📊 هدیههای تمام نشدنی بعثت پیامبر(ص)
🔍 ۱۰ مورد از گنجینههای بعثت نبی اعظم(ص) براساس بیانات رهبرمعظم انقلاب
#لبیک_یا_خامنه_ای
─═༅🍃🌸🍃༅═─
💠 #حدیث روز 💠
💎 بهترین بندگان چه ویژگی هایی دارند؟
🔻امام رضا علیهالسلام:
اَلَّذينَ اِذا اَحْسَنُوا اسْتَبْشَرُوا، وَاِذا اَساؤُوا اسْتَغْفَرُوا، وَ اِذا اُعْطُوا شَكَرُوا، وَ اِذَا ابْتَلَوْا صَبَرُوا، وَ اِذا غَضِبُوا عَفَوا
✳️ از حضرت رضا عليهالسلام درباره بهترين بندگان پرسيدند.
حضـرت فـرمــود:
آنان كه هرگاه نيكى مى كنند، خوشحال مى شوند؛
◻️هرگاه بدى مى كنند، استغفار مىكنند؛
◻️هرگاه چيزى به آنان داده مى شود، سپاس مى گويند؛
◻️هرگاه مبتلا و گرفتار مى شوند، شكيبايى مى كنند و
◻️هرگاه خشمگين مى شوند، عفو و گذشت مىكنند.
📚 مسند الامام الرضا عليه السلام، ج ۱ ص ۲۸۴
•┈┈••✾••┈┈•
@Boshra_pb
🌸راستی چقدر بخدا بدهکاریم؟!؟!
✍بعد از اینکه یک مرد ۹۳ ساله در ایتالیا از بیمارستان مرخص می شود، به او گفته شد که هزینه یک روز ونتیلاتور (دستگاه تنفّس مصنوعی) بیمارستان را بپردازد. پیرمرد به گریه افتاد. پزشکان به او دلداری دارند تا بخاطر صورتحساب بیمارستان گریه نکند. ولی آنچه پیرمرد در جواب گفت، همه پزشکان را گریه انداخت
پیرمرد گفت: "من به خاطر پولی که باید بپردازم گریه نمی کنم. تمام پول را خواهم پرداخت." گریه من بخاطر آن است که 93 سال هوای خدا را مجانی تنفس کردم، و هرگز پولی نپرداختم. در حالیکه برای استفاده از دستگاه ونتیلاتور در بیمارستان به مدت یک روز باید اینهمه بپردازم. آیا می دانید چقدر به خدا مدیون هستم؟ من قبلاً خدا را شکر نمی کردم" سخنان آن پیر مرد ارزش تأمل دارد. وقتی هوا را بدون درد و بیماری آزادانه تنفس می کنیم، هیچ کس هوا را جدی نمی گیرد.
این داستان ما را به یاد درسی از گلستان سعدی انداخت: «منّت خدای را عز و جل که طاعتش موجب قربتست و به شکر اندرش مزید نعمت هر نفسی که فرو می رود ممدّ حیاتست و چون بر می آید مفرّح ذات پس در هر نفسی دو نعمت موجودست و بر هر نعمت شکری واجب...»
【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】
#پرسشگرانه
#پرسش_و_پاسخ
#اللّٰھُمَعجلْلِّوَلیڪَالفࢪَج
✳️ کانال مهـ| @bonyadmahdaviatesf |ـدویت و آینده پژوهی ✳️
@Boshra_pb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 بسیار زیبا و شنیدنی 👌
✅ بهترین حکومت را در بین حکومت ها داریم
🔈 #حجت_الاسلام_قرائتی
#لبیک_یا_خامنه_ای
@Boshra_pb
🔸پدرم نهصد تومان به بانک تعاون روستایی بدهکار بود . تصمیم گرفتم من به شهر بروم و به هر قیمتی قرض پدر را ادا کنم، اما پدر و مادرم مخالفت کردند.
خلاصه اینکه با احمد و تاجعلی برای کار به کرمان رفتم. اولین بار بود که شهر و ماشین را می دیدم. احساس غریبی می کردم.
درِ هر مغازه و کافه و رستوران و کارگاهی را می زدم و می گفتم:« کارگر نمی خواهید؟» و همه یک نگاهی به قد کوچک و جثه نحیفم می کردند و جواب رد می دادند.
به یک خانه در حال ساخت وارد شدم. استادکار به من نگاهی کرد و گفت:« اسمت چیه؟» گفتم:« قاسم» گفت:«چند سالته؟» گفتم:« سیزده سال» گفت:« مگه درس نمی خونی!؟» گفتم:« ول کردم.» گفت:« چرا؟!» گفتم:« پدرم قرض دارد.» وقتی این را گفتم اشک در چشمانم جمع شد. منظره دستبند زدن به دست پدرم جلوی چشمم آمد و اشک بر گونه هایم روان شد و دلم برای مادرم هم تنگ شده بود. گفتم:« آقا، تو رو خدا به من کار بدید.» اوستا که دلش به رحم آمده بود، گفت:« می تونی آجر بیاری؟» گفتم:« بله.» گفت:« روزی دو تومان بهت میدم، به شرطی که کار کنی.» خوشحال شدم که کار پیدا کرده ام. به مدت شش روز بعد از طلوع آفتاب تا نزدیک غروب در ساختمان نیمه ساز خیابان خواجو مشغول کار بودم. جثه نحیف و سن کم من طاقت چنین کاری را نداشت. از دستهای کوچکم خون می آمد. اوستا بیست تومان اضافه مزد بهم داد و گفت:« این هم مزد این هفته ات.»
حالا حدود سی تومان پول داشتم. با دو ریال بیسکویت خریدم و پنج ریال دادم و چهار عدد موز خریدم. خیلی کیف کردم، همه خستگی از تنم بیرون رفت. اولین بار بود که موز می خوردم.
شب در خانه عبدالله تخم مرغ گوجه درست کردیم و خوردیم. عبدالله معتقد بود من نمی توانم این کار را ادامه بدهم، باید دنبال کار دیگری باشم.
پولهایم را شمردم.، تا نهصد تومان هنوز خیلی فاصله داشت. یاد مادر و خواهر و برادرانم افتادم. سرم را زیر لحاف کردم و گریه کردم و با حالت گریه به خواب رفتم. صبح با صدای اذان از خواب بیدار شدم. از دوران کودکی نماز می خواندم. نمازم را که خواندم به یاد امامزاده سیدِ خوشنام، پیر خوشنام در روستا افتادم. ازش طلب کردم و نذر کردم اگر کار خوبی پیدا کردم یک کله قند داخل امامزاده بگذارم.
صبح به اتفاق تاجعلی و عبدالله راه افتادیم. به هر مغازه، کافه، کبابی و هر درِ بازی که می رسیدیم سرک می کشیدیم و می گفتیم: «آقا، کارگر نمی خوای؟» همه یک نگاهی به جثه ضعیف ما می کردند و می گفتند:« نه.» تا اینکه یک کبابی گفت که یک نفرتان را می خواهم با روزی چهار تومان. تاجعلی رفت و من ماندم. جدا شدنم از او در این شهر سخت بود. هر دو مثل طفلان مسلم به هم نگاه می کردیم، گریه ام گرفته بود. عبدالله دستم را کشید و من هم راه افتادم، تا آخر خیابان به پشت سرم نگاه می کردم.
حالا سه روز بود که از صبح تا شب به هر درِ بازی سر می زدم. رسیدیم داخل یک خیابان که تعدادی هتل و مسافرخانه در آن بود. به آخر خیابان رسیدیم و از پله های ساختمانی بالا رفتم. مردی پشت میز نشسته بود و پول می شمرد. محو تماشای پولها شده بودم و شامه ام مست از بوی غذا. آن مرد با قدری تندی گفت:« چکار داری؟!» با صدای زار گفتم:« آقا، کارگر نمی خوای؟» آن قدر زار بودم که خودم هم گریه ام گرفت. چهره مرد عوض شد و گفت:« بیا بالا.» بعد یکی را صدا زد و گفت:« یک پرس غذا بیار.» چند دقیقه بعد یک دیس برنج با خورشت آوردند. اولین بار بود که آن خورشت را می دیدم. بعداً فهمیدم به آن چلوخورشت سبزی می گویند. به خاطر مناعت طبعی که پدرم یادم داده بود با وجود گرسنگی زیاد و خستگی زیاد گفتم:« نه، ببخشید، من سیرم.» آن شخص که بعداً فهمیدم نامش حاج محمد است، با محبت خاصی گفت:« پسرم، بخور.» غذا را تا ته خوردم. حاج محمد گفت:« از امروز تو می تونی این جا کار کنی و همین جا هم بخوابی و غذا هم بخوری. روزی پنج تومان هم بهت می دهم.» برق از چشمانم پرید و از امامزاده سید خوشنام، پیر خوشنام تشکر کردم که مشکلم را حل کرد.
پس از پنج ماه کار کردن شبی آهسته پولهایم را شمردم. سرجمع هزار و دویست و پنجاه تومان شد. از خوشحالی در پوست خودم نمی گنجیدم، هزار تومان برای پدرم پول فرستادم تا قرضش را ادا کند.
♦️برگرفته از کتاب «از چیزی نمی ترسیدم»
خاطرات خود نوشت شهید حاج قاسم سلیمانی
شادی روح شهیدان صلوات
@Boshra_pb
💢راهی باید ساخت
🔹سفر رئیسجمهور کشورمان به چین که دهمین سفر خارجی وی در 18 ماه اخیر از زمان روی کار آمدن دولت سیزدهم با محوریت دادن به سیاست همسایگی و توازنبخشی در سیاست خارجی بشمار میآید، از منظرها و زوایای مختلفی قابل بررسی است؛ اول اینکه، این سفر با بازتابها و واکنشهای سیاسی و رسانهای گوناگونی در دنیا به ویژه در رسانههای غربی مواجه شد و تحلیلهای زیادی در پی داشت.
🔸این موضوع در وهله اول حکایت از اهمیت این سفر و البته نگرانی غربیها و صهیونیستها از آینده این روابط راهبردی دارد؛ گویی از چیزی نگرانند و این بیم و هراس را میشود در تحلیلهایشان ملاحظه کرد. دوم اینکه، بررسی دستاوردهای زیاد این سفر بود که در دستور کار خیلی از رسانهها اعم از بیرونی و داخلی قرار گرفت که میشود دو خط عمده را در بازتاب دادن این پیامدها و رهاوردهای سفر از هم تفکیک کرد:
🔻1ـ نگاه ناامیدانه و بدبینانه به آثار و دستاوردهای سفر حجتالاسلام والمسلمین رئیسی به چین است. این خط را همان کشورهایی در پیش گرفتهاند که همه راهها را به روی جمهوری اسلامی بستهاند و حتی در اوج بیماری کرونا و نیازمندی کودکان معصوم مبتلا به بیماری پوستی پروانهای دارو را نیز تحریم کردند و اجازه ندادند نیاز آنها تأمین شود. این روند تحریمها به قدری ظالمانه و خارج از قواعد انسانی است که گاهی خود آمریکاییها به آن اعتراض میکنند. دنبالهروی از رویکرد این کشورها با نگاه مأیوسساز را در داخل هم از سوی برخی از رسانهها و جریانهای سیاسی شاهد هستیم. مذاکره و سازش با غرب به هر قیمتی از منظر اینها تنها راه حل وضعیت ایران امروز است؛ خطی که ما حدود 15 سال است با آن آشنا هستیم و با وجود آزمودن این راه در زمان تصدی دولت از سوی جریان اصلاحات و اعتدال، به تعبیر برخی از مدیران خود این دولتها، «هیچ» دستاوردی هم نداشت اما اصرار بر این تجربه شکست خورده خود محل تأمل جدی است. به نظر میرسد این جریان متمایل به غرب با وجود «راه طی شده» انقلاب اسلامی که امروز شاهد برگزاری جشن 44 سالگی آن با این استقبال چشمگیر هستیم، هنوز هم راهی غیر از وابستگی را یا بلد نیستند، یا خوداتکایی برایشان اعتبار ندارد و یا نان و نامشان در پیمودن راه فرنگستان است؛ همان سرنوشتی که روشنفکران این طیف هم سرانجام میروند.
🔻2ـ نگاه مثبت و امیدآفرین به آینده در پرتو تحرکاتی از قبیل این سفرها را میشود به موازات خط سلبی مورد اشاره مشاهده کرد. معتقدین این رویکرد، از آنجایی که انقلاب را پویا و بالنده و زنده میدانند، معتقدند یا باید راهی برای سامان امور کشف کرد یا باید ساخت. یعنی بنبست در منظومه فکری انقلابیون به تبعیت از امامین انقلاب راهی ندارد. ایران طرفی نبود که مذاکره و مراوده با غرب را پایان داده است بلکه آنها هستند که این راه را برای اعمال فشار برگزیدهاند و ایران اسلامی راهی جزء ایستادگی و پیشرفت ندارد.
─═༅🍃🌸🍃༅═─
@Boshra_pb
🔰غنیسازی ۸۴ درصدی از ادعا تا واقعیت
🔻با روشن شدن هدف غربیها برای مذاکره مجدد با جمهوری اسلامی در حوزه هستهای میزان خبرها در این حوزه افزایش خواهد یافت. این خبرها در حوزه ادراکی و با هدف برهمزنی محاسبات در فضای جامعه یا ادراک مسئولان مذاکرات منتشر میشود.
💢برای مثال خبرگزاری بلومبرگ در شب گذشته به نقل از دو دیپلمات بلندپایه مدعی شد بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی در ایران هفته گذشته اورانیوم ۸۴ درصد غنیشده را شناسایی کردهاند.
✅اما کمالوندی سخنگوی سازمان انرژی اتمی در واکنش به این ادعا به خبرگزاری فارس گفته:
"مطالب منتشر شده در بلومبرگ با هدف سیاهنمایی و تحریف حقایق صورت گرفته است. وجود ذره یا ذرات اورانیوم بالاتر از ۶۰ درصد در فرآیند غنیسازی به معنی غنیسازی بالای ۶۰ درصد نیست. این موضوع در روند غنیسازی بسیار طبیعی است که حتی میتواند با کاهش خوراک آبشارهای سانتریفیوژ در یک لحظه به وجود بیاید. بخش دارای اهمیت، محصول تولیدی نهایی است که در مورد آن هم ایران تاکنون غنیسازی بالای ۶۰ درصد نکرده است."
─═༅🍃🌸🍃༅═─
@Boshra_pb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فرزین: نرخ مرکز مبادله ارز و طلا مرجع قیمت خواهد شد
رئیس کل بانک مرکزی:
🔹نرخی که الان در بازار اعلام میشود را قبول نداریم؛ چون درون آن عوامل انتظاراتی زیادی وجود دارد. مرکز مبادله ارز فردا ساعت ۱۱ افتتاح میشود.
🔸تلاش میکنیم از تجربههای گذشته در حوزه ارز استفاده کنیم تا بتوانیم نوسانات را به حداقل رسانده و ثبات را برقرار کنیم.
─═༅🍃🌸🍃༅═─
🔰سومین جلسه دادگاه عاملان حمله تروریستی شاهچراغ
🔹متهم ردیف اول: در ولایت جوزجان افغانستان آموزش نظامی دیدهام. دو بار به ایران آمدم که بار اول به صورت غیرقانونی، با تصمیم شخصی و برای کار بود اما بار دوم با دستور امیر داعش وارد ایران شدم.
🔹پس از ورود به ایران دستوراتی که منتهی به حادثه تروریستی شاهچراغ شد از طریق پیام رسان تلگرام در فضای مجازی دریافت و اجرا کردم.
🔹بیعت دوباره و چندباره با اعضا رسم و روال نیست اما دستور رابط من با گروه داعش این بود که با حامد بدخشانی عامل حمله تروریستی پیش از عملیات بیعت مجدد داشته باشم و فیلم آن را ارسال کنم.
🔹امرا به من گفته بودند که با زنان و بچهها کاری ندارند و به افراد عادی آسیب نمیزنند.
🔷محمد رحمانی معروف به ابوخالد متهم ردیف دوم: از ۹ ماه قبل در ایران هستم و در بدو ورودم به عنوان کارگر در کشتارگاهی در تهران مشغول به کار شدم.
─═༅🍃🌸🍃༅═─
@Boshra_pb