eitaa logo
°•♡‌کافه‌عشق♡•°
6.6هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
363 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
♥️Ölçülü Sev,Çok Sevince Gidiyorlar به اندازه دوست داشته باش،زیاد که باشه میرن(ترکت میکنن) ┄•●❥ @Cafe_Lave
°•♡‌کافه‌عشق♡•°
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 #پارت_276 قهقهه اي زد و و به در تكيه داد: _تو يه ديوونه ي شكمويي! چپ چپ
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 همينطور كه چشماش بسته بود و داشت با خدا مناجات ميكرد كه من و ازش بگيره آروم از رو مبل بلند شدم و رفتم روبه روش آماده باش ايستادم تا به محض باز شدن چشماش بترسونمش و بالاخره بعدِ چند ثانيه لحظه ي موعود فرا رسيد! چشماش و كه باز كرذ عين روانيا صورتم و بردم جلو و 'پِخ'ِ بلندي گفتم كه 'هين'ي كشيد و سرش و برد عقب: _وحشي! دماغم و بالا كشيدم و دست به سينه روبه روش ايستادم: _وحشي نه!بگو همون توفيقِ اجباري كه آدم قحط بوده و خدا گذاشتتش سر راهت! انگار از شوك اون خل و چل بازيم دراومده بود كه با خنده جواب داد: _خب حالا همون! و دست برد سمت پلاستيك غذاها كه خودم و انداختم رو مبل خاليِ پشت سرم و گفتم _اصلا اشتهام و كور كردي! چپ چپ نگاهم كرد: _يعني ميخواي از خير اينا بگذري؟ و به ظرف غذاها اشاره كرد كه آب دهنم و با سر و صدا قورت دادم _نه اونقدرا،در حدي كور كردي كه فقط سهم خودم و بخورم و يه امروز و به سهم تو كاري نداشته باشم! و با لبخند دندون نمايي منتظر نگاهش كردم كه لباش مثل يه خط صاف شد و بعد هم سرش و به بالا و پايين تكون داد _ممنونم از اين لطف بي كرانت! از رو مبل اومدم پايين و نشستم رو زمين و چسبِ ميز عسلي و شروع كردم به باز كردن ظرف غذاها _حالا ديگه سكوت مطلق،يادمه بهت گفته بودم دوست دارم غذارو تو آرامش بخورم! 🌸 🌼🌼 🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼🌼
➖🍇--ᎷᏌᏚᏆᏟ ᏆᏚ ᎷY ᏴᎬᏚᎢFᎡᏆᎬNᎠ ᏔᎻᎬN NᎾᏴᎾᎠY ᏌNᎠᎬᎡᏚᎢᎪNᎠ ᎷᎬ . موسیقی بهترین دوست منه، وقتی که هیچ کسی منو نمیفهمه... ┄•●❥ @Cafe_Lave
تُ جان مایی خود خبر نداری ! ┄•●❥ @Cafe_Lave
هیـچی .. مثـل نگـاهت بـهم آرامش نمیـده ..) ┄•●❥ @Cafe_Lave
فَقَط پیشِ «تُو» آرومَم فَقَط با «تــــُو» جَهان خوبہ... چِقَدبَدعادَتم ڪردے نَباشے حالَم آشوبہ....😍😘❤️ ┄•●❥ @Cafe_Lave
••A bad attitude is like a flat tire. You can't go anywhere until you change it. اخلاق بد مثل چرخ پنچر ميمونه. تا عوضش نكنى نميتونى باهاش جايى برى ┄•●❥ @Cafe_Lave
°•♡‌کافه‌عشق♡•°
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 #پارت_277 همينطور كه چشماش بسته بود و داشت با خدا مناجات ميكرد كه من و ا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 كنارم نشست آره ميدونم آرامش نباشه اصلا نميتوني لب به غذا بزني و مستانه خنديد كه با آرنج زدم تو پهلوش _هيچوقت موقعِ ناهار و شام با يلدا شوخي نكن كه اعصاب نداره! با دست پهلوش و ماساژي داد و يه كم ازم فاصله گرفت خدا چي به تو داده كه بخواد اعصاب بده! و همزمان با بالا انداختن ابروهاش ظرف غذاهاي خودش و از زير دستم كشيد... آخرين قاشق از غذام و خوردم و با شكمي كه از شدت پرخوري جلو اومده بود به مبل پشت سرم تكيه دادم و يه نفس دوغم و سر كشيدم! يه جوري داشت نگاهم ميكرد كه انگار تا به حال خواهرش اينطوري غذا نخورده يا اون مامان جون شيكش هيچوقت هوس دو پرس غذارو نكرده! ليوان دوغ و روي عسلي گذاشتم و خيره به عماد گفتم: _هوم؟مشكلي پيش اومده؟ غذاي توي دهنش و قورت داد و جواب داد: عزيزم من هنوز نصف غذامم نخوردم تو چطور دو پرس غذا خوردي؟! و يه جوري متعجب به نگاه كردنم ادامه داد كه سري به نشونه تاسف واسش تكون دادم: به توام ميگن مرد؟ آه عميقي سر داد: نه به تو ميگن زن! و آروم خنديد و خواست دوباره غذا بخوره كه صورتش و چرخوندم سمت خودم و گفتم: پس چي ميگن؟ يه تاي ابروش و بالا انداخت: ميگن فرشته! لبام و جمع كردم و بعد از كج و كوله كردنشون جواب دادم: 🌸 🌼🌼 🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼🌼
Sometimes you have to love some people long-distanced:) يه وقتایی لازمه بعضی آدم ها رو از دور دوست داشته باشى:) ┄•●❥ @Cafe_Lave
•••Sois mon ennemi, mais fais-le Amis à Nyar   دشمنـم بـاش ولی ادا دوستـارو در نیار ┄•●❥ @Cafe_Lave