eitaa logo
°•♡‌کافه‌عشق♡•°
6.6هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
362 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
°•♡‌کافه‌عشق♡•°
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 #پارت_290 و طولي نكشيد كه به كمك عماد و تكنسين هاي آمبولانس بالاخره اومد
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 هنوز چند قدم مونده بود به در كه شخصی خارج شد و در رو بست و همون لحظه صدای مسیج گوشی عماد دراومد و همين مسيج لعنتي باعث شد تا عماد حواسش پرت شه و من محكم بخورم تو در و بعد از چند ثانیه با صورت به دربچسبم و صدای فریادم تو صدای 'وای' گفتن عماد گم شد! تو دلم هر فحشي كه بلد بودم نثارش كردم و انقدر جيغ و داد كردم كه در عين ناباوري عماد دستش و محكم گرفت جلو دهنم تا ساكت شم و پونه به حالت پوستري كه روي ديوار بود كنارم ظاهر شد و به نشونه ي سكوت انگشت اشارش و مقابل بينيش گذاشت كه نميدونم چرا اما سري به نشونه تاييد تكون دادم و تو همين گير و دار در اتاق باز شد و مردي با روپوش سفيد كه يقينا دكتر بود جلوم نقش بست. نگاهي به سرتا پاش انداختم... الله اکبر... ماشاالله چه قد و بالای رعنایی چ رخ زیبایی! با قیافه متعجبش به قیافه داغونم زل زده بود آب دهنم و صدا دار قورت دادم و سعی کردم لبخندی بزنم که به نظرم مسخره ترین لبخند عمرم بود و حالا صدای گوشنوازش ب گوشم خورد: _چیشد...صدای چی بود؟ لبخند مسخرم و گشاد تر کردم و سعی کردن صدامو نازک کنم: 🌸 🌼🌼 🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼🌼
حواست هست؟؟؟؟ با تو، خوشحال ترین حالتِ عاشق شدنم ؟ 👌💋 ‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄•●❥ @Cafe_Lave
وقتی ببینمت اونقدر محکم بغلت میکنم🤗🙊 که دو تا قلب تو تنت حس کنی😁💛 ‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄•●❥ @Cafe_Lave
بهت نیاز دارم مثل قلبی که... به تپیدن نیاز داره ‌...♡ ‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄•●❥ @Cafe_Lave
. آنچه روشن بکند صبحِ مرا خنده توست ...😍 .... ❤️ ‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄•●❥ @Cafe_Lave
منـو هیچڪی نمی‌فهمـہ 🙌🙂 جـزتو یہ نفـر😉😘 ‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄•●❥ @Cafe_Lave
°•♡‌کافه‌عشق♡•°
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 #پارت_291 هنوز چند قدم مونده بود به در كه شخصی خارج شد و در رو بست و همو
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 _خوردم به در که عماد با زانو زد تو کمرم: _خوردي به در صداتم عوض شده! دماغم و تو صورتم جمع كردم و تنفر برانگيز نگاه گذرايي به عماد كردم كه دكترِ جوون كنار در ايستاد و همزمان با جابه جا كردن عينكش روي بينيش گفت: _بفرماييد داخل كه عماد صدا نازك كردنم و تلافي كرد و با سرعت وحشتناكي هولم داد تو اتاق كه پونه و دكتر متعجب نگاهم كردن و دكتر گفت _با بيمار بايد با مهربوني برخورد كنيد كه نفسم و عصبي بيرون فرستادم و رو كردم به عماد: _شنيدي؟با مهربوني! كه عمادم سري تكون داد و خم شد و تو گوشم گفت: _شنيدي با بيمار! و قد راست كرد كه جواب دادم: _پس من چيم؟! كه اين بار عماد با حرص جواب داد: _سر تا پا عشوه! و دست به سينه ويلچرم و رها كرد... با حرص نفسم رو بیرون فرستادم: _آره،تو خوبی که صدای آروم و پر حرصش و تو چند قدمیم شنیدم: _بروبابا داشتم از حرص آتیش میگرفتم که پونه به دادم رسید و من و چرخوند سمت خودش و دکترم در رو محکم بست که نگاهش کردم و در کمال ناباوری چشمکی نثارم کرد كه با تعجب گفتم: 🌸 🌼🌼 🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼🌼
ای تو را دارم و دارای جهانم ... همواره تویی، هرچه تو گویی و تو خواهی... ‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄•●❥ @Cafe_Lave
. قشنگ تـرين حرفي كـه يك مـرد ميتونه به يك دختـر بزنه : "تـو فقط خـانـومـم میشی؟"❤️ ‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄•●❥ @Cafe_Lave
°•♡‌کافه‌عشق♡•°
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 #پارت_292 _خوردم به در که عماد با زانو زد تو کمرم: _خوردي به در صداتم عو
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸 🌼🌼 🌸 _استغفرالله كه پونه محكم زد تو سرم: _الان تايم استغفار خراب كاريات نيست! بيخيال پونه و عماد كه نميدونستم چشونه لبخندي به دكتر زدم كه يه دفعه جلوم ظاهر شد و دستش و رو پام كشيد! و اين كارش براي گرد شدن چشماي عماد كافي بود كه يه دفعه گفتم: _آره همينجاهاس! دکتر خیلی خونسرد سری تکون داد یواشکی نیم نگاهی به عماد انداختم که از چشماش خون میبارید و دست مشت شدش و فشار میداد با صدای دکتر چشم از عماد گرفتم: _خب این که شکسته.. و قبل از ادامه حرفش صدای حرصی عماد بلند شد: _خودمون میدونستیم اینو دکتر خیلی دلبرانه دستی تو موهاش کشید: _برید رادیولوژی عکس بگیرید محل دقیق شکستی مشخص شه بعد عکسا رو بیارین پیش خودم كه عماد سري به نشونه تاييد تكون داد و با حالت مسخره اي جواب داد: _حتما! و بعد بي ابنكه مسئوليت من و به عهده بگيره در كمال تعجب ما رفت بيرون و پونه هم مثل بز. ل زده بود به رفتنش كه با پاي سالمم ضربه اي به زانوش زدم: 🌸 🌼🌼 🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼🌼