eitaa logo
بسیج ورزشکاران آمل
198 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
255 ویدیو
0 فایل
با بسیج ورزشکاران شهرستان آمل همراه باشید آخرین تحلیل خبری ، سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی و ورزشی
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 پهپاد ایرانی با برد ۷۰۰۰ کیلومتر 1️⃣ هرچقدر توانستند تلاش کردند تا توان موشکی ایران محدود شود. 2️⃣ به خودشان آمدند و دیدند ایران در پهپاد ها پیشرفته تر شده 3️⃣ حالا بودجه‌ها را صرف مقابله با پهپادهای ایران کرده‌اند 4️⃣ غافل از اینکه شگفتانه‌ای خیره‌کننده‌تر در راه است... 💢معاونت روابط عمومی و فضای مجازی بسیج ورزشکاران شهرستان آمل💢 https://chat.whatsapp.com/LT7T0unk5uV1tmKqaga0fQ ☝🏻 https://eitaa.com/bvamol ☝🏻 https://t.me/bvamol ☝🏻 sapp.ir/bvamol ☝🏻
⭕️حرکت جهادی شبانه روزی رئیسی 🔻حضرت : 🔹لازم است خدا قوّت عرض کنیم به جناب آقای رئیسی. ایشان در این دو سال و چند ماهی که مسئولیت قوه‌ی قضائیه را داشتند حقاً زحمت کشیدند، تلاش کردند، کارهای خوبی انجام گرفت. حرکت جناب آقای رئیسی در قوه‌ی قضائیه مصداق همان چیزی بود که ما همیشه تکرار میکنیم؛یعنی حرکت جهادی، جدی، شبانه‌روزی، پرتلاش، پرانگیزه. ۱۴۰۰/۰۴/۰۷ 💢معاونت روابط عمومی و فضای مجازی بسیج ورزشکاران شهرستان آمل💢 https://chat.whatsapp.com/LT7T0unk5uV1tmKqaga0fQ ☝🏻 https://eitaa.com/bvamol ☝🏻 https://t.me/bvamol ☝🏻 sapp.ir/bvamol ☝🏻
💠 برنامه روزانه امام خامنه ای (حفظ الله) غلام شاه پسندی از محافظان رهبری درمورد برنامه روزانه آیت الله خامنه ای گفت: 🕑 ایشان حدود یک تا یک‌ونیم ساعت پیش از نماز صبح بیدارند که تهجد و عبادت شخصی ایشان است. روزهایش هم با هم فرق می‌کند، شبیه به هم نیست‌. ایام هفته فرق می‌کند. یک روز آقا بیشتر نماز می‌خوانند،‌ یک روز بیشتر قرآن می‌خوانند، یک روز بیشتر دعا می‌خوانند، یک روز بیشتر ذکر می‌گویند... 🕓 بعدش نماز صبح را می‌خوانند، ایشان نماز صبح را به‌ جماعت می‌خوانند و کمترین جماعتشان، آن شخصی است که همراه ایشان است و بیشترین‌شان هم هر کسی که توی آن ساختمان است، می‌آید. ایشان توی دفتر کارشان نماز می‌خوانند و همه کسانی که صبح در محل کار هستند ـ اعم از پاسدارها و دفتری‌هایی که آنجا هستند ـ‌ نمازشان را با آقا می‌خوانند. 🕔 ایشان هفته‌ای سه روز را کوهنوردی می‌کنند بعد از نماز صبح،‌ ایشان هفته‌ای سه روز را کوهنوردی می‌کنند و حداقل بین چهل‌وپنج تا شصت دقیقه به سمت بالا حرکت می‌کنند. این مسیر را حدود نیم ساعت تا چهل‌وپنج دقیقه برمی‌گردند. بعضی از مواقع کوه‌هایی دورتر هستند و برای اینکه به وضعیت کار ایشان لطمه نزند، آقا آن ساعت که باید تهجد و نماز و عبادت شخصی خودشان باشد را‌ می‌آیند بیرون و در طول مسیر عبادتشان را انجام می‌دهند. پای کوه که می‌رسیم، نماز را آن‌جا می‌خوانیم. هنوز تاریک است و کسی بیدار نیست. یک ساعتی که بالا می‌رویم، هنوز آفتاب نزده است. 🕖 آن سه روز کوهنوردی وقتی از کوه پائین می‌آیند، بعد وقت اداری کار ایشان است و آن چهار روز دیگر را توی خانه ورزش می‌کنند. پس از ورزششان از ساعت هفت، هفت‌ونیم، ایشان در محل کار حاضر می‌شوند. اگر ملاقات خاصی نداشته باشند می‌روند منزل و صبحانه را در منزل با خانواده می‌خورند و بعد از صبحانه می‌آیند دفتر، کارشان انجام می‌شود. 🕗 اگر ملاقات داشته باشند،‌ ملاقات با صبحانه شروع می‌شود. وقتی هفت صبح با آقا ملاقات هست،‌ صبحانه‌شان را هم با آقا می‌خورند. 🕛 بعد از خوردن صبحانه و کار اداری، تا نماز ظهر، آقا توی دفتر است. اذان که گفته بشود، هر کاری که وجود داشته باشد، وسط سخنرانی هم که باشد،‌ آقا قطع می‌کنند، می‌گویند نماز را بخوانیم بعد بیاییم؛ نماز اول وقت. 🕑 بعد از نماز، ادامه کار. اگر جلسات ادامه داشته باشد، نهار را آقا با آن افراد جلسه، توی دفتر میل می‌کنند. اگر توی دفتر، ملاقاتی نبود، بین ساعت نماز تا یکی دو ساعت بعد از نماز، چون فاصله بین منزل آقا و دفتر به اندازة ده‌، بیست قدم است، در منزل غذایشان را می‌خورند و استراحت‌شان را می‌کنند، مجدد اولین برنامه‌ای که دارند ساعت سه بعد از ظهر، چهار بعدازظهر است. ایشان می‌آیند در داخل دفتر هستند و مواقعی که بعدازظهر جلسه خاصی نباشد، ایشان توی کتابخانه شخصی‌شان به مطالعه می‌پردازند. 🔰 هر زمانی که شما ایشان را ببینید، یا ذکر می‌گوید یا قرآن می‌خواند. ایشان به ما توصیه می‌کردند و می‌گفتند: «بچه‌ها قرآن را زیاد بخوانید؛ قرآن نور است، قرآن را خیلی مطالعه کنید. من در جوانی هر سه روز یک دور قرآن می‌خواندم. یعنی روزی ده جزء. الآن دیگر اصلاً حوصله‌اش نیست، پیر شده‌ام، از نظر سن‌وسال، وضعیت، شغل، گرفتاری‌های کاری، این‌ همه مسائل واقعاً نمی‌توانم قرآن بخوانم. خیلی از قرآن دور شدم. نُه روز، ده روز طول می‌کشد من یک دور قرآن را بخوانم.» الآن که دور شده، روزی سه جزء قرآن می‌خوانند. 🔰 همه افراد خانواده آقا حافظ کل قرآن هستند. منزل حضرت آقا یک خانواده پرجمعیتی است، خودشان، خانمشان و شش تا فرزند با ایشان زندگی کرده‌اند که همه الآن ازدواج کرده‌اند و رفته‌اند؛ هر هشت نفر این خانواده حافظ کل قرآن هستند. مأنوس قرآن بودن یعنی این. کل افراد خانواده قاری و حافظ قرآن‌اند. 🗞 یک روز با رهبری،ماهنامه امتداد،شماره۶۴،ص۱۶ 💢معاونت روابط عمومی و فضای مجازی بسیج ورزشکاران شهرستان آمل💢 https://chat.whatsapp.com/LT7T0unk5uV1tmKqaga0fQ ☝🏻 https://eitaa.com/bvamol ☝🏻 https://t.me/bvamol ☝🏻 sapp.ir/bvamol ☝🏻
✅ متنی خواندنی👌 ‼️ 📜نصوح مردى بود شبیه زنها ،صدایش نازک بود صورتش مو نداشت و اندامی زنانه داشت او با سوءاستفاده از وضع ظاهرش در حمام زنانه کار دلاکی مى کرد و کسى از وضع او خبر نداشت او از این راه هم امرارمعاش می کرد و برایش لذت بخش نیز بود. ❗️😔گرچه چندین بار به حکم وجدان توبه کرده بود اما هر بار توبه اش را می شکست. روزی دختر شاه به حمام رفت و مشغول استحمام شد.از قضا گوهر گرانبهاىش همانجا مفقود شد ، دختر پادشاه در غضب شد و دستور داد که همه را تفتیش کنند. ✨وقتی نوبت به نصوح رسید او از ترس رسوایی خود را در خزینه حمام پنهان کرد. 💎وقتی دید مأمورین براى گرفتن اوبه خزینه آمدند به خداى تعالی رو آورد و از روى اخلاص و بصورت قلبی همانجا توبه کرد. 📜 ناگهان از بیرون حمام آوازى بلند شد که دست از این بیچاره بردارید که گوهر پیدا شد. پس از او دست برداشتند و نصوح خسته و نالان٬ شکر خدا به جا آورده و از خدمت دختر شاه مرخص شد وبه خانه خود رفت.او عنایت پرودگار را مشاهده کرد. این بود که بر توبه اش ثابت قدم ماند و فوراً از آن کار کناره گرفت. ❗️چند روزی از غیبت او در حمام سپری نشده بود که دختر شاه او را به کار در حمام زنانه دعوت کرد ولی نصوح جواب داد که دستم علیل شده و قادر به دلاکی و مشت و مال نیستم و دیگر هم نرفت. هر مقدار مالى که از راه گناه کسب کرده بود در راه خدا به فقرا داد و از شهر خارج شد و در کوهى که در چندفرسنگی آن شهر بود، سکونت اختیار نمود و به عبادت خدا مشغول گردید. در یکى از روزها همانطورکه مشغول کار بود، چشمش به میشى افتاد که در آن کوه چرا می کرد. از این امر به فکر فرو رفت که این میش از کجا آمده و از کیست؟ عاقبت با خود اندیشید که این میش قطعاً از شبانى فرار کرده و به اینجا آمده است، بایستى من از آن نگهدارى کنم تا صاحبش پیدا شود . لذا آن میش را گرفت و نگهدارى نمود خلاصه میش زاد و ولد کرد و نصوح از شیر آن بهره مند مى شد. ✨روزی کاروانى راه را گم کرده بود و مردمش از تشنگى مشرف به هلاکت بودند عبورشان به آنجا افتاد، همین که نصوح را دیدند از او آب خواستند و او به جاى آب به آنها شیر داد به طورى که همگى سیر شده و راه شهر را از او پرسیدند.وى راهى نزدیک را به آنها نشان داده و آنها موقع حرکت هر کدام به نصوح احسانى کردند و او در آنجا قلعه اى بنا کرده و چاه آبى حفر نمود و کم کم در آنجا منازلى ساخته و شهرکى بنا نمود و مردم از هر جا به آنجا آمده و در آن محل سکونت اختیار کردند، همگى به چشم بزرگى به او مى نگریستند. رفته رفته، آوازه خوبى و حسن تدبیر او به گوش پادشاه آن عصر رسید که پدر آن دختر بود. از شنیدن این خبر مشتاق دیدار او شده، دستور داد تا وى را از طرف او به دربار دعوت کنند. همین که دعوت شاه به نصوح رسید،نپذیرفت و گفت: من کارى و نیازى به دربار شاه ندارم و از رفتن نزد سلطان عذر خواست.مامورین چون این سخن را به شاه رساندند شاه بسیار تعجب کرد و اظهار داشت حال که او نزد ما نمی آید ما مى رویم او را ببینیم.پس با درباریانش به سوى نصوح حرکت کرد، همین که به آن محل رسید به عزرائیل امر شد که جان پادشاه را بگیرد. بنا به رسم آن روزگار و بخاطر از بین رفتن شاه در اقبال دیدار نصوح، نصوح را به تخت سلطنت بنشانند. ✨نصوح چون به پادشاهى رسید، بساط عدالت را در تمام قلمرو مملکتش گسترانیده و بعد با همان دختر پادشاه، ازدواج کرد. ❗️روزی دربارگاهش نشسته بود٬شخصى بر او وارد شد و گفت چند سال قبل، میش من گم شده بود و اکنون آن را از عدالت تو طالبم. نصوح گفت میش تو پیش من است و هرچه دارم از آن میش توست وی دستور داد تا تمام اموال منقول و غیر منقول را با او نصف کنند. آن شخص به دستور خدا گفت: بدان اى نصوح، نه من شبانم و نه آن یک میش بوده است بلکه ما دو فرشته براى آزمایش تو آمده ایم. تمام این ملک و نعمت٬ اجر توبه راستین و صادقانه ات بود که بر تو حلال و گوارا باد، و از نظر غایب شدند. به همین دلیل به توبه واقعی و راستین، "توبه نصوح" گویند 💢معاونت روابط عمومی و فضای مجازی بسیج ورزشکاران شهرستان آمل💢 https://chat.whatsapp.com/LT7T0unk5uV1tmKqaga0fQ ☝🏻 https://eitaa.com/bvamol ☝🏻 https://t.me/bvamol ☝🏻 sapp.ir/bvamol ☝🏻
امام خمینی (ره): 🌷شهید نظر می کند به وجه الله.🌷 ✨✨﷽✨✨ باشهدای جامعه ورزش مازندران (شهرستان هزار سنگر آمل ) 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 🌷 ورزشکار شهید حسین قنبری نیاکی 🔹ولادت : ۱۳۴۲/۰۶/۱۲ 🔹شهادت : ۱۳۶۵/۰۴/۱۰ 🌷 محل شهادت :مهران 🔹رشته ورزشی: فوتبال 🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹 📝🌐فرازی از وصیت نامه شهید👇 🍃 از شما تقاضا دارم در جهت اسلام و انقلاب جدیت داشته باشید. چرا که ما وارث رنج خوردن ها و خون دادن ها در راه احیای اسلام هستیم و کوچکترین قصور و کوتاهی در حفظ این امر گناهی نابخشودنی است. ✨✨✨✨✨✨✨ 💢معاونت روابط عمومی و فضای مجازی بسیج ورزشکاران شهرستان آمل💢 https://eitaa.com/bvamol ☝🏻 sapp.ir/bvamol ☝🏻
٢٣ذی القعده روز زیارتی مخصوص حضرت رضا (علیه السلام) و طبق روایتی روز شهادت آن حضرت است، که زیارت ایشان از دور و نزدیک فضیلت دارد. 💢معاونت روابط عمومی و فضای مجازی بسیج ورزشکاران شهرستان آمل💢 https://chat.whatsapp.com/LT7T0unk5uV1tmKqaga0fQ ☝🏻 https://eitaa.com/bvamol ☝🏻 https://t.me/bvamol ☝🏻 sapp.ir/bvamol ☝🏻
رسانه‌های اروپایی 📡 به بازنشر این تصویر 📲 از دختران‌ نمازخوان‌ ، و ورزشکار ایرانی پرداختند 🇮🇷 و بانوان ورزشکار ایران را ، بانوانی معتقد به اصول کشورشان نامیدند...✌️ اما این عکس‌جهانیِ ، دختران ورزشکار اهل نماز 🤲 و حجاب اسلامی 🧕 به دست بسیاری نرسید...!!! نمازخواندن بانوان ورزشکار ایرانی ، در کشوری لائیک 😐 عکسی بود که جهانی شد!! 🌏 اما برای دختران کشور خودمان ، مشهور نشد...!!!😔 اما متاسفانه، عکس یک داور ایرانی، چطور توسط دشمن ، جریان سازی می‌شود⁉️ 💢معاونت روابط عمومی و فضای مجازی بسیج ورزشکاران شهرستان آمل💢 https://chat.whatsapp.com/LT7T0unk5uV1tmKqaga0fQ ☝🏻 https://eitaa.com/bvamol ☝🏻 https://t.me/bvamol ☝🏻 sapp.ir/bvamol ☝🏻
راستگویی راه نجات: 📢الله اکبر از این همه اقتدار و آزادی 🔴اگه در کشوری دوتا وزیر سابق اطلاعات، همانند وزیران سابق اطلاعاتی کشورمان (یونسی اصلاح طلب و مصلحی انقلابی) همزمان و در شرایط حساس اقدام به طرح سخنان بیجا و مرتبط با مسائل امنیتی میکردند، باعث بحران در آن کشور شده و هزینه سنگینی بجای میگذاشت و به احتمال زیاد، فکری برای بستن دهان وزیران موقعیت نشناس می کردند؛ اما بحول قوه الهی، نظام جمهوری اسلامی ایران با این فوت ها و بادها تکانی نمیخورد و همچنان با اقتدار و آرامش به راه خود ادامه میدهد؛ گویا فقط لامپی میخواسته با نور خورشید مقابله کند!!! 🔴البته فعلا بماند، جفاها و سخنان و موضع گیرهای خائنانه دوتا رئیس جمهور نسبتا محبوب سابق(خاتمی و احمدی نژاد) و فتنه جویی های آن مرحوم محروم از اللهم انا لا نعلم منه الا خیرا(هاشمی رفسنجانی) و خیانتها و تحریف ها و سخنان نیش دار و زهری و بی امان رئیس جمهور حاضر(روحانی) بر علیه و پیکره این نظام. 🔴و بماند خیانتهای روزانه خواص پشیمان انقلابی که متاسفانه تعدادشان هم کم نیستند و بماند... 🔵باز با این همه فتنه، مصائب سنگین و کمرشکن، آیه/ يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ/آنان مى خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش سازند. ولى خدا نور خود را کامل مى کند هر چند کافران خوش نداشته باشند. (صف/8) تحقق عینی خودش را به وضوح نشان میدهد. 🔵 پس سعی کنیم با مجاهدت شبانه روزی در خدمت این نظام مقدس و نورانی بوده و از کشتی نجات بخش آن در امواج فتنه ها و شبهه ها (یامن من رکبها)عقب نمانیم و گرنه بلا شک غرق خواهیم شد (یغرق من ترکها) ⚠این واقعیت را بفهمیم و خودمان را به نفهمی نزنیم. 💢معاونت روابط عمومی و فضای مجازی بسیج ورزشکاران شهرستان آمل💢 https://chat.whatsapp.com/LT7T0unk5uV1tmKqaga0fQ ☝🏻 https://eitaa.com/bvamol ☝🏻 https://t.me/bvamol ☝🏻 sapp.ir/bvamol ☝🏻
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
«تویوتا» 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
«تویوتا» اوایل انقلاب بود. هنوز جنگ آغاز نشده بود . ابراهیم در یکی از ادارات دولتی کار می کرد . من هم مدتی بود که در حراست صدا و سیما فعالیت داشتم . آن ایام در حوالی مسجد محمدی و خیابان زیبا سکونت داشتیم . یک روز عصر ، توی کوچه ایستاده بودم که ابراهیم از سر کار برگشت . این بار با دفعات دیگر فرق داشت ! او سوار بر یک ماشین مدل بالا بود ! یک خودروی سواری تویوتای سفید صفر کیلومتری را جلوی منزل پارك کرد و پیاده شد. چشمانم از تعجب گردشده بود. جلو رفتم و گفتم: عجب ماشینیه ؟! کجا بوده ؟ چندخریدی؟ ابراهیم درب ماشین را قفل کرد و رفت به سمت خانه . دنبال ابراهیم وارد خانه شدم و در حضور خانواده شروع کردم از ماشین ابراهیم تعریف کردن... بعد گفتم: سوئیچ رو بده یه دور بزنیم. ابراهیم ساکت بود و حرفی نمی زد. کمی که گذشت گفت:«نه،این ماشین به درد ما نمی خوره. می ترسم ما رو زمین بزنه .» گفتم مگه موتوره که بخوره زمین؟! ابراهیم دوباره حرفش را تکرار کرد و گفت:«همین ماشین می تونه ما رو زمین بزنه. می تونه ما رو از همه چیز دور کنه. از خدا، از مردم و... همین فردا ماشین رو می دم به یکی دیگه.» گفتم:به کی ؟ اصلاً از کجا آوردی ؟! گفت:«این ماشین رو یکی از آقایون علما توی اداره به من هدیه کرد. امّا به درد من نمی خوره .»گفتم: عیب نداره ، بذار باشه من ازش استفاده می کنم .لااقل مامان و بچه ها جایی خواستند برن... گفت:«نه،به درد ما نمی خوره .» فردا بدون ماشین به محل کار رفت . عصر بود که صدای زنگ خانه به صدا در آمد. رفتم دم در . یك آقایی پشت در ایستاده بود. سلام و علیك کردیم. ایشان درحالی که به ماشین نگاه می کرد گفت:اومدم سوئیچ ماشین رو بگیرم . منزل آقای هادی، درست اومدم؟ باتعجب گفتم :بله،شما!؟ گفت: من رو آقا ابراهیم فرستاده. شما باید عباس آقا باشید . با نشانی هایی که داد مطمئن شدم . سوئیچ را دادم و ایشان هم با ماشین رفت.آن شب خیلی با ابراهیم حرف زدم . آخه این چه وضعه، یه ماشین هم برای خودت نگه نمی داری ، چرا هر چه دستت می رسه می بخشی؟ بابا خودت هم آینده داری ، خونواده داری و... ابراهیم طبق معمول لبخند می زد. بعد فقط یک جمله گفت :«خیلی بهتر که این ماشین رفت .» او به این کارهایی که می کرد ایمان داشت . می دانست آن ها که از متن جامعه و از حضور درکنار مردم جدا شدند و به افراد مُرفه تبدیل شدند،از همین موارد آغاز کردند. ابتدا ماشین مدل بالا، خانه ی شیک و... فردای آن روز فولکس آقای حسین جهانبخش که از دوستانش بود را گرفت و گذاشت پشت درب خانه! گفت:«این هم ماشین اگه جایی خواستی بری ماشین هست .» من هم با بی اعتنایی از کنار فولکس درب و داغون رد شدم و رفتم توی خانه. 💢معاونت روابط عمومی و فضای مجازی بسیج ورزشکاران شهرستان آمل💢 https://chat.whatsapp.com/LT7T0unk5uV1tmKqaga0fQ ☝🏻 https://eitaa.com/bvamol ☝🏻 https://t.me/bvamol ☝🏻 sapp.ir/bvamol ☝🏻