بیداریاندیشه
صلهی امام رضا علیه السلام به یک شاعر با اخلاص مرحوم حاج شیخ ابراهیم صاحب الزمانی از مداحان مخلص و
بیمعطلی پولها را به او تقدیم کردم و او یک پاکت در ازای آن به من داد و رفت وقتی گشودم دیدم دو برابر پول صله است یعنی یکصد و چهل تومان.
ای که بر خاک حریم تو ملائک زده بوس
رشک فردوس برین گشته ز تو خطه توس
هرکه آید به گدایی به در خانهی تو
حاش لله که زدرگاه تو گردد مأیوس
#امام_رضا #حجاب #دهه_کرامت
اللــهم عجــل لولیڪ الفــࢪج♡
@bidari110
سلامدوستان 🪴🌻
واسه میلاد امام رضا (ع) چه برنامه ای دارید😊 میشه به ماهم بگید
حتی اگه یه شکلات دادی خودش خیلیه 🌻
https://daigo.ir/pm/iyXNFb
ناشناس
بیاید موقع میلاد بیتفاوت نباشیم😊
هدایت شده از پیام ناشناس (بیداری اندیشه )
📪 پیام جدید
💬والا وسط امتحاناس تنها کاری که از دستمون برمیاد اینکه کاری که روزمین هست رو راه بندازیم اونم کمک نیرویی و حضوری به نمایشگاه استانمون
#دایگو
خب اینم خیلی خوبه حتی کارای خوب کوچیک رو هممیتونید به نیت خوشحالی مون از میلاد انجام بدیم😊😊
این دوست خوبمونم درحال آماده کردم ۶۰تا تبرکی و نامه از طرف امام رضا (ع)واسه دهه هشتادیاست🪴🙃
هدایت شده از پیام ناشناس (بیداری اندیشه )
📪 پیام جدید
💬لینم کانال ناشناستونو میدید؟
#دایگو
بیداریاندیشه
📪 پیام جدید 💬لینم کانال ناشناستونو میدید؟ #دایگو
دوستان این لینکه کانال ناشناسمونه
https://eitaa.com/joinchat/3383296402Ceb457515b3
🌸🍃🌸🍃به بهانه میلاد این داستان تقدیم شما🌻🪴😊
حاکم نیشابور برای گردش به بیرون از شهر رفته بود، مردی میان سال در زمین کشاورزی مشغول کار بود. حاکم بی مقدمه به کاخ برگشت و دستور داد کشاورز را به کاخ بیاورند
روستایی بی نوا با ترس در مقابل تخت حاکم ایستاد😰
به دستور حاکم لباس گران بهایی بر او پوشاندند. حاکم گفت یک قاطر راهوار به همراه افسار و پالان خوب به او بدهید حاکم از تخت پایین آمده بود و آرام قدم میزد، گفت میتوانی بر سر کارت برگردی😒
ولی همین که دهقان بینوا خواست حرکت کند حاکم کشیده ای محکم پس گردن او نواخت. همه حیران از آن عطا و حکمت این جفا، منتظر توضیح حاکم بودند
حاکم پرسید: مرا می شناسی؟
بیچاره گفت: شما تاج سر رعایا و حاکم شهر هستید.😰
حاکم گفت: آیا بیش از این مرا میشناسی؟
سکوت مرد حاکی از استیصال و درماندگی او بود
حاکم گفت: به خاطر داری بیست سال قبل با دوستی به پابوس سلطان کرامت و جود، حضرت رضا (ع) رفته بودی؟ 🤔
دوستت گفت خدایا به حق این آقا مرا حاکم نیشابور کن و تو محکم بر گردن او زدی که ای ساده دل! من سالهاست از آقا یک قاطر با پالان برای کار کشاورزیم می خواهم هنوز اجابت نشده آن وقت تو حکومت نیشابور را می خواهی؟😏
یک باره خاطرات گذشته در ذهن دهقان مرور شد
حاکم گفت: این قاطر و پالانی که می خواستی، این کشیده تلافی همان کشیده ای که به من زدی
فقط می خواستم بدانی که برای آقا حکومت نیشابور یا قاطر و پالان فرق ندارد.
فقط ایمان و اعتقاد من و توست که فرق دارد...
#داستان_شب
اللــهم عجــل لولیڪ الفــࢪج♡
@bidari110