eitaa logo
چادر خاکی مادر
2.4هزار دنبال‌کننده
22.3هزار عکس
36.8هزار ویدیو
236 فایل
💚به عشق خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها #چادر_خاکی_مادر #چادر_خاکی_مادر ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ @CHadorhkaki ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯ ارتباط با 👇 مدیر کانال @abdimajid58 خادم کانال @gfbuhn
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حسین جان علیه السلام🖐 نفسم سخت گرفته ست‌ به آغوش‌ بکش‌ نوکر‌ خسته ی‌ رنجور‌ بهم‌ ریخته را ... ‌ 🖤کپی با ذکر بلامانع است. ╭═━⊰🍃🖤🍃⊱━═╮      @CHadorhkaki ╰═━⊰🍃🖤🍃⊱━═╯
1_5746463124.mp3
4.01M
دل پر درده👌😔 من خیالاتی خودم رو از حالا کربلا دارم میبینم، با کوله‌پشتی توی 🖤کپی با ذکر بلامانع است. ╭═━⊰🍃🖤🍃⊱━═╮      @CHadorhkaki ╰═━⊰🍃🖤🍃⊱━═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍و این حسرت رو دل ما موند... 🔸قاسم عشق است و عاشقان صلوات بر سلیمان این زمان صلوات 🔹حاج قاسم عزیز ما باشد... پس بر این شیر قهرمان صلوات 🔸ماورایی نبود و انسان بود... بر چنین مرد مهربان صلوات 🔹قاسم از خاک بود و خاکی بود بر روانش همین الان صلوات... 🔸بر کسی که برای دین و وطن... پس گذشت او ز مال و جان صلوات 🔹بر همان که ز عزم و ایثارش.‌.. گشته مدیون او جهان صلوات 🔸بر شهید قاسم سلیمانی... از زمین تا به آسمان صلوات 📝علی شیرازی ‌‌ 🖤کپی با ذکر بلامانع است. ╭═━⊰🍃🖤🍃⊱━═╮      @CHadorhkaki ╰═━⊰🍃🖤🍃⊱━═╯
Baraye Sarbaaz.mp3
9.21M
💠 نوآهنگ| برای سرباز 🍂 تو بر میگردی 💫 همراه مهدی 🍂 روزی که اسمش 💫 روز قیامه 🎙 پویا بیاتی 💞 جان به فدای امام غریب 💞 ✨ نصر من الله و فتح القریب ✨ علیه‌السلام ‌ ‌ 🖤کپی با ذکر بلامانع است. ╭═━⊰🍃🖤🍃⊱━═╮      @CHadorhkaki ╰═━⊰🍃🖤🍃⊱━═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چادر خاکی مادر
 #مدافع_عشق قسمت ⬅️ ۴۱ لحن آرام صدایت دلم را می‌لرزاند _ چرا خجالت می‌کشی؟ چیزی نمی‌گویم…منی‌که ت
     قسمت 2⃣4⃣ کاسه ماست را برمی‌دارم و کمی سر می‌کشم.پشت بندش سرم راتکان می‌دهم و می‌گویم _ به به!…اینجوری باید بخوری!یادبگیر… پشت چشمی برایم نازک می‌کند.پاکت رااز جلوی دستم دور می‌کند. می‌خندم و بندکتونی‌ام را باز می‌کنم که تو به حیاط می‌آیـے و باچهره‌ای جدی صدایم می‌کنی _ ریحانه؟…بیا تو بابا کارمون داره باعجله کتونی‌هایم را گوشه‌ای پرت می‌کنم و به خانه می‌روم.درراهرو ایستاده‌ای که بادیدن من به اشپزخانه اشاره می‌کنی. پاورچین پاروچین به اشپزخانه می‌روم و توهم پشت سرم می‌آیـے. حسین اقا سرش پایین است و پشت میز ناهار خوری نشسته و سه فنجان چای ریخته. بهم نگاه میکنیم و بعد پشت میز مینشینیم.بدون اینکه سرش را بالا بگیرد شروع میکند _ علی…بابا! ازدیشب تاصبح نخوابیدم.کلی فکر کردم… فنجان چایش را برمیدارید و داخلش بابغض فوت میکند بغض مردجنگی که خسته است… ادامه میدهد _ برو بابا…برو پسرم…. سرش را بیشتر پایین میندازد و من افتادن اشکش در چای را میبینم.دلم میلرزد و قلبم تیر میکشد خدایا…چقدر سخته! _ علی…من وظیفم این بود که بزرگت کنم..مادرت تربیتت کنه! اینجور قد بکشی…وظیفم بود برات یه زن خوب بگیرم..زندگیت رو سامون بدم. پسر…خیلی سخته خیلی… اگر خودم نرفته بودم…هیچ وقت نمیزاشتم تو بری!…البته…تو خودت باید راهت رو انتخاب کنی… باعث افتخارمه بابا! سرش را بالا میگیرد و ماهردو انعکاس نور روی قطرات اشک بین چین و چروک صورتش را میبینیم. یک دفعه خم میشوی و دستش را میبوسی. _ چاکرتم بخدا… دستش را کنار میکشد و ادامه میدهد _ ولی باید به خانواده زنت اطلاع بدی بعد بری…مادرتم بامن… بلند میشود و فنجانش را برمیدارد و میرود. هردو میدانیم که غرور پدرت مانع میشود تا مابیشتر شاهد گریه اش باشیم… اوکه میرود ارجا میپری و از خوشحالی بلندم میکنی و بازوهایم رافشار میدهی _ دیدی؟؟؟…دیدی رفتنی شدم رفتنی… این جمله راکه میگویی دلم میترکد… به همین راحتی؟…. پدرت به مادرت گفت و تاچندروز خانه شده بود فقط و فقط صدای گریه های زهراخانوم.اما مادرانه بلاخره بسختی پذیرفت. قرارگذاشتیم به خانواده من تاروز رفتنت اطلاع ندهیم.و همین هم شد.روز هفتادو پنجم …موقع بستن ساکت خودم کنارت بودم. لباست را باچه ذوقی به تن میکردی و به دور مچ دستت پارچه سبز متبرک به حرم حضرت علی ع میبستی.من هم روی تخت نشسته بودم و نگاهت میکردم. تمام سعیم دراین بود که یکوقت با اشک خودم رامخالف نشان ندهم.پس تمام مدت لبخند میزدم. ساکت را که بستی ،دراتاقت را باز کردی که بروی از جا بلند شدم و ازروی میز سربندت را برداشتم _ رزمنده اینوجا گذاشتی برگشتی و به دستم نگاه کردی.سمت ت امدم ،پشت سرت ایستادم و به پیشانی ات بستم…بستن سربندکه نه…. باهرگره راه نفسم رابستم… اخر سر ازهمان پشت سرت پیشانی ام راروی کتفت گذاشتم و بغضم رارها کردم… برمی‌گردی و نگاهم می‌کنی.باپشت دست صورتم رالمس می‌کنی _ قراربود اینجوری کنی؟.. لبهایم راروی هم فشار می‌دهم _ مراقب خودت باش… ✅ ادامــــــہ دارد... 🖤کپی با ذکر بلامانع است. ╭═━⊰🍃🖤🍃⊱━═╮      @CHadorhkaki ╰═━⊰🍃🖤🍃⊱━═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏝امام سجاد علیه‌السلام فرمود ⬇️ سه چیز موجبِ نجات انسان مؤمن خواهد بود ۱) نگهداری زبانش از حرف‌زدن درباره‌ی مردم و غیبت آنان ۲) مشغول شدنش به خویشتن با کارهایی ‏که برای آخرت و دنیایش مفید باشد، ۳) بسیار گریستن بر خطاها و اشتباهاتش. 📗بحارالانوار، ج75، ص140 🖤کپی با ذکر بلامانع است. ╭═━⊰🍃🖤🍃⊱━═╮      @CHadorhkaki ╰═━⊰🍃🖤🍃⊱━═╯
🏝 💠یوسف پیامبر(علیه السلام) همراه با دوجوانِ دیگر زندانی بودند، یوسف از لحاظ باطن(قلبی) و ظاهری زیباتر بود اما خداوند آن دو را قبل از یوسف از زندان بیرون برد و او علیرغم تمام امتیازاتش چندین سال بعد از آنان در زندان ماند 💠اولی بیرون رفت تا خدمتکار گردد دومی بیرون رفت تا به صلیب کشیده شود و یوسف بسیار انتظار کشید اما بیرون رفت تا عزیز مصر گردد!! 💠روی سخن به تمام کسانی ست که آرزوهایشان به تاخیر افتاده، آنچه خداوند می‌گیرد از روی حکمتی‌ست و آنچه باقی می‌گذارد از روی رحمتی‌ست ✅ گاهی آرزوها تاخیر می‌کنند تا نعمت‌ها زیاد شوند... " ﻓﺄﺣﺴﻨﻮﺍ ﺍﻟﻈﻦ ﺑﺎﻟﻠﻪ " "پس به خداوند گمان نیک بَرید" 🖤کپی با ذکر بلامانع است. ╭═━⊰🍃🖤🍃⊱━═╮      @CHadorhkaki ╰═━⊰🍃🖤🍃⊱━═╯