eitaa logo
💚🌹یاس 🌹💚
197 دنبال‌کننده
20.2هزار عکس
8.7هزار ویدیو
46 فایل
﷽ ✋ صَلَّی اللهُ عَلَیَکِ یا فاطِمَةَ الزَّهرا ایَّتُهَا الصِّدیقَةُ الشَهیدَة... دنبالِ "شُهرَتیم" و پِیِ "اسم" و "رَسم" و "نام"... غافل از اینکه فاطمه(س) "گمنام" می خَرَد ... ❤️#یاس❤️
مشاهده در ایتا
دانلود
تو ستاره ایی ظلمتِ مرا نورباران کن! ❄️
تو ستاره ایی ظلمتِ مرا نورباران کن! ❄️
جعبه ی سیاه مرا باز خوانی مکنید پر از دردهای حجیمم! مملو از اتفاقاتِ جَوٌی!! و نقصهای فنی!!! از رازهای من گره گشایی مکنید در آسمانِ چشمانش پروازم خطا بود فقط همین! ❄️
بخند جانم! تو دلخوشیِ روزهایِ کسلِ کننده‌ای! ❄️
درمسلخ عشق، جز نکو رانکُشند روبه صفتانِ زشتخو را نکُشند گر عاشقِ صادقی، ز کشتن مگریز مُردار بُود هرآنکه او را نکُشند.. #مولانا #حدیث_دل ❄️
تو مبین ‌که‌ خاکم ‌از خستگی‌ و ‌شکستگی‌ها توبخواه تابه‌سویت، زهوا سبک‌ترآیم #حسین_منزوی #حدیث_دل ❄️
*حضرت سلیمان ( ع ) از پیامبرانی بود که خداوند او را بر جن و انس و ... مسلط نموده بود.* روزی چند نفر از اصحاب خود را همراه یکی از بزرگ جن های گردنکش فرستاد تا چند ساعتی به میان مردم بروند و گردش کنند و سپس بازگردند و به اصحاب فرمود:  در این سیر و سیاحت هر چه را از جن شنیدید به خاطر بسپارید و وقتی نزد من آمدید، برای من بیان کنید.  آنها همراه آن جن سرکش حرکت کردند تا به بازار رسیدند: 1) دیدند آن جن به آسمان نگاه کرد و سپس به مردم نگریست و سرش را تکان داد.  2) از آنجا عبور نمودند تا به خانه ای رسیدند، دیدند شخصی از دنیا رفته و بستگان او گریه می کنند. آن جن وقتی که آن منظره را دید، خندید.  3) از آنجا عبور نمودند و دیدند عده ای سیر را با پیمانه می فروشند ولی فلفل را با وزن ( و سنجش دقیق ترازو ) می فروشند، آن جن با دیدن آن منظره خندید.  4) از آنجا عبور نمودند و به گروهی رسیدند. دیدند آنها ذکر خدا می گویند و به یاد خدا به سر می برند، ولی گروه دیگری در کنار آنها هستند و به امور بیهوده و باطل سرگرم هستند. آن جن سرش را تکان داد و لبخند زد.  یاران سلیمان ( ع ) از این سیر و عبور بازگشتند و جریان را ( در 4 مورد فوق ) به سلیمان گزارش دادند.  سلیمان آن جن را خواست و از او چهار موضوع زیر را پرسید:  1) وقتی که به بازار رسیدی، چرا سرت را به آسمان بلند نمودی و سپس به زمین و مردم نگاه کردی و سرت را تکان دادی؟  جن گفت: فرشتگان را بالای سر مردم دیدم که اعمال آنها را با شتاب می نویسند ولی انسان ها آنگونه با شتاب سرگرم امور مادی خود هستند. 2) تو وقتی که به خانه ای وارد شدی، شخصی مرده بود و حاضران گریه می کردند، چرا خندیدی؟ جن گفت: خنده ام از این رو بود که آن شخص مرده به بهشت رفت ولی حاضران ( به جای خوشحالی ) گریه می کردند.  3) چرا وقتی که دیدی سیر را با پیمانه و فلفل را با وزن می فروشند، خندیدی؟  جن گفت: از این رو که دیدم سیر را با آنهمه ارزش، که کیمیای درمان است با پیمانه می فروشند ولی فلفل را که مایه بیماری است با وزن دقیق به فروش می رسانند. از این رو ، از روی تعجب خندیدم .  4) چرا درمورد آن دو گروه که یکی در یاد خدا و دیگری سرگرم لهو و امور بیهوده بود، سر تکان دادی و خندیدی؟  جن گفت: زیرا تعجب کردم که دو گروه هر دو انسان، ولی اولی بیدار و در یاد خدا ، اما دومی غافل و سرگرم در بیهودگی. ( بحار ، ج 14 / حکایتهای شنیدنی ، ج 4 ) برگرفته از: کتاب داستان های شگفت انگیزی از جن / تألیف: حیدر قنبری
✅✅✅✅
❄️ اگر میخواهی عاشق چیزی بشوی، با عمل و رفتار عاشق شو! اگر میخواهی عاشقِ حسین (ع) بشوی، هر روز صبح در یک ساعت مخصوص بگو: صلی الله علیک یا اباعبدالله... بگو: حسین جانم میخواهم به تو عادت کنم تا عاشق تو بشوم تا به تو عارف بشوم... عادت میتواند عشق را در وجود انسان بیاورد. [استادپناهیان]
تو را به اندازه‌ی تمام گل های سرخی که چیده شد اما به دست معشوق نرسید تمام زنانی که عشق در دلشان شکوفه زد اما چشم به راه ماندند تمام سربازانی که گلوله‌ای از تفنگشان شلیک نشد و کشته شدند تمام خشمی که در دل خمپاره بود تا به زمین اصابت کند و تمام اشکی که از دل آسمان بارید و مردم باران صدایش زدند دوست می دارم ❄️
❤️به رسم هر شب با هم برای فرج مولامون و شادی روح شهدای مقاومت دعا کنیم❤️