eitaa logo
بحـارالفـضائـل
741 دنبال‌کننده
42 عکس
16 ویدیو
1 فایل
انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا
مشاهده در ایتا
دانلود
و يقال إنّ الشاب من الهاشمیین فی المدينة وقع في قلبه حب جارية، ولم تكن لديه القدرة على شراء تلك الجارية. و في أحد الأيام دخل علی الإمام محمد بن علی الجواد عليهما السلام و شرح له حاله و لم يقل له شيئا. و في اليوم التالي سمع الشاب ببيع الجارية عند سماعه هذا الخبر، أصبح محزونا مهموما و دخل علی أبي جعفر علیه السلام و بدأ بالبكاء و العویل و قدم قصته عنده فقال ابوجعفر علیه السلام : دعنا نذهب في نزهة إلى الحديقة التي لدينا هنا، ربما يمكنك قضاء ساعة في تلك الحديقة و تزيل الحزن من قلبك. فذهبوا إلى البستان و عندما وصلوا إلى باب الحديقة، رآه ابوجعفر علیه السلام اشتد عليه الحزن و البكاء فقال له لو تعلم من اشترى الجارية لصنعتُ لك في حل و لایمکن للشاب ان اجابه من شدة البکاء. فقال ابوجعفر علیه السلام لأصحابه : أنتم على باب هذه الحديقة حتى آتي. ثم أخذ يد الشاب و دخلا الحديقة معًا. و رأى الشاب بیتا فی البستان و فیه بساط جمیل و تجلس في زاوية البیت جاریة في كمال الجمال، فغیَّر النظر منها عندما رأى تلك الجمیلة. فقال ابوجعفر علیه السلام : أنظر الیها لأنها حلال لک و عندما نظر الشاب، رأى انها ما يريد، و لم يكن يدري هل كان ينوم أم يستيقظ. فأخذها إلى غرفة أخرى، حيث تم فیها من الاطعمة و الاشربه، ثم قال ابوجعفر علیه السلام : فلک هذه الجارية و هذه الحديقة و كل ما فيها، فودّع فرجع علیه السلام می‏گویند: سیدی از سادات مدینه عاشق کنیزی شد ولی قدرت خریدن آن را نداشت. پس به خدمت امام جواد علیه‏السلام آمد و عرض حال نمود. روز دیگر شنید که آن کنیز را فروخته‏اند، پس بی‏تابانه به خدمت آن حضرت آمد و شروع به گریه و ناله نمود.امام جواد علیه‏السلام به او فرمود: «بیا با تو به سیر باغی که در این حوالی داریم برویم شاید ساعتی به آن مشغول شویم و غم را از دلت بیرون کنی.»چون به درب باغ رسیدند آن حضرت دید که بغض و گریه بر آن سید فشار آورده است، پس به اصحاب امر کرد که توقف نمایند. سپس به آن سید گفت: «اگر می‏دانستی که چه کسی او را خریده است می‏توانستم کاری انجام بدهم.»چون گریه در گلوی آن سید خورده بود، نتوانست جواب بدهد. سپس به خانه‏ای که در آن باغ بود وارد شدند. سید دید که فرشهای نیکو گسترده شده است و کنیزی خوش‏رو و خوش لباس در کنجی نشسته است پس چشم خود را برگرداند.حضرت به او فرمود: «چشمت را باز کن که تو با این کنیز محرم هستی.»چون سید درست توجه کرد، دید که آن همان کنیزی است که به دنبالش بود. پس آن حضرت او را به حجره‏ی دیگری برد که جمیع احتیاجات از خوردنی‏ها و نوشیدنی‏ها در آنجا مهیا بود.آن سید بسیار متعجب و حیران  شد و نمی‏دانست که آنچه می‏بیند خواب است یا بیداری! امام جواد علیه‏السلام فرمود: «این باغ و این کنیز و آنچه در آن هست همه به تو تعلق دارد.» سپس با آن سید خداحافظی کرده و به خانه مراجعت نمود حديقة الشيعه ، ص ۸۹۵
- قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ جَرِيرٍ الطَّبَرِيُّ، حَدَّثَنَا سُفْيَانُ، قَالَ: حَدَّثَنَا عُمَارَةُ بْنُ زَيْدٍ، قَالَ: حَدَّثَنِي إِبْرَاهِيمُ بْنُ سَعْدٍ، قَالَ: رَأَيْتُ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ الرِّضَا (عَلَيْهِ السَّلَامُ) وَ لَهُ شَعْرَةٌ- أَوْ قَالَ وَفْرَةٌ- مِثْلُ حَلَكِ‌ الْغُرَابِ، مَسَحَ يَدَهُ عَلَيْهَا فَاحْمَرَّتْ ثُمَّ مَسَحَ عَلَيْهَا بِظَاهِرِ كَفِّهِ فَابْيَضَّتْ، ثُمَّ مَسَحَ عَلَيْهَا بِبَاطِنِ كَفِّهِ فَعَادَتْ‌ سَوْدَاءَ كَمَا كَانَتْ، فَقَالَ لِي: يَا ابْنَ سَعْدٍ، هَكَذَا تَكُونُ آيَاتُ الْإِمَامِ. ابراهیم بن سعد گوید : حضرت محمد بن علی الرضا سلام الله علیهما را دیدم که موهای پرپشت و بلندی داشت که از شدت سیاهی شبیه پر کلاغ بود، با چشمان خود دیدم که امام جواد علیه السلام دست بر لای موهای خویش بردند و موها سرخ رنگ شد سپس با پشت دست موی مبارک را لمس کرد که سفید شد سپس با کف دست موی مبارک را لمس کرد که دوباره همانگونه که بود سیاه گشت ، سپس به من رو کرد و فرمود : ای پسر سعد این است نشانه های امام.( حجت خدا بر هر کاری تواناست) دلائل الإمامة، ج ۱، ص ۳۹۷
حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُوسَى رَحِمَهُ اَللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ اَلْكُوفِيُّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلْفَزَارِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبَّادُ بْنُ يَعْقُوبَ قَالَ أَخْبَرَنَا مَنْصُورُ بْنُ أَبِي نُوَيْرَةَ عَنْ أَبِي بَكْرِ بْنِ عَيَّاشٍ عَنْ قَرَنٍ أَبِي سُلَيْمَانَ اَلضَّبِّيِّ قَالَ: أَرْسَلَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ إِلَى لَبِيدٍ اَلْعُطَارِدِيِّ بَعْضَ شُرَطِهِ فَمَرُّوا بِهِ عَلَى مَسْجِدِ سِمَاكٍ فَقَامَ إِلَيْهِ نُعَيْمُ بْنُ دَجَاجَةَ اَلْأَسَدِيُّ فَحَالَ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَهُ فَأَرْسَلَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِلَى نُعَيْمٍ فَجِيءَ بِهِ قَالَ فَرَفَعَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ شَيْئاً لِيَضْرِبَهُ فَقَالَ نُعَيْمٌ وَ اَللَّهِ إِنَّ صُحْبَتَكَ لَذُلٌّ وَ إِنَّ خِلاَفَكَ لَكُفْرٌ فَقَالَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ تَعْلَمُ ذَلِكَ قَالَ نَعَمْ قَالَ خَلُّوهُ ابى سليمان ضبى گويد امیرالمومنین سلام الله علیه برخى پاسبانان خود را بدنبال لبید عطاردى فرستاد و او را در مسجد سماك دريافتند و نعيم بن دجاجه اسدى با حمايت او برخاست و مانع پاسبان‌ها شد امير المؤمنين سلام الله علیه او را احضار كردند و خواست او را بزند نعيم گفت : به خدا که همراهى شما خوارى دارد و مخالفتت كفر است امير المؤمنين سلام الله علیه فرمود : اين حقيقت را ميدانى‌؟ گفت آرى فرمود : او را رها كنيد. الأمالی (للصدوق) ج ۱، ص ۳۶۴ بحار الأنوار، ج ۴۲، ص ۱۸۶
كان الشافعي يقول قبر موسى الكاظم الترياق المجرب  شافعی می‌گفت : ‌قبر موسی‌ الکاظم سلام الله علیه دارویی مجرب است حياة الحيوان الكبري، ج 1، ص 189
 عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ عُبَيْسِ بْنِ هِشَامٍ‌ قَالَ حَدَّثَنِي عُمَرُ الرُّمَّانِيُّ عَنْ فَيْضِ بْنِ الْمُخْتَارِ قَالَ: إِنِّي لَعِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِذْ أَقْبَلَ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى ع وَ هُوَ غُلَامٌ فَالْتَزَمْتُهُ وَ قَبَّلْتُهُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَنْتُمُ السَّفِينَةُ وَ هَذَا مَلَّاحُهَا فيض بن مختار گويد: من نزد امام صادق عليه السلام بودم كه ابو الحسن موسى عليه السلام در آمد و او كودك بود، من او را در برگرفتم و بوسيدم، امام صادق عليه السلام فرمود: شما(شیعیان) كشتى هستيد و اين آقازاده ناخداى آنست. الکافي، ج ۱، ص ۳۱۱
▪️وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْبَرْقِیِّ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام یَدْخُلُ إِلَی أَهْلِهِ فَیَقُولُ عِنْدَکُمْ شَیْ ءٌ وَ إِلَّا صُمْتُ فَإِنْ کَانَ عِنْدَهُمْ شَیْ ءٌ أَتَوْهُ بِهِ وَ إِلَّا صَامَ. ▪️از امام صادق صلوات اللّه عليه منقول است كه حضرت أمير المؤمنين صلوات اللّه عليه به منزل مى آمدند و مى فرمودند كه چيزى داريد و اگر نه روزه بگيرم پس اگر چيزى بود در خانه مى آوردند و آن حضرت صلوات اللّه عليه تناول مى فرمودند و اگر نه روزه مى گرفتند. 📚 وسائل الشیعه ٫ جلد 10 ٫ صفحه 12
فضائل الحسین سلام الله علیه عَنْ أَبِي خَالِدٍ اَلْكَابُلِيِّ ، قَالَ: سَمِعْتُ عَلِيَّ بْنَ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ يَقُولُ: «دَخَلَتْ نَصْرَةُ اَلْأَزْدِيَّةُ عَلَى اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ ، فَقَالَ لَهَا: «يَا نَصْرَةُ ، مَا اَلَّذِي أَبْطَأَ بِكِ عَلَيَّ؟ فَقَالَتْ لَهُ: يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ ، شَيْءٌ عَرَضَ لِي فِي مَفْرِقِ رَأْسِي، وَ كَثُرَ مِنْهُ غَمِّي، وَ طَالَ مِنْهُ هَمِّي. فَقَالَ: أُدْنِي مِنِّي. فَدِنْتُ مِنْهُ، فَوَضَعَ إِصْبَعَهُ عَلَى أَصْلِ اَلْبَيَاضِ فَصَارَ كَالْقَارِ، فَقَالَ: اِئْتُوهَا بِمِرْآةٍ. فَأُتِيَتْ بِهَا، فَنَظَرَتْ فِي اَلْمِرْآةِ، فَإِذَا اَلْبَيَاضُ قَدِ اِسْوَدَّ، فَسُرَّتْ بِذَلِكَ، وَ سُرَّ اَلْحُسَيْنُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ لِسُرُورِهَا ». ابوخالد کابلی گوید : از امام سجاد علیه السلام شنیدم که فرمودند : نصرة ازدیه(از زنان شیعه) بر امام حسین سلام الله علیه وارد شد، حضرت فرمود : ای نصرة چه چیزی تو را از دیدار ما دور کرده؟ عرضه داشت : ای پسر رسول خدا چیزی بر سرم عارض شده که غمگین و گوشه گیر شدم، حضرت فرمود : نزدیک بیا، نزدیک شد و با عنایت حضرت شفا پیدا کرد و فرمود : برای او آینه بیاورید پس در آینه که نگاه کرد دید عارضه سرش به کلی از بین رفته و از این شفا گرفتن به دست حضرت خوشحال شد و امام حسین سلام الله علیه هم به لبخند و خوشحالی او ، مسرور گشت. الثاقب في المناقب، ج ۱، ص ۳۲۶ مدینة المعاجز، ج ۳، ص ۵۰۸
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُوسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ الْمَعْرُوفِ بِغَزَالٍ مَوْلَى حَرْبِ بْنِ زِيَادٍ الْبَجَلِيِّ عَنْ مُحَمَّدٍ أَبِي جَعْفَرٍ الْحَمَّامِيِّ الْكُوفِيِّ عَنِ الْأَزْهَرِ الْبِطِّيخِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع)قَالَ‌ إِنَّ اللَّهَ عَرَضَ وَلَايَةَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ فَقَبِلَهَا الْمَلَائِكَةُ وَ أَبَاهَا مَلَكٌ يُقَالُ لها [لَهُ فُطْرُسُ فَكَسَرَ اللَّهُ جَنَاحَهُ فَلَمَّا وُلِدَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ(ع)بَعَثَ اللَّهُ جَبْرَئِيلَ فِي سَبْعِينَ أَلْفَ مَلَكٍ إِلَى مُحَمَّدٍ(ص)يُهَنِّئُهُمْ بِوِلَادَتِهِ فَمَرَّ بِفُطْرُسَ فَقَالَ لَهُ فُطْرُسُ يَا جَبْرَئِيلُ إِلَى أَيْنَ تَذْهَبُ قَالَ بَعَثَنِي اللَّهُ مُحَمَّداً يُهَنِّئُهُمْ بِمَوْلُودٍ وُلِدَ فِي هَذِهِ اللَّيْلَةِ فَقَالَ لَهُ فُطْرُسُ احْمِلْنِي مَعَكَ وَ سَلْ مُحَمَّداً يَدْعُو لِي فَقَالَ لَهُ جَبْرَئِيلُ ارْكَبْ جَنَاحِي فَرَكِبَ جَنَاحَهُ فَأَتَى مُحَمَّداً(ص)فَدَخَلَ عَلَيْهِ وَ هَنَّأَهُ فَقَالَ لَهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ(ص)إِنَّ فُطْرُسَ بَيْنِي وَ بَيْنَهُ أُخُوَّةٌ وَ سَأَلَنِي أَنْ أَسْأَلَكَ أَنْ تَدْعُوَ اللَّهَ لَهُ أَنْ يَرُدَّ عَلَيْهِ جَنَاحَهُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص)لِفُطْرُسَ أَ تَفْعَلُ قَالَ نَعَمْ فَعَرَضَ عَلَيْهِ رَسُولُ اللَّهِ(ص)وَلَايَةَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(ع)فَقَبِلَهَا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص)شَأْنَكَ بِالْمَهْدِ فَتَمَسَّحْ بِهِ وَ تَمَرَّغْ فِيهِ قَالَ فَمَضَى فُطْرُسُ فَمَشَى إِلَى مَهْدِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ وَ رَسُولُ اللَّهِ يَدْعُو لَهُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ فَنَظَرْتُ إِلَى رِيشِهِ وَ إِنَّهُ لَيَطْلَعُ وَ يَجْرِي مِنْهُ الدَّمُ وَ يَطُولُ حَتَّى لَحِقَ بِجَنَاحِهِ الْآخَرِ وَ عَرَجَ مَعَ جَبْرَئِيلَ إِلَى السَّمَاءِ وَ صَارَ إِلَى مَوْضِعِهِ. از ازهر بِطّيخى از حضرت صادق عليه السّلام نقل كرد كه فرمود : خداوند ولايت امير المؤمنين عليه السّلام را بر ملائكه عرضه داشت و همه پذيرفتند بجز ملكى بنام فطرس. خداوند پر و بال او را شكست و وقتى حسين بن على عليه السّلام متولد شد خداوند جبرئيل را با هفتاد هزار فرشته براى تهنيت پيامبر اكرم از جهت ولادت حضرت حسين فرستاد، جبرئيل از فطرس گذشت فطرس به او گفت : كجا ميروى‌؟ جواب داد خدا مرا بسوى محمّد صلّى اللّٰه عليه و آله و سلّم فرستاده تا تهنيت بگويم به او در مورد مولودى كه برايش در اين شب متولد شده. فطرس گفت : مرا هم با خود ببر و از آن جناب بخواه برايم دعا كند جبرئيل گفت : سوار بالم بشو سوار بال او شد و خدمت حضرت محمّد صلّى اللّٰه عليه و آله و سلّم رسيد و ايشان را تهنيت گفت و عرض كرد يا رسول اللّٰه بين من و فطرس برادرى است و از من درخواست كرده از شما بخواهم برايش دعا كنيد بال و پرش برگردد. پيامبر اكرم به فطرس فرمود : مى‌پذيرى‌؟ عرض كرد آرى پيامبر اكرم به او ولايت امير المؤمنين را عرضه داشت و او هم پذيرفت سپس فرمود : اينك پناه به گهواره ببر خود را به گهواره حسين بمال و به آن تبرك بجو. فطرس به جانب گهواره حضرت حسين عليه السّلام رفت پيامبر نيز برايش دعا ميكرد پيامبر اكرم فرمود : ميديدم كه بال و پرش ميرويد و از آن خون جارى بود بزرگ شد تا چسبيد به بال ديگرش و عروج كرد با جبرئيل تا آسمان و به محل خود برگشت. بصائر الدرجات، ج ۱ ، ص ۶۸ فَقَالَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ أَمَا إِنَّ أُمَّتَكَ سَتَقْتُلُهُ وَ لَهُ عَلَيَّ مُكَافَاةٌ أَلاَّ يَزُورَهُ زَائِرٌ إِلاَّ أَبْلَغْتُهُ عَنْهُ وَ لاَ يُسَلِّمَ عَلَيْهِ مُسَلِّمٌ إِلاَّ أَبْلَغْتُهُ سَلاَمَهُ وَ لاَ يُصَلِّيَ عَلَيْهِ مُصَلٍّ إِلاَّ أَبْلَغْتُهُ صَلاَتَهُ ثُمَّ اِرْتَفَعَ و فطرس گفت يا رسول اللّٰه امت تو او را خواهند كشت و بر من حقی دارد كه هر كسی زيارتش كند به او برسانم و هر كسی سلامش دهد به او برسانم و هر كسی به او درود بفرستد به او برسانم و اوج گرفت و بالا رفت. الأمالی (للصدوق)، ج ۱، ص ۱۳۷ الثاقب في المناقب، ج ۱، ص ۳۳۸ کامل الزیارات، ج ۱، ص ۶۴