.
بعدِ تو زینب با کاروان نرفت. روی همان خاکها ماند و بدنِ تو را برای همیشه بغل گرفت و برای هرکسی که از آنجا عبور کرد، عریانترین روضه را خواند. بعد از تو خواهرت زنده نماند، توی همان گودال جان داد. کسی اینجای واقعه را نگفته.
.
بعد، تو خواهرت را تکثیر کردی. فرمان دادی زینبهایی دوباره آفریده شدند. زینبی برای پرستاری، زینبی برای تند دویدن میان خارها، زینبی برای خاکریختن روی دامنهای آتشگرفته، زینبی برای شماردن کودکان. عوضِ هر شهید، زینبی درست شد. بعدِ واقعه آب که آزاد شد، خواستی زینبی در آن میان پیدا بشود که سقا باشد و خودش لب به آب نزند.
.
بعد که کاروان به راه افتاد، دستور دادی زینبی بیافرینند که روی محمل بنشیند که تا شام به آن چشم بدوزی و دلتنگ نشوی. تو در آن مسیر طولانی از بلندترین ارتفاع، کودکانت را میدیدی که از بلندی اسبها و شترها میافتند. این بود که گفتی زینبی درست کنند برای دویدن پشت کاروان و برداشتن کودکان.
.
کسی اینجای واقعه را روایت نکرده، ولی شاید آن زمزمهٔ آخرِ تو در گوش خواهرت که آرامش کرد، همین بود: «آرام باش همبازیِ کودکیهایم! همه میروند، ولی تو جایی نمیروی، تو تا آخر همینجا میمانی زینب! قرارمان یادم نرفته.»
-امیرحسینمعتمد-
『 -'🌱°. 』
karimi203www.BGH.ir_.mp3
1.86M
"نون و قلم نبیست
و مایسطرون حسین...
دلمیبرهایننماهنگ💔
...♡
#تلنگر
تهوع آوره با افرادے مواجہ بشی که
صداے تکبیــر #نمازشون گوشتو پاره میکنه..
تا صداے اذان و میشنون میدوان سمت مسـجد
ولے یہ بار از #پسر همسایه نپرسیدن
چرا چند ساله همین یہ دست لباس و می پوشی؟
کسے که صد مدل لباس #رنگی می پوشہ و آرایش میکنه بعد یه پارچہ به اسم چـــادر میندازه رو سرش..
فکر میکنه چادریہ..!این پارچه بیشتر شبیہ شنله..
به این خانوم نمیگن #چادرے میگن #شنلے!!
پس لطفا #آبروی چادری های واقعی رو نبرید..
از بعضی آدمای #مذهبی_نما باید ترسید..
اونا به درجہ ای رسیدن ڪه مطمئنن هرکاری انجام بدن اشکالی نداره..!!
چون فڪر میکنن با #عبادت کردن جبرانش میکنن..
مذهبی نما #نباشیم 💔
از نظر خدا سعی کنیمـ بهترین #باشیم👌✨
✿
•
.
بـین دو راهـٰے عقل و احساسات،
هـر راهیو برے…
یھ روزے حسرت اون یڪے داغونت میکنھ💔🚶🏾♂'!
- حَࢪیـم عشقٰ
•
.
[ فَانَکَ بِأّغیُنِنَا ]
« تو در حفاظت مایی »
آنقدر قشنگ خود خدا گفتـھ ؛
پس واسھ چـے دلهره داری رفیق؟!🌼`
- حَࢪیـم عشقٰ
❣یک موزیک خیلی زیبا هست، که همین الان یک نفر دارد میسازد، برای روزهای شادی.
یک متن پر از نشاط هم هست، که یک نویسنده انتخاب کرده برای نوشتن و گفتن از روزهای آبی و آتی.
یک فیلمِ در حال ساخت هست، که قصد دارد امروزمان را نشان بدهد، تا در آینده ای نه چندان دور، همه بدانند و بدانیم، چگونه مقتدرانه، بر این روزهای سخت غلبه کردیم.
یک خطاط حرفه ای هست، قلماش گیر کرده در انتهای جمله ی «ای دل غمدیده، حالت بِه شود، دل بد مکن!»
یک نقاش هست، رفته بازار و هر چه رنگ شاد بوده را خریده، میخواهد برایمان نقاشی بکشد.
بالاخره یک هنر از تمام این هنرها، کارساز خواهد شد.
حالمان خوب میشود، موزیکهایمان شاد، داستان هایمان انگیزشی، فیلم هایمان حماسی و نقاشی هایمان، حال خوب کن!
دنیا این چنین نمیماند عزیز دل!
بالاخره قفل ها را باز خواهیم کرد...🍃🍃🍃