.
@Beyzai_ChanneL
شهید محمودرضا بیضائی
خوشا به حال تویی که کنار جانانی
بدا به حال منی که اسیر زندانم
تو در سعادت محضی،تویی که میخندی
منی که بندِ گناهم،منی که گریانم
تو درحریم حسینی و زینبی هستی
منی که مانده به ایران و جلد ایلامم
تو که شهید دمشقی و مثلِ عباسی
منی که اهل شعارم،عمل نمیدانم
تو که مسافر اوجی در آسمان هستی
منی که روی زمینم، غمین و نالانم
تویی که فصل بهاری،تویی که بارانی
منی که خاکِ سیاهم،گدای بارانم
خوشا به حالِ تو ای ماه،ماهِ زیبا رو
عنایتی به دلم کن فقیر احسانم
تورا به جان ابالفضل رو سفیدم کن
دعا برای دلم کن،پر از امیدم کن
تو مثل حر و زهیری مثالِ عباسی
سپر برای حرم های آلِ زهرایی
تو اوجِ درک و شعوری، تمام ایمانی
جهان به پیشِ تو قطره ست،مثل دریایی
تو با گذشتنِ از خود محافظ دینی
تو منتهای خیالِ تمامِ دنیایی
تو سرفراز و رفیعی تو اوج ایثاری
نه اینکه مالِ زمینی،تو اهل بالایی
نگاه حضرت حیدر به رزمِ تو حالا
تویی که شاملِ مهرِ نگاه مولایی
تو را حسینِ علی دیده و تورا خوانده
که تو شهید حفاظت زِ دختِ آقایی
تو نور شهرِ دمشقی و ماه خون رنگی
تو افتخار حسینی و ماهِ زهرایی
تو روشنیِ جهانی در آسمان هستی
تو در نهایت عشقی تو بیکران هستی
عزیزِ حضرت زهرا،نواده ی آرش
کمان بگیر و جهان را به نعره بلوا کن
سفر به خیر مسافر خدا نگهدارت
کنار قبر رقیه مرا هم انشا کن
تو در پناه حسینی،کنارِ عباسی
بیا کنار حسین جان تو یادی از ما کن
میان روضه ی خود در زمان بی تابی
دعا برایِ دلِ بی کفایتِ ما کن
کمی برایِ دلِ من دعا کن ای مهتاب
وَ کاسه ی مسی ام را به زر مطلّا کن
برایِ حالِ غریبان دعا کنی خوب است
تو چشمِ پر گنهم را دوباره دریا کن
به حکم نام رقیه به نام زینب جان
تو حکم عاشقی ام را بگیر و امضا کن
نشد عنایتِ حق شاملم حرم باشم
خدا کند که شهیدِ رهِ قلم باشم
@Beyzai_ChanneL
شهید بزرگوار.. ممنونیم اجازه دادید دقایقی با یاد شما سر کنیم...
ما را حلال کنید.
هدیه به ساحت مقدس عشق(عج) وبرادرشهیدمون شهید مدافع حرم شهید مهدی قره محمدی 3توحیدو14 صلوات
🍃اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🍃
@Beyzai_ChanneL