eitaa logo
بُت شناسی
2.2هزار دنبال‌کننده
448 عکس
397 ویدیو
23 فایل
🖎نقد و آگاهی در زمینه فِرق انحرافی از ثقلین، نقد تصوف و غلات، نقد مخربین اعتقادی شیعه. بدون خط قرمز در چهارچوب ثقلین instageram.com/botshenasi↩ ❎برای حمایت از کانال خارج نشید.❎
مشاهده در ایتا
دانلود
🗯 تنها تکیه زده و می گویید شیعه علی علیه السلام هستم! وَ بِهَذَا اَلْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ اَلصُّوفِیِّ قَالَ حَدَّثَنِی مُوسَی بْنُ بَکْرٍ اَلْوَاسِطِیُّ قَالَ قَالَ لِی أَبُو اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: لَوْ مَیَّزْتُ شِیعَتِی لَمْ أَجِدْهُمْ إِلاَّ وَاصِفَةً وَ لَوِ اِمْتَحَنْتُهُمْ لَمَا وَجَدْتُهُمْ إِلاَّ مُرْتَدِّینَ وَ لَوْ تَمَحَّصْتُهُمْ لَمَا خَلَصَ مِنَ اَلْأَلْفِ وَاحِدٌ وَ لَوْ غَرْبَلْتُهُمْ غَرْبَلَةً لَمْ یَبْقَ مِنْهُمْ إِلاَّ مَا کَانَ لِی إِنَّهُمْ طَالَ مَا اِتَّکَوْا عَلَی اَلْأَرَائِکِ فَقَالُوا نَحْنُ شِیعَةُ عَلِیٍّ إِنَّمَا شِیعَةُ عَلِیٍّ مَنْ صَدَّقَ قَوْلَهُ فِعْلُهُ. موسی بن بکر واسطی می‌گوید: ابو الحسن علیه السّلام به من فرمود: اگر من شیعیان خود را بررسی کنم مردمی نخواهم یافت مگر زبان آور، و چون بیازمایمشان آنها را نخواهم یافت مگر از دین برگشته، و اگر در بوتۀ آزمایششان گذارم از هزار نفر یک نفر هم سالم بیرون نیاید، و اگر غربالشان کنم چیزی جز آنچه از من است در غربال نماند. اینها دیر زمانی است که بر بالشها تکیه زده اند و گفته اند: ما شیعۀ علی هستیم و حال آنکه شیعۀ علی تنها آن کسی است که کردارش گفتارش را تصدیق کند. 📚 الکافی , جلد ۸ , صفحه ۲۲۸ 📚 [جامع احادیث ترجمه شده (غیر از احادیث بحارالانوار) - حدیث شماره ۱۵۰۲۵ - صفحه ۱۵۰۲۶]  @BotShenasi
بنابر این روایت طولانی که در بحارالانوار ج ۲۸ ص ۲۶۲ آمده است، روز چهارم ربیع الاول روز هجوم و احتراق بیت و شهادت حضرت محسن علیه السلام است. چگونه عده ای معتقدند که غاصبین ۵۰ روز با امیرالمومنین علیه السلام کاری نداشته اند؟ در حالی که در همین روایت آمده که دومی به اولی گفت تا پسر ابی طالب علیهماالسلام بیعت نکرده انگار کسی با ما بیعت نکرده است؟ پ.ن: حدیث حدود ۷ الی ۸ صفحه است.
در حالی که رسول خدا - صلی الله علیه و آله - هنوز دفن نشده بودند، عمر به عمد با ابوبکر بیعت کرد. وقتی علی علیه السلام آن [وضعیت] را دید و دید که مردم با ابوبکر بیعت کرده اند، ترسید که مردم دچار فتنه شوند و برای همین مشغول کتاب خدا شد و شروع به جمع آوری آن در یک مصحف کرد. سپس ابوبکر در پی ایشان فرستاد که بیاید و بیعت کند، اما علی - علیه السلام - فرمود: تا قرآن را گردآوری نکنم، بیرون نمی آیم. بار دیگر در پی او فرستاد و ایشان باز هم فرمود: تا قرآن را گردآوری نکنم، بیرون نمی آیم. عمر در مرتبه سوم مردی به نام قنفذ را در پی ایشان فرستاد. فاطمه - صلوات الله علیها - دختر رسول خدا، بین او و علی علیه السلام ایستاد و قنفذ ایشان را زد. قنفذ بدون علی بازگشت و ترسید که علی مردم را جمع کند؛ دستور داد هیزم جمع کنند و هیزم‌ها را در اطراف خانه ایشان گذاشت و سپس عمر آتش آورد و خواست که خانه را بر علی و فاطمه و حسن و حسین - صلوات الله علیهم – آتش بزند. 📚 بحارالانوار ج ۲۸ ص ۲۳۱
24.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
محمد سهرابی از شعرایِ معاصر که آقاجون خیلی ها می باشد. سبک شعر او عراقی است. در کلیپی که مشاهده می کنید این شخص انواع سخنان صوفی مآبانه چون شراب،سبو، مطرب و نسبت دادن این الفاظ به امیرالمومنین علیه السلام! ادعایِ الوهیت و خالقیت برای امیرالمومنین علیه السلام! تناسخ! رابطهء عرضی امیرالمومنین علیه السلام و خداوند! موسوی مطلق هم که معرف حضور همگان می باشد و عقاید وحدت وجودی و..‌ او زبان زد است! آقای انصاریان هم که این کفریات و شطحیات را می شنود و گریه میکند! با افتخار هم این دورهمی ها را در فضای مجازی نشر می دهند و یک مسئول نیست که از این اشخاص باز خواست کند! دین مردم را بازیچه خود قرار داده اند! ان شاء الله خداوند، امام حسین علیه السلام را از دست مداحان و منبریان و شاعران نجات دهد. مسئولین فرهنگی این کشور در خواب ناز هستند و نمی دانند چه بر سر عقاید جوانان این مملکت می آید! @BotShenasi
ابو هاشم می‌گوید: فهفکی از امام حسن عسکری علیه السّلام پرسید که چطور می‌شود زن یک سهم ببرد و مرد از میراث دو سهم داشته باشد؟ فرمود: چون از زن جهاد و تأمین مخارج زندگی برداشته شده و او کفیل پرداخت غرامت‌ها نیست و این مخارج بر عهده مردان است. ابو هاشم گفت: من در دل گفتم، همین سؤال را ابن ابی العوجاء از حضرت صادق علیه السّلام کرده بود و ایشان همان جواب را داده بودند. در این موقع امام علیه السّلام روی به من نموده و فرمود: صحیح است، این سؤال ابن ابی العوجاء بود و جواب یکی است زیرا او همین سؤال را کرده بود. تمام ما از اولین رهبر تا آخرینمان، در علم و امر امامت یکسان هستیم. رسول اکرم و امیر المؤمنین علیهما السّلام دارای فضیلت مخصوص به خود هستند. 📚بحارالانوار جلد ۵۰، صفحه ۲۵۶
🔍 دست کریمانهء امام حسن عسکری علیه السلام ➖ ابو هاشم جعفری می‌گوید: یک روز من در خدمت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام از شهر به سمت صحرا خارج شدیم. آن جناب جلو می‌رفت و من نیز از پی ایشان. در بین راه به فکر قرضی افتادم که موقع پرداخت آن رسیده بود. در این اندیشه بودم که از چه راهی آن را پرداخت کنم. ➖امام علیه السّلام رو به من نموده و فرمود: خداوند پرداخت می‌کند. در این موقع همان طور که سوار بود خم شد و با شلاق خود خطی روی زمین کشید و فرمود: ابا هاشم! پایین بیا و آن را بردار، ولی مطلب را پوشیده و پنهان کن. من پایین آمدم. چشمم به شمشی از طلا افتاد و آن را در کفش خود جای دادم و به راه افتادیم. ➖ با خود فکر کردم که اگر این طلا معادل تمام قرضم بود که بهتر و گر نه طلبکار را به همین مقدار راضی می‌کنم ولی باید در مورد مخارج زمستان از خوراک و پوشاک و سایر احتیاجات چاره ای اندیشید. امام علیه السّلام برای مرتبه دوم نگاهی به من نمود و باز با شلاق خطی روی زمین کشید و فرمود: برو پایین! بردار و پنهان کن! این مرتبه شمشی از نقره بود! آن را در کفش دیگر خود پنهان کردم و مختصری راه رفتیم. امام به منزل خود مراجعت نمود و من نیز به منزل رفتم. ➖ قرض خود را حساب کردم. شمش طلا را وزن نمودم که بدون کم و زیاد معادل همان قرض بود. بعد حساب مخارج زمستان را از هر جهت نمودم و مبلغی را حساب کردم که بدون زیاده روی و سخت گیری، بتوانم زمستان را به سر برم. بعد شمش نقره را وزن کردم! مطابق با همان مبلغی که من پیش بینی کرده بودم، بدون کم و زیاد بود. 📚 بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۲۵۹
🔍 معجزهء امام عسکری علیه السلام ➖ در شهرستان ری، بطریق پزشک که بیش از صد سال داشت می‌گوید: من شاگرد بختیشوع طبیب متوکل بودم؛ از بین شاگردان مرا بیشتر مورد لطف قرار می‌داد. روزی حضرت امام حسن عسکری علیه السلام پسر علی بن محمّد بن علی بن موسی الرضا علیهم السّلام به بختیشوع پیغام داد که بهترین شاگرد خود را بفرست تا مرا رگ بزند. بختیشوع مرا انتخاب کرده و گفت: ابن الرضا علیهما السلام از من خواسته یک نفر را برای فصد بفرستم. متوجه باش، او داناترین فرد روی زمین است. دقت کن مبادا در مورد دستوری که می‌دهد اعتراضی کنی. ➖خدمت آن جناب رفتم، دستور داد در اطاقی باشم و هر وقت احتیاج داشت مرا بخواهد. موقعی که من خدمتش رسیدم، بهترین وقت برای فصد بود ولی ایشان وقتی مرا برای فصد خواست که برایش خوب نبود. یک طشت بزرگ حاضر کرده بود. من رگ اکحل را فصد کردم. خون پیوسته می‌ریخت به اندازه ای که طشت پر شد. بعد فرمود: خون را قطع کن! من قطع کردم و حضرت دست خود را شست و بست. باز مرا به همان اطاق برگردانید و غذاهای گرم و سرد زیادی آوردند. تا عصر آنجا بودم، دوباره مرا خواست. فرمود: رگ را باز کن و همان طشت را دو مرتبه خواست. من رگ را باز کردم، خون جاری شد تا طشت پر گردید. فرمود: قطع کن! خون را قطع کردم. دست خود را بست. باز مرا به همان اطاق برگردانید. شب همان جا خوابیدم. فردا صبح که آفتاب برآمد مرا خواست و همان طشت را آوردند. فرمود: رگ را بگشا! من گشودم. مثل شیر دوشیده، مایعی خارج گردید تا طشت پر شد. ➖ باز دستور داد قطع کنم. قطع کردم! دست خود را بست و یک دست لباس و پنجاه دینار طلا به من داد! فرمود: این را بگیر و مرا معذور دار! هدیه ایشان را گرفتم. عرض کردم: آیا امر و دستوری به من می‌فرمایید؟ فرمود: با کسی که در دیر عاقول همسفر می‌شوی خوش رفتاری کن. ➖من پیش استادم بختیشوع رفتم و جریان را شرح دادم. گفت: تمام پزشکان در این مطلب اتفاق دارند که بیش از هفت کیل و پیمانه در بدن انسان خون وجود ندارد. آنچه تو نقل کردی اگر از چشمه آبی خارج شود جای تعجب است. از همه عجیب تر جریان شیر است که خارج شده! ساعتی در فکر فرو رفت. سپس شبانه روز پیوسته در جستجو بود تا در لابلای کتابها در این مورد مطلبی بیابد ولی چیزی پیدا نشد! بعد گفت: در میان نصرانیان کسی دیگر باقی نماند که در علم طب واردتر از راهبی باشد که ساکن دیر عاقول است. نامه ای برای او نوشت و جریان را شرح داد. ➖ من به آن جانب رفتم و از خارج دیر او را صدا زدم. از بالا سر برآورده و گفت: کیستی؟ گفتم من از شاگردان بختیشوع هستم. گفت: نامه ای آورده ای؟ جواب دادم: آری. سبدی را آویزان کرد و نامه را در آن گذاشتم. بالا کشید و خواند. پس از خواندن نامه فوری از دیر فرود آمده و گفت: تو آن آقا را فصد کردی؟ گفتم: آری. گفت: خوشا به حال مادرت! و سوار بر قاطری شده، همراه من آمد. هنوز یک سوم از شب باقی مانده بود که به سر من رأی رسیدیم. گفتم: مایلی به خانه استادم برویم یا منزل همان آقایی که او را فصد کرده ام؟ ➖بالاخره قبل از اذان صبح به در خانه امام علیه السّلام رسیدیم. در این موقع در باز شد و غلامی خارج گردید و گفت: کدام یک از شما راهب دیر عاقول هستید؟ گفت: منم فدایت شوم! اجازه ورود داد. غلام رو به من نموده گفت: تو دو قاطر را نگهدار. دست او را گرفت و با او داخل شد. من تا موقعی که آفتاب برآمد همان جا ایستادم و راهب خارج شد. دیدم لباس‌های رهبانیت را از تن خارج نموده و لباسی سفید در تن دارد و مسلمان شده! ➖ گفت: مرا به خانه استادت ببر. همین که چشم بختیشوع به او افتاد، با عجله به طرفش دوید و گفت: چه باعث شد که دین خود را رها کردی؟ گفت: عیسی مسیح را پیدا کردم و به دست او اسلام آوردم. پرسید: تو عیسی را دیدی؟ گفت: نظیر او را دیدم؛ زیرا چنین فصدی را جز عیسی کسی نکرده. این شخص نیز در معجزه و دلائلی که دارد، مانند اوست. بعد خدمت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام را برگزید و تا زنده بود در خدمت ایشان بود. 📚بحارالانوار ج ۵۰ ص ۲۶۲
🔍 حاجت خود را از ما بخواه وَ قَالَ أَبُو هَاشِمٍ كُنْتُ مُضَيَّقاً فَأَرَدْتُ أَنْ أَطْلُبَ مِنْهُ مَعُونَةً فَاسْتَحْيَيْتُ فَلَمَّا صِرْتُ إِلَى مَنْزِلٍ لِي وَجَّهَ إِلَيَّ بِمِائَةِ دِينَارٍ وَ كَتَبَ إِلَيَّ إِذَا كَانَتْ لَكَ حَاجَةٌ فَلَا تَسْتَحْيِ وَ لَا تَحْتَشِمْ وَ اطْلُبْهَا فَإِنَّكَ تَرَى مَا تُحِبُّ إِنْ شَاءَ اللَّهُ. 🌿 ابوهاشم گفت وقتی در ضیق و تنگی در امر معاش بودم خواستم از حضرت امام حسن عسکری (صلوات الله علیه) معونه طلب کنم خجالت کشیدم، چون به منزل خود رفتم آن حضرت برای من صد اشرفی فرستاد و نوشته بود که هرگاه حاجتی داری خجالت مکش، شرم مکن، بلکه طلب کن آن را از ما که خواهی دید (اجابت میشود) ان شاء اللّه. 📚 الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 508‌؛ الإرشاد، ج‏2، ص: 330 اللهم عجل لولیک الفرج
Ahmadi Esfahani - La'n Bar Jept va Taaghoot - T.mp3
2.39M
❌ ثواب عظیم لعن جبت و طاغوت❌ هرکس یکبار جبت و طاغوت را لعن کند... 💐 اللهُمَ عَجِّل لِولیّکَ الفَرَج 💐 استاد @BotShenasi
هدایت شده از خیرین آل عبا
https://ble.ir/khaierin_alaba ما را در پیام رسان بله دنبال کنید و دوستان خیر خود را دعوت کنید
ما را در پیام رسان بله دنبال کنید https://ble.ir/botshenasi
🗯 با وجود میراث اهل بیت علیهم السلام چه نیاز به سخنان بی سند و ذوقی؟ مذهبی که مکتب عقلانیت و برهان است و برای همه امور خود دلیل عقلی و نقلی دارد، نیاز به سخنان ذوقی یا مطالب شاذ و بی سند ندارد. دست ما میراث گران بهای اهل بیت علیهم السلام است و ما را از هر مکتب و فکری غیر از خودشان بی نیاز کرده اند. برای کسی مبالغه می کنند که نقص دارد و با بزرگ نمایی او را می خواهند مطرح کنند، اما اهل بیت علیهم السلام با این حجم از فضائل و مناقب که قابل احصاء نیست، نیاز به مبالغه ندارند. کاش در همه مجالس اهل بیت علیهم السلام این روایت نورانی نصب می شد، امام جعفر صادق عَلَيْهِ السَّلَام به فضيل فرمود: «عن ابي عبدالله عَلَيْهِ السَّلَام قال: قَالَ لِفُضَيْلٍ: تَجْلِسُونَ وَ تُحَدِّثُونَ؟قال: نَعَمْ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ تِلْكَ الْمَجَالِسَ أُحِبُّهَا فَأَحْيُوا أَمْرَنَا يَا فُضَيْلُ! فَرَحِمَ اللَّهُ مَنْ أَحْيَا أَمْرَنَا يَا فُضَيْلُ مَنْ ذَكَرَنَا أَوْ ذُكِرْنَا عِنْدَه فَخَرَجَ مِنْ عَيْنِهِ مِثْلُ جَنَاحِ الذُّبَابِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنُوبَهُ و لَوْ كَانَتْ أَكْثَرَ مِنْ زَبَدِ الْبَحْر» آيا مجالس حديث داريد؟ فضيل گفت: بله، فداي شما شوم. امام عَلَيْهِ السَّلَام فرمود:اين مجالس را دوست دارم، پس دستورات ما را (با اين مجالس) زنده كنيد. اي فضيل، خدا رحمت كند كسي كه سخن ما را زنده كند، اي فضيل كسي كه مصائب ما را بگوديد يا برايش بگويند سپس از چشمش به اندازه بال پشه اشكي خارج شود، خداوند گناهان او را مي‌بخشد اگر چه از كف دريا بيشتر باشد. تا همه بدانند در چه مکانی پای می گذارند تا دست از سخنان ذوقی و دلی دست بردارند. در مکتب اهل بیت علیهم السلام جایی برای سخنان ذوقی نیست. باید سخنان مستند و کلام اهل بیت علیهم السلام باشد. متاسفانه آفت امروز جلسات سخنان بی سند،ذوقی و شخص پرستی است. آنچه باید معیار و ترازو باشد، کلام اهل بیت علیهم السلام است. اگر اشخاصی که سخنان ذوقی و بی سند می زنند را مواخذه کنیم هرگز به خود اجازه نمی دهند که مجالس را منحرف کنند. @BotShenasi