💚🌹یاس 🌹💚
#من_با_تو ✍لـیـلــے سـلـطـانــے #قسمت_3 چهار پنج تا بچه تو حیاط می دویدن. یکیشون رفت روی تخت چوب
#من_با_تو
#قسمت_4
✍لـیـلــے سـلـطـانــے
🌹قـسـمـت چــهــارم
همونطور که یکی از بندهای کوله م رو روی شونه م مینداختم کاکائو رو داخل دهنم گذاشتم با عجله از پله ها پایین رفتم،تقریبا از روی پله های می پریدم،تو همون حین چادرم رو سر کردم.
به حیاط که رسیدم پام پیچ خورد،زیر لب آخی گفتم و لنگون لنگون به سمت در رفتم.
در رو که باز کردم عاطفه با عصبانیت بهم خیره شد آب دهنم رو قورت دادم.
با اخم بهم زل زد و گفت:خیلی زود اومدی بیا کنار بریم تو دوتا چایی بزنیم بعد بریم حالا وقت هست!
سریع گفتم:اِ...عاطفه حالا یه بار دیر کردما بیا بریم دیره.
پوفی کرد و گفت:چه عجب خانم فهمیدن دیره!
دستم رو گرفت،با قدم های بلند و عجله به سمت خیابون می رفت من رو هم دنبال خودش می کشید،با دیدن پسری که سر کوچه ایستاده بود،ایستادم!
عاطفه با حرص گفت:بدو دیگه!
با چشم و ابرو به سرکوچه اشاره کردم،سرش رو برگردوند و ریز خندید!
با شیطنت گفت:میخوای بگم برسونتمون؟
قبل از اینکه جلوش رو بگیرم با صدای بلند گفت:امین!
امین به سمت ما برگشت،با دیدن من مثل همیشه سرش رو پایین انداخت آروم سلام کرد من هم زمزمه وار جوابش رو دادم!
رو به عاطفه گفت:جانم!
قلبم تند تند میزد،دست هام بی حس شده بود!
_داداش ما رو میرسونی؟
امین به سمت ماشین پدرش رفت و گفت:بیاید!
به عاطفه چشم غره ای رفتم عاطفه هم با زبون درازی جوابم رو داد!
با خجالت دستگیره ی در ماشین رو فشردم و روی صندلی عقب نشستم.
کوله ی مشکی رنگم رو روی زانوهام گذاشتم،عاطفه جلو کنار برادرش نشست.
امین دستش رو گذاشت روی دنده و حرکت کرد.
عاطفه رو به امین گفت:داداش چرا سرکار نرفتی؟
امین جدی به رو به رو خیره شده بود همونطور با لحن ملایم گفت:کی شما رو می رسوند؟!
عاطفه به سمت من برگشت و گفت:تو چرا دیر کردی؟
_دیشب دیر خوابیدم!
عاطفه چشم هاش با تعجب گفت:اوووو! تو که یازده شب خوابی!
نگاهی به امین انداختم که بی توجه به ما رانندگی میکرد،روم نشد جلوی امین بگم فیلم ترسناک دیدم و خوابم نبرده!
نگاهم رو دوختم به عاطفه.
_حالا یه شب دیر خوابیدما!
عاطفه پشت چشمی نازک کرد و به رو به رو خیره شد.
احساس میکردم صدای قلبم توی ماشین پیچیده!
صداش داشت کرم میکرد!
به آینه زل زدم هم زمان امین سرش رو بلند کرد و به آینه نگاه کرد،قلبم ایستاد!
سریع نگاهش رو از آینه گرفت،بی اختیار لبم رو گاز گرفتم،انگار به بدنم برق وصل کرده بودن.
چند لحظه بعد ماشین ایستاد بدون تشکر کردن پیاده شدم.
عاطفه هم پیاده شد،امین با سرعت رفت.
عاطفه به سمتم اومد و با شیطنت گفت:ببینم لبتو!
با حرص دنبالش دویدم اما زود وارد مدرسه شد!
ادامــه دارد...
#کانال_یاس
@Biutifoo2433.
🌻امام صادق علیه السلام🌻
👈هر کس دو سوره عنکبوت و روم را در شب 23 ماه رمضان بخواند به خدا قسم اهل بهشت است و پس از آن فرمود: قسم یاد کردم و هیچ استثنایی نکردم و نمی ترسم که خداوند به خاطر سوگند و عدم استثنای در آن برای من گناهی بنویسد، زیرا مطمئن هستم که این دو سوره نزد خدا جایگاهی بزرگ دارد.
📚مصباح کفعمی/ص443
💚🌹یاس 🌹💚
ترتیل سریع سوره عنکبوت
💎 مطلب دوم:
قرائت سوره های عنکبوت، روم، دخان، قدر👇
لطفا حتما بخونید . آثار جالب توجهی در امشب داره.
💚🌹یاس 🌹💚
@Biutifoo2433.
بــســم الله الــرحـــمـــن الـــرحــیـــم
📖 أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ عَلَیٰ نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ
💠 به کسانی که [ستمکارانه] مورد جنگ و هجوم قرار میگیرند، چون به آنان ستم شده اذن جنگ داده شده، مسلماً خدا بریاری دادن آنان تواناست.
#حج_آیه_۳۹
#تفسیر_صفحه_۳۳۷
🔑شما باید آنچه در توان دارید در این عالم اسباب به کار گیرید و در آنجا که قدرت شما پایان میگیرد در انتظار یاری خدا باشید.
#کانال_یاس
@Biutifoo2433.