📘 کتاب #توضیح_الرسائل_کربلا
به قلم : #سید_علی_اصغر_علوی و محمد غلام قوام آبادی .
📘 در بخشی از مقدمه کتاب میخوانیم:
«پاسخهای زیادی به معمای تاریخی «قلوبهم معک و سیوفهم علیک» داده شده است: دلهایی با او و شمشیرهایی بر او؟!
📘 این سطور تلاشی است برای حل این معادله عجیب تاریخ که در مورد کوفیان گفتهاند؛ «دلهایی با حسین، شمشیرهایی بر حسین!» و بررسی فرضیه نداشتن «عزم» و نیز کاوشی در اطراف این مفهوم، نقشی که عزم در حرکتآفرینی به سمت نقطه مطلوب ایفا میکند و جایگاه آن برای تحقق اهداف؛ بحثی که نسبت به آن جهالت و یا غفلت اساسی میشود و حجابی برای رسیدن از دانایی به توانایی انسانها است.
این رساله به دنبال پاسخی برای یک درد تاریخی شیعه خواهد بود: چرا سرنوشت، قاتلان امام حسین را از مردمان «کوفه» انتخاب کرد؟ چرا قلم تقدیر حتی یک نفر را از «شام» به کربلا نیاورد و تماماً کوفیانی را در مقابل امامشان قرار داد که ادعای محبت او و انتظار آمدنش را داشتند؟»
#کتب_حسینی
نظریه #مارپیچ_سکوت میگوید :
#جریان_رسانه ای با #حذف تدریجی #مخالفان خود، میتوانند هر روز تعداد بیشتری را به #خاموشان_جامعه اضافه کنند !
خاموشانی که به دلایلی مثل :
طرد شدن ، تنهایی ، حفظ آبرو و شان اجتماعی ، غلبه اکثریت و ...
عطای " خود بودن " را بر لقایش می بخشند .
#پناهیان
⁉️ شعار «بهشتی، طالقانی رو تو کشتی» از کجا آمد؟!
🔻سیدعلیرضا بهشتی:
🔹 مسعود رجوی و عدهای دیگر به دیدن آقای بهشتی می آیند. در آن جلسه صحبت شان این بود که ما احساس میکنیم بعد از مرحوم آیتالله طالقانی، میتوانیم با شما همکاری داشته باشیم.
🔹آقای بهشتی خطاب به آنان میگوید که من از ابتدا با شما بر سر دو مسئله موضع داشتهام، اگر شما این دو مشکل را حل کنید، بعد از آن من مانعی در همکاری با شما نمیبینم:
1⃣ یکی اینکه باید در خصوص مبانی فکریتان با یکدیگر بحث کنیم. چراکه مرحوم بهشتی معتقد بود که آنها اساساً مارکسیسم را درست نفهمیدهاند و مفاهیمی چون جامعه توحیدی که از جانب آنان مطرح میشد، مشکل مبنایی داشت؛ لذا به تعبیر مرحوم بهشتی، بخشی از مشکلات، مربوط به اختلافات فکری است.
2⃣ مشکل دوم؛ این است که شما صداقت ندارید و در رفتار و گفتارتان خیلی دروغ میگویید. اگر قبول دارید که در مواضع تان صداقت نداشتهاید، این را به مردم اعلام کنید و این قدم اول در اثبات صداقت تان است.
🔹آنها نپذیرفتند و ماجرای شعار «بهشتی بهشتی، طالقانی رو تو کُشتی» پس از این جلسه قوت گرفت و بر دیوارهای شهر نقش بست.