eitaa logo
بسیج خواهران مهدیه
394 دنبال‌کننده
17.4هزار عکس
8.8هزار ویدیو
465 فایل
💠 اطلاع رسانی جلسات و برنامه های بسیج خواهران مهدیه 💠 خیابان شهیدان خاندایی؛خ پیام؛ جنب پارک جوان؛ مسجد باب الحوائج؛ پایگاه مهدیه مدیریت @kosaronnabi135 @Ya_hossein99
مشاهده در ایتا
دانلود
💢💢💢💢💢💢 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 گروه تخصصی پرسش و پاسخ احکام در ایتاء ویژه بانوان با پاسخگویی سرکار خانم خادم https://eitaa.com/joinchat/663420981Cc4717b2ec5
📡↙️📡↙️📡↙️📡 شروع کلاس تی آر ایکس ویژه بانوان سشنبه ۲۰ خرداد لطفا اطلاع رسانی بفرمائید. 👇👇👇👇👇👇 جهتـــ *رزرو سـانــس* با شماره *ذیل* 09131632911 ☎️ *تمـــــــــاس* و هماهنگی نماییـــــــــد. آدرس: *چهارراه الغدیــــــر* ابتــدای *بلــوار پیــــروزے* جنب گلخانه ونوس *📡🌎سالـن ورزشــــی صالحیـــن بشــری* *زهرا (س)T* 🆔 https://t.me/salonboshra 🔴📢 سروش 🆘sapp.ir/salonboshra 🆔https://chat.whatsapp.com/I2vRn9nfQ25H62aNerzvrd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😵💀🤭 🔺ان شاالله بزودی داستان سرگذشت ارواح بعد آر مرگ در کانال بار گزاری خواهد شد . 🔸(نوشته مرحوم آقا نجفی قدس سره شریف) لطفا با ما باشید. 🔥🔥👹🔥🔥
📸گزارش تصویری: از مشارکت ☀️دختران آفتاب ☀️ در حلقه شهید : سید علی اصغر کیا در مسابقه : 💥چراغ فروزان 💥 خرداد ماه ۱۳۹۹
💢💢💢💢💢💢 برگزیدگان در مسابقه : 💥چراغ فروزان 💥 در قسمت جمله ای از حضرت امام خمینی ره *درباره زنان* ۱=خانم توتونی ۲=خانم خادم ۳=خانم طباطبایی ۴=خانم علیتبار 🍃خرداد ماه ۱۳۹۹
📸گزارش تصویری: از گوشه ای از فعالیت گروه: ☀️دختران آفتاب☀️ حلقه شهید سید علی اصغر کیا بمناسبت روز قدس ماه مبارک رمضان ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌 برای موضوعات ذیل، و خوبتان را جهت در کانال پایگاه مهدیه برای ما بفرستید تا با اسم خودتان ثبت و شود😊 ۱. انس با قرآن کریم؛ ۲. انس با آثار شهید مطهری(ره)؛ ۳. تقویت بنیه معنوی و اعتقادی نوجوانان یا جوانان؛ ۴. مطالعه/عملیاتی کردن بیانیه گام دوم؛ ۴. انس با مطالعه و تقویت روحیه کتابخوانی؛ ۵. تقویت بنیه سیاسی و بصیرتی جوانان؛ ۶. رونق مساجد و جذب حداکثری نوجوانان و جوانان؛ ۷. تقویت روحیه علمی در نوجوانان و جوانان؛ ۸. انس با بیانات امام خامنه‌ای(ره)؛ ۹. تقویت روحیه جهادی در فعالان فرهنگی؛ ۱۰. تقویت امید و نگاه روشن به آینده در جوانان؛ ۱۱. زدودن وابستگی نوجوانان و جوانان به فضای مجازی؛ ۱۲. خرید کالای ایرانی و حمایت از تولید داخل؛ ۱۳. انس با شهدا و سیره آنان؛ و... 👈 ارسال ایده فرهنگی💡 👈 ارسال طرح فرهنگی 📝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 بیدار کردن دیگران برای نماز 💠 سؤال: آیا بیدار کردن افراد برای جایز است؟ ✅ جواب: اگر بیدار نکردن موجب و نماز باشد، باید آنها را بیدار کنید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠 📌خاطرات شهید سید قسمت 7⃣ 🍃سید در جنگ تیر خورده بود پهلویش. رفتم به عیادتش. روده اش را سوراخ کرده بود. برای ترمیم شکمش را سوراخ کرده بودند. به شوخی به سید گفتم: «این دیگه چه وضعیه، این بوی بد ما را خفه کرد.» آقا سید خندید و گفت: «اگر بوی گند باطن ما نمایان شود، همه از ما فرار می کنند. حالا باز خوبه که این بوی ظاهری مانع از بروز بوی گند باطن می شود.» آقا سید در حال شوخی هم یک معلم به تمام معنا بود. آقا سید در جنگ پنج بار مجروح شد. سید یکبار هم شیمیایی شد که اثرات آن بعدها در بدن او نمایان شد. جنگ پایان یافت و دوران جهاد اصغر به پایان رسید. زخم های ظاهری سید مدتی بعد برطرف شد. اما داغی که از هجرت دوستان شهیدش بر دل او ماند هرگز التیام نیافت. 🍃سید بعد از جنگ به دنبال حل مشکل خانواده شهدا بود. قرار شد با دوستانش که همگی مجروح بودند هیاتی راه بیندازند. از طریق هیات به خانواده شهدا سر بزنند. هیات بنی فاطمه (ع) در منازل شهدا تشکیل می شد و برگزاری دعای توسل و کمیل و سرکشی به خانواده شهدا از کارهای این هیات بود. مداح هیات هم خود آقا سید بود. این هیات ادامه داشت تا اینکه سال بعد با گسترش فعالیتش و افزایش تعداد شرکت کنندگانش، هیات رهروان امام خمینی (ره) راه اندازی شد. 📔کتاب علمدار، صفحه 80 الی 84 🕊ڪانال سنگر شهـدا🕊 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🌹
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠 📌خاطرات شهید سید قسمت 8⃣ 🍃بدترین ساعت عمر ما لحظه ای بود که خبر رحلت حضرت امام (ره) پخش شد. کسی این خبر را باور نمی کرد. سید حال خودش را نمی فهمید. آنقدر در فراق امام (ره) ناله زد که صدایش گرفته بود. رنگ و روی پریده و موهای ژولیده نشان می داد که داغ امام (ره) چقدر برایش سنگین بوده است. خیلی از بچه ها به شهرهای خود بازگشته بودند. اما سید همچنان در مرقد امام (ره) مانده بود. علاقه عجیبی به امام (ره) داشت. کار او در این مدت فقط شده بود گریه. از کنار مزار امام (ره) فقط برای رفع حاجت یا تجدید وضو جدا می شد. غذای او فقط در این چند روز شده بود آب و بیسکویت که دوستان برایش می آوردند. 🍃شب هفت امام (ره) بود. دسته ای از رفقا از شمال آمده بودند. سید در جمع ما گفت: «امشب شب بیعت با امام (ره) است. همه باید به امام (ره) قول بدهیم. باید عهد ببندیم که در راه ایشان محکم و استوار بمانیم.» بعد هم درباره مقام معظم رهبری گفت: «امروز کلام ایشان برای ما حجت است. نکنه از راه ولایت جدا شویم. نکنه از راه امام (ره) و شهدا فاصله بگیریم.» سید آن شب از ما قول گرفت هر سال برای تجدید پیمان با امام (ره) در شب سالگرد امام (ره) در همین مکان جمع شویم. حتما بیاییم و به امام گزارش بدهیم در این یک سال چه کردیم. 🍃در اربعین امام (ره) قرار شد با پای پیاده بیاییم مرقد امام (ره). در نزدیکی بهشت زهرا (س) سید و بقیه بچه ها با پای برهنه به سمت مرقد حرکت کردند. آسفالت داغ و ظهر تیرماه و پاهای آبله زده! اما عشق به امام خوبی ها، کسی که همه ما را از ورطه گمراهی طاغوت نجات داده بود بالاتر از همه اینها بود. غروب همان روز به سید گفتم بچه ها می خواهند برگردند، حاضر شو برویم. گفت شما بروید من بعدا می آیم. 🍃هر سال در شب رحلت امام (ره) می رفتیم مرقد و با پایان مراسم در نیمه های شب عزاداری سید شروع میشد. زائران شهرهای دیگه هم می دانستند با پایان مراسم، مراسم عزاداری بسیجیان ساری هست. بعد از شهادت سید به همراه رفقا به مرقد رفتیم. نیمه شب بود. همه کسانی که سالهای قبل مداحی سید را شنیده بودند آماده ذکر مصیبت بودند. همه منتظر سید بودند. تصویر بزرگی از سید مجتبی در دست برادرش بود. همه با تعجب نگاه می کردند. هیچ کس باور نمی کرد که او شهید شده باشد. 📚کتاب علمدار، صفحه 94 الی 97 🕊ڪانال سنگر شهـدا🕊 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🌹
🌼✨هدیه امروز ما به شما💖 از طرف پدرِ معنوی‌مون *آقا امام زمان(عج)* فقط منتظرانش باز کنند🌺👌 نیت کنید چشماتون را ببندید با آقا حرف بزنید حالا.... بزنید روی لینک https://digipostal.ir/cg7smly بعد پاکت‌نامه‌رو باز کنید آماده اید؟ ... بسم الله👏👌🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👩‍🦰 یا 🧕؟! 🔹اگر دوست داری دختر کوچیکت غیرمستقیم با مفهوم حجاب آشنا بشه و براش جذاب باشه، «لینالونا» رو پیشنهاد می‌کنم. 🔸توی این کتاب در قالب یک داستان جذاب، ارزش و مفهوم حجاب توضیح داده شده📒 🔹این کتاب مناسب سنین دبستانه و می‌تونه یه هدیه خوب برای دختر بچه ها باشه🎁 ✍ نویسنده این کتاب، خانم بانوی مسیحی بودند که مسلمان شدند.
‼️مجلس غیبت بزرگترها 🔷س 495: وقتی بزرگ تر های جمع مثلاً مادر و خاله و ... غیبت می کنند، آیا من باید تذکر بدهم؟ چگونه؟ ✅ج: اگر بدانید در مجلسی غیبت می شود حضور در آن مجلس جایز نیست و اگر در مجلسی کسی قصد غیبت کردن داشته باشد یا در حال غیبت کردن باشد، با وجود شرایط نهی از منکر، نهی زبانی واجب است و در هر صورت اگر غیبت مسلمانی را بشنوید باید ردّ غیبت کنید.
برگزیدگان در مسابقه : 💥چراغ فروزان 💥 در قسمت جمله ای از حضرت امام خمینی ره *درباره زنان* ۱=خانم توتونی ۲=خانم خادم ۳=خانم طباطبایی ۴=خانم علیتبار 📖وبه رسم یادبود اهداء کتاب بازگشت و سه دقیقه در قیامت 🍃۱۵ خرداد ماه ۱۳۹۹
📡↙️📡↙️📡↙️📡 شروع کلاس تی آر ایکس ویژه بانوان سشنبه ۲۰ خرداد ساعت ۹ صبح لطفا یک ربع زودتر در سالن حضور داشته باشید . لطفا اطلاع رسانی بفرمائید. 👇👇👇👇👇👇 جهتـــ *رزرو سـانــس* با شماره *ذیل* 09131632911 ☎️ *تمـــــــــاس* و هماهنگی نماییـــــــــد. آدرس: *چهارراه الغدیــــــر* ابتــدای *بلــوار پیــــروزے* جنب گلخانه ونوس *📡🌎سالـن ورزشــــی صالحیـــن بشــری* *زهرا (س)T* 🆔 https://t.me/salonboshra 🔴📢 سروش 🆘sapp.ir/salonboshra 🆔https://chat.whatsapp.com/I2vRn9nfQ25H62aNerzvrd
📡↙📡↙📡↙📡 *📢🔴اطلاعیـــــــــــــــــه:* *ثبــــــــــت نام آغـاز شد* رشته های ورزشی *ایروبیک و ایروفیت و FITNS* *ویـــــــــژه بانــوان شروع از اول تیــــــــرماه* روزهای یکشنبه" سه شنبه" پنجشنبه" *⏰سـاعــــت ١٠ صبــــــــح* آدرس: *کـاشـــان* چهارراه الغدیـــر ابتدای بلـوار پیـــروزی جنب گلـخانه ونوس (پشت پارک جوان) شماره تماس جهـت ثبت نام و رزرو تایـــمــ 09131632911☎ *📡🌎سالن ورزشــــی صالحیـــن بشـــری* (س) T 🆔 https://t.me/salonboshra 🔴📢 سروش 🆘sapp.ir/salonboshra 🆔https://chat.whatsapp.com/I2vRn9nfQ25H62aNerzvrd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسیج خواهران مهدیه
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠 📌خاطرات شهید سید #مجتبی_علمدار قسمت 8⃣ #رحلت_امام
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠 📌خاطرات شهید سید قسمت 🔟 🍃مقطع دبیرستان بودم که سید آمد برای خواستگاری. در خواستگاری همان ابتدا سید گفت: «من از جبهه آمده ام و دستم خالی است و ...» شاید خیلی ها مقام و پول داشتند اما سید هیچ کدام را نداشت. اما در کلامش و رفتارش اخلاص موج می زد. آدم ناخودآگاه جذب او می شد. در دوران نامزدی بیشتر از شهدا و لحظه های شهادتشان برایم می گفت. همیشه می گفت من جا مانده ام. از خدا می خواست شهادت را نصیبش کند. بهم گفت بهتر است به رسم حزب اللهی ها مراسم عقد و عروسی ساده ای بگیریم. ما شش سال با هم زندگی کردیم، از دی ماه 1369 تا دی ماه 1375 . اگه از وسایل زندگی چیزی اضافه به نظرش می رسید، با مشورت هم به کسانی که احتیاج داشتند می داد. 🍃سید عاشق بچه بود می گفت می خواهم چهار تا بچه داشته باشم. دو تا پسر ، دو تا دختر. خدواند فقط یک دختر به ما داد که آنهم سید بخاطر علاقه ای که به حضرت زهرا (س) داشت، نامش را زهرا گذاشت. می گفت اگر خدا به من پسر بدهد دوست دارم نامش را ابوالفضل بگذارم؛ ابوالفضل علمدار. هر موقع زهرا می خواست بخوابد ، برایش از لحظه هایی که جانباز شد، از خاطرات شهدا و لحظه شهادتشان می گفت. می گفتم آقا سید برای دختر کوچک که از این داستان ها تعریف نمی کنند. می گفت زهرا باید از حالا راه شهادت را بداند. باید دل زهرا با این مسائل انس بگیرد. در تربیت زهرا شیوه خاص خودش را داشت. او را نمی زد. به خصوص آنکه می گفت نام مادرم زهرا روی او هست. اگر زهرا اذیت می کرد فقط سکوت می کرد. همین سکوت باعث می شد زهرا با اینکه کوچک بود اما متوجه اشتباهش بشود. 🍃در کارهای خانه کمکم می کرد. گردگیری می کرد. من و زهرا را می فرستاد خانه مادرم. وقتی برمی گشتم خانه مثل دسته گل شده بود. بعضی وقتها از سید می خواستم برایم مداحی کند. او هم به شوخی می گفت تا درخواست رسمی نکنید نمی خوانم. من هم می خندیدم و درخواست رسمی می کردم. بعد شروع می کرد با صدای زیبا به خواندن. وقتی مهمان می آمد می گفت یک نوع غذا درست کنم. می گفتم سید ممکنه مهمان آن غذایی را که من درست کردم دوست نداشته باشد. فکر می کرد و می گفت: «از نظر شرعی درست نیست، اما حالا که این حرف را زدی، مهمان حبیب خداست، اشکالی نداره، فقط نباید اسراف شود.» اهل زیاد غذا خوردن نبود. می گفت زیاد خوردن باعث میشه انسان پایبند به دنیا بشه. هر بارم که غذا برایش می آوردم تشکر می کرد و می گفت: «ان شاء الله خدا طعام بهشتی نصیب شما کند.» 📚کتاب علمدار، صفحه 105 الی 109 🕊ڪانال سنگر شهـدا🕊 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🌹
💠خدا كند كسي را كه ✨چون سخن بشنود ، خوب فرا گيرد ، ✨و چون شود بپذيرد ، دست به دامن هدايت كننده زند و يابد 📚 خطبه ٧٦
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسیج خواهران مهدیه
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠 📌خاطرات شهید سید #مجتبی_علمدار قسمت 🔟 #ازدواج 🍃مقطع
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠 📌خاطرات شهید سید قسمت 1⃣1⃣ 🍃با سید رفته بودیم حمام عمومی. سید انگشترهای دستش را در آورد و کنار حوض گذاشت. آب را پاشیدم سمت حوض. رنگ از چهره سید پرید. او به دنبال انگشترش می گشت. انگشترش را آب برده بود داخل چاه. دیگه کاری نمی شد کرد. به شوخی به سید گفتم تو نباید به مال دنیا دلبسته باشی. گفت: «راست میگی ولی این هدیه همسرم بود؛ خانمی که ذریه حضرت زهرا (س) است. اگر بفهمد همین اوایل زندگی هدیه اش را گم کردم بد می شود.» روز بعد به همراه سید راهی مازندران شدیم در حالی که ناراحتی در چهره اش موج می زد. 🍃دو روز مرخصی ما تمام شد. سوار بر خودروی سپاه راهی تهران شدیم. ناخودآگاه نگاهم به دست سید افتاد. خواب از چشمانم پرید. دستش را در دستانم گرفتم. با تعجب گفتم: «سید این همون انگشتره!!» خیلی آهسته گفت آروم باش. انگشتر خود خودش بود. من دیده بودم که سید یه بار به زمین خورد و گوشه نگین این انگشتر پرید. خودم دیدم که همان انگشتر به داخل فاضلاب حمام افتاد. حالا همان انگشتر در دست سید بود. با تعجب گفتم تو رو خدا بگو چی شده؟ اما سید حرفی نمی زد و بحث را عوض می کرد. اما این موضوعی نبود که به سادگی بشود از کنارش گذشت. سید را حق مادرش قسم دادم. گفت چیزی را که می گویم تا زنده ام جایی نقل نکن و حتی اگه تونستی بعد از من هم به کسی نگو چون تو را به خرافه گویی متهم می کنند. 🍃سید گفت: «من آن شب به خانه رفتم. مراقب بودم همسرم دستم را نبیند. قبل از خواب به مادرم متوسل شدم. گفتم مادر جان بیا و آبروی من را بخر. بعدش طبق معمول سوره واقعه را خواندم و خوابیدم. نیمه شب بود که برای نماز شب بیدار شدم. مفاتیح من بالای سرم بود. مسواک و انگشترم روی مفاتیح بود. رفتم وضو گرفتم و آماده نماز شب شدم. رفتم سمت مفاتیح تا انگشترم را دستم کنم . یکباره با تعجب دیدم دو تا انگشتر روی مفاتیح هست. با تعجب دیدم همان انگشتری که در حمام دانشکده تهران گم شده بود روی مفاتیح قرار داشت. با همان نگینی که گوشه اش پریده بود، نمی دانی چه حالی داشتم.» 📚کتاب علمدار، صفحه 110 الی 113 🕊ڪانال سنگر شهـدا🕊 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
این همه خونی که برای اسلام ریخته شد و این همه جوانانی که فدای اسلام شدند را دست کم نگیرید و بدانید که سستی و کاهلی نزد خداوند متعال مسئولیت دارد... سعی کنید دوستی و دشمنی شما بر اساس حق باشد، از تقصیر افراد زود در گذرید و زیاد سخت گیر نباشید... هیچ دوستی بهتر از قرآن نیست ، رفاقت با او را ترک نکنید. سعی کنید آن را خوب فرا گیرید، خوب تلاوت کنید، خوت عمل نمایید و خوب به دیگران یاد دهید، حتی اگر یک نفر باشید... 🌹شهید علی رضاییان