eitaa logo
#بیدارباش
1.8هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
6.7هزار ویدیو
328 فایل
✅#بیدارباش کانال فرهنگے و تحلیل مسائل روز ایـــــــــ🇮🇷ــــــــــــران و جہـــــ🌍ـــــان 👈🏻 ما را در ترویج و #نشر‌ روشنگرے و #بصیرت دهے سیاسے یارے رسانید. 📡 تبلیغات فقط در چارچوب قانون جمهوری اسلامی ایران پذیرفته میشود. 👉🏻 @iliashojae
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸فرمانده سپاه: منتظر واکنش قاطع باشید. 🔹 فرمانده کل در حاشیه مراسم گرامیداشت دانشمند شهید، محسن زاده گفت: «به ملت عزیز ایران اطمینان می‌دهیم که واکنش قاطعی نسبت به ترور خود خواهیم داشت. 💢دشمنان باید منتظر واکنش‌های جمهوری باشند، با کیفیت و وضعیتی که خودمان تعیین می‌کنیم». ✍ http://eitaa.com/Bidarb_a_s_h
هدایت شده از بصیرت
887.3K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مذاکرات آنلاین زم با ربع پهلوی و گروه های ضد انقلاب بخش یک ✅‌‌کانال بصیرت را به بهترین دوستان و همکاران خود سفارش کنید.💐 ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🇮🇷 @basirat_fa 🇮🇷www.basirat.ir
هدایت شده از بصیرت
2.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ترانزیت جاسوس بخش دوم ✅‌‌کانال بصیرت را به بهترین دوستان و همکاران خود سفارش کنید.💐 ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🇮🇷 @basirat_fa 🇮🇷www.basirat.ir
هدایت شده از بصیرت
2.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زم چرا و چگونه با سرویس اطلاعاتی فرانسه همراه می شود؟ بخش چهارم ✅‌‌کانال بصیرت را به بهترین دوستان و همکاران خود سفارش کنید.💐 ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🇮🇷 @basirat_fa 🇮🇷www.basirat.ir
هدایت شده از بصیرت
319.4K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زم: من لیدر اغتشاشات دی ماه 96 بودم بخش سوم ✅‌‌کانال بصیرت را به بهترین دوستان و همکاران خود سفارش کنید.💐 ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🇮🇷 @basirat_fa 🇮🇷www.basirat.ir
هدایت شده از بصیرت
1.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ماجرای حمله موشکی زم به نقاط حساس و امنیتی کشور بخش شش ✅‌‌کانال بصیرت را به بهترین دوستان و همکاران خود سفارش کنید.💐 ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🇮🇷 @basirat_fa 🇮🇷www.basirat.ir
🔶ماجرای و !!! ته پیازو رنده رو پرت کردم توی سینک، اشک از چشم و چارم جاری بود. در یخچال رو باز کردم و تخم مرغ رو شکستم روی گوشت، روغن رو ریختم توی ماهیتابه و اولین کتلت رو کف دستم پهن کردم و خوابوندم کف تابه ، برای خودش جلز جلز خفیفی کرد که زنگ در رو زدند. پدرم بود. بازم نون تازه آورده بود. نه من و نه شوهرم حس و حال صف نونوایی نداشتیم. بابام می گفت: نون خوب خیلی مهمه ! من که بازنشسته ام، کاری ندارم ، هر وقت برای خودمون گرفتم برای شما هم میگیرم. در می زد و نون رو همون دم در می داد و می رفت. هیچ وقت هم بالا نمی اومد! هیچ وقت!!! دستم چرب بود، شوهرم در را باز کرد و دوید توی راه پله. پدرم را خیلی دوست داشت. کلا پدرم از اون جور آدمهاست که بیشتر آدمها دوستش دارند ، این البته زیاد شامل مادرم نمی شود . صدای شوهرم از توی راه پله می اومد که اصرار تعارف می کرد و پدر و مادرم را برای شام دعوت می کرد بالا. برای یک لحظه خشکم زد. ما خانواده ی سرد و نچسبی هستیم. همدیگه رو نمی بوسیم، بغل نمی کنیم ، قربون صدقه هم نمیریم و از همه مهم تر سرزده و بدون دعوت جایی نمیریم. اما خانواده ی شوهرم اینجوری نبودن، در می زدند ومیامدند تو، روزی هفده بار با هم تلفنی حرف می زدند؛ قربون صدقه هم می رفتند و قبیله ای بودند. برای همین هم شوهرم نمی فهمید که کاری که داشت می کرد مغایر اصول تربیتی من بود و هی اصرار می کرد، اصرار می کرد. آخر سر در باز شد و پدر مادرم وارد شدند. من اصلا خوشحال نشدم!!! خونه نا مرتب بود، خسته بودم. تازه از سر کار برگشته بودم، توی یخچال میوه نداشتیم... چیزهایی که الان وقتی فکرش را می کنم خنده دار به نظر میاد اما اون روز لعنتی خیلی مهم به نظر می رسید! شوهرم توی آشپزخونه اومد تا برای مهمان ها چای بریزد و اخم های درهم رفته ی من رو دید. پرسیدم: برای چی این قدر اصرار کردی؟ گفت: خوب دیدم کتلت داریم گفتم با هم بخوریم. گفتم: ولی من این کتلت ها رو برای فردا هم درست می کردم. گفت: حالا مگه چی شده؟ گفتم: چیزی نیست ؟؟؟ !!! در یخچال رو باز کردم و چند تا گوجه فرنگی رو با عصبانیت بیرون آوردم و زیر آب گرفتم. پدرم سرش رو توی آشپزخونه کرد و گفت: دختر جون، ببخشید که مزاحمت شدیم. میخوای نونها رو برات ببرم؟ تازه یادم افتاد که حتی بهشون سلام هم نکرده بودم ! پدر و مادرم تمام شب عین دو تا جوجه کوچولو روی مبل کز کرده بودند. وقتی شام آماده شد، پدرم یک کتلت بیشتر بر نداشت. مادرم به بهانه ی گیاه خواری چند قاشق سالاد کنار بشقابش ریخت و بازی بازی کرد. خورده و نخورده خداحافظی کردند و رفتند و این داستان فراموش شد و پانزده سال گذشت. پدر و مادرم هردو فوت کردند!!! چند روز پیش برای خودم کتلت درست می کردم که فکرش مثل برق ازسرم گذشت: نکنه وقتی با شوهرم حرف می زدم پدرم صحبت های ما را شنیده بود؟ نکنه برای همین شام نخورد؟ از تصورش مهره های پشتم تیر می کشد و دردی مثل دشنه در دلم می نشیند. راستی چرا هیچ وقت برای اون نون سنگک ها ازش تشکر نکردم؟ آخرین کتلت رو از روی ماهیتابه بر می دارم. یک قطره روغن می چکد توی ظرف و جلز محزونی می کند. واقعا چهار تا کتلت چه اهمیتی داشت؟! حقیقت مثل یک تکه آجر توی صورتم می خورد: "من آدم زمختی هستم" زمختی یعنی: ندانستن قدر لحظه ها، یعنی نفهمیدن اهمیت چیزها، یعنی توجه به جزییات احمقانه و ندیدن مهم ترین ها. حالا دیگه چه اهمیتی داشت وسط آشپزخانه ی خالی، چنگال به دست کنار ماهیتابه ای که بوی کتلت می داد، آه بکشم؟ آخ. لعنتی، چقدر دلم تنگ شده براشون؛ فقط… فقط اگر الان پدر و مادرم از در تو می آمدند، دیگه چه اهمیتی داشت خونه تمیز بود یا نه... میوه داشتیم یا نه... همه چیز کافی بود: من بودم و بوی عطر روسری مادرم، دست پدرم و نون سنگک . پدرم راست می گفت که: نون خوب خیلی مهمه. من این روزها هر قدر بخوام می تونم کتلت درست کنم، اما کسی زنگ این در را نخواهد زد، کسی که توی دستهاش نون سنگک گرم و تازه و بی منتی بود که بوی مهربونی می داد. اما دیگه چه اهمیتی دارد؟ چیزهایی هست که وقتی از دستش دادی اهمیتشو می فهمی...! 🌹مواظب مهربانی های دیگران به ویژه پدر ومادرها باشیم ✍ http://eitaa.com/Bidarb_a_s_h
#بیدارباش
🎥 #آذربایجان #سنگر_دلیران #بیدارباش http://eitaa.com/Bidarb_a_s_h
🔴 اردوغان شد اما نگرفت‼️ 🔻 | اردوغان با رویای نو عثمانی، می خواست در سوریه و عراق مرتکب سیاست غلطی بشود اما نتوانست. او در توهم احیای امپراتوری عثمانی بود که ناگهان دید کودتا گران فرش زیر پایش را کشیده اند. و اگر حمایت ایران نبود، ابقای او و دولتش بسیار دشوار می شد. 🔹او اما به جای قدرشناسی از حمایت ایران، دوباره توهم زده و این بار در باکو، شعری را که در ایران، در باره جدایی جمهوری آذربایجان از ایران بزرگ خوانده می شود، بر عکس خوانده است! 🔹 اردوغان با وجود لفاظی علیه صهیونیست ها، در ماجرای فتنه انگیزی در سوریه و عراق، در خدمت نقشه "صهیونیسم مسیحی" عمل کرد؛ اما از همان ها، در ماجرای کودتای پنج سال قبل خنجر خورد. 🔹با این وجود، گویا او هنوز عبرت نگرفته، که در فتنه انگیزی صهیونیسم مسیحی در منطقه قفقاز، باز هم پذیرفته نقش پادویی را ایفا می کند. او بلا تردید، نتیجه این بلاهت و خوش رقصی را خواهد دید؛ همچنان که صدام و محمد مُرسی، هر کدام به نوعی، نتیجه خوش رقصی های شان را دیدند و چشیدند. 🔹مرُسی هم که از نظر اخوانی بودن به اردوغان نزدیک بود، توهم زد و ضمن مقابله جویی با جبهه مقاومت (به رهبری ایران)، به دشمنان ملت های مسلمان اعتماد کرد؛ تا آن که در اثر کودتا به زیر کشیده شد و در غربت زندان، در تنهایی مُرد. بدون هیچ سر و صدایی در دنیا. 🔹اردوغان یک بار از خطر جست و اگر اندکی درایت و عبرت اندوزی داشت، پا در همان باتلاقی نمی گذاشت. او یک بار تا حد غرق شدن پیش رفت و با حمایت ایران، نجات یافت. اما گویا کم حافظگی و سفاهت، در کمین وی نشسته و این می تواند یک سیاستمدار را نابود کند. ✍ 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 【 جزء لاینفک 】 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 http://eitaa.com/Bidarb_a_s_h
1.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔶 دوتار خراسانی درباره منشاء پيدايش محقق ارجمند و پژوهشگر توانمند استاد كليم الله توحدي و استاد محمد يگانه در روايتي مشترك معتقدند: در سالهاي هجوم اقوام بيگانه مانند ازبكها به اين ديار (خراسان) مردم يك آبادي كه اساس زندگي شان بر دامپروری بوده است به منطقه ای گرمسیر مي روند. سفري چند ماهه تا آمدن دوباره ي بهار و بازگشت به آبادي. مردم براي محافظت از آبادي جوانان را در روستا باقي مي گذارند و خودراهي منطقه ی گرمسیر مي شوند. پس از مدتي هجوم دشمنان آغاز مي شود. پايمردي نستوه جوانان روستا در برابر دشمن انبوه عاقبت باعث شهادت فداكاران مي شود. با سپري شدن فصل سرما مردم به روستا باز مي گردند. در سر شوق شيرين زندگي دارند و در دل اميد و آرزوهاي بسيار. وقتي به نزديك آبادي مي رسند با خانه هاي غارت شده و ويران روبه رو مي شوند و از آن همه جوان تنها مزارهايي به يادگار مانده است. مزار...مزار... ✍ محقق آهنگ های دوتار http://eitaa.com/Bidarb_a_s_h
✍سپهبد_شهید_سلیمانی 🌹🌹⚘🌷🌹🌹 «خداوندا در دستان من چیزی نیست؛ نه برای عرضه [چیزی دارند] و نه قدرت دفاع دارند؛ اما در دستانم چیزی را ذخیره کرده‌ام که به این ذخیره امید دارم و آن روان بودن پیوسته به سمت توست. وقتی آن‌ها را به سمتت بلند کردم؛ وقتی آن‌ها را برایت بر زمین و زانو گذاردم؛ وقتی سلاح را برای دفاع از دینت به‌دست گرفتم اینها ثروت دستان من است که امیدوارم قبول کرده باشی.» 🌿🌿🌱🌱🌿🌿🌱🌱🌿🌿🌱🌱 http://eitaa.com/Bidarb_a_s_h