🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🍃🍂🍃🍂🍃
🍂🍃🍂🍃
🍃🍂🍃
🍂🍃
🍃
#دلبر_من😍
#جلد_دوم_استاد_مغرور_من
#قسمت_274
امشب باید خودم و نشون میدادم!
چند ساعتی طول کشید اما بالاخره آماده شدم،
همونطور که میخواستم،
همون چیزی که مدنظرم بود!
جلوی آینه نگاهی به پیراهن پوشیده و در عین حال جذب مدل ماهیم کردم،
رنگ طلاییش از یک طرف و جذب بیش از حدش از طرف دیگه باعث شد تا لبخند خبیثانه ای به لب هام بیاد و به چهره آرایش شده ام تو آینه بوسی پرت کنم!
واسه آخرین بار مرتبی موهای اتو کشیده و بالا بسته شدم و چک کردم و بعد کفش های پاشنه بلند همرنگ لباس و پوشیدم و لوند و شیک راه افتادم سمت بیرون،
حالا دیگه کم کم مهمونی شروع میشد و من میخواستم امشب تو این مهمونی باشم حتی اگه مارال و افشین یا نه، خود شاهرخ بخواد بهم حرفی بزنه!
تو راهرو به سمت طبقه پایین قدم برمیداشتم و خدمتکارا با دهان باز مونده نگاهم میکردن و البته من با لبخند ملایمی جواب نگاهاشون و میدادم که رسیدم به طبقه پایین یعنی جایی که مارال خانم شیک و پیک نشسته بود کنار تازه عروسش و باهم مشغول گپ و گفت بودن،
با دیدن من در حالی که وجودشون و حتی درصدی مهم نمیدونستم،
هلن با چشمای گرد شدش زل زد به من و بعد سر چرخوند سمت لباس خودش،
انگار داشت من و با خودش مقایسه میکرد!
منی که تو این لباسا بی تعریف بیخود و الکی، زیبا به نظر میرسیدم و هلنی که یه پیراهن کوتاه دکلته زرشکی پوشیده بود و موهاش و فر کرده بود و رو شونه هاش ریخته بود و پاهای صاف و صوف سفیدش و که با اون کفش های پاشنه ده سانت جذاب و تحریک برانگیز بود و روهم انداخته بود،
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
ریحانـہ بودن را
از آن بانویی آموخٺــم 🖤
ڪہ حتی در مقابل مردے نابینا ...
#حجاب داشت 🧕
『 #دختران_چادری 』
☘
✨امام علی(ع)
هر گاه فاطمه را می دیدم، تمام غم و غصه هایم برطرف می شد.💞
کشف الغمه؛1:363
『 #دختران_چادری 』
چه بسا چیزی را دوست دارید،
اما به زیان شماست.☘️
عَسَىٰ أَن تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ .
بقره،آیه216
『 #دختران_چادری 』
▫️امام صادق(ع)
اگر مومن می دانست پاداش مصیبت و گرفتاری هایش چقدر است، آرزو می کرد در دنیا با قیچی تکه تکه می شد.
کافی، ج2،ص255
『 #دختران_چادری 』
🍃پیامبر مهربانی(ص)
آنکه نسبت به دوست خود محبتی داشته باشد و او را با خبر نکند، به او خیانت کرده است.
کنزالعمال9:25
『 #دختران_چادری 』
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🍃🍂🍃🍂🍃
🍂🍃🍂🍃
🍃🍂🍃
🍂🍃
🍃
#دلبر_من😍
#جلد_دوم_استاد_مغرور_من
#قسمت_275
نمیدونم مقایسه اون به پایان رسیده بود یا نه اما من به این نتیجه رسیده بودم که امشب همه جوره ازش بهتر بودم،
هرچند که اون آرایش غلیظ تری به صورت داشت و حسابی عزیز بود تو این خونه!
دقیقا روبه روشون رو مبل نشستم و دستی پشت گردنم کشیدم تا لوند تر باشم که صدای مارال دراومد:
_کی گفته تو امشب به این مهمونی دعوتی؟
لبخند حرص دراری تحویلش دادم:
_فکر نمیکنم لازم باشه تو خونه خودم کسی دعوتم کنه!
و چشمام و ریز کردم و ادامه دادم:
_نکنه یادتون رفته من عروس شمام، زن شاهرخ!
قشنگ داشتم کلافش میکردم که دندوناش و روهم فشار داد و حرفی نزد،
نمیدونم شاید میخواست اون روی پلید و شیطانیش و فعلا نشون هلن نده!
دوباره به مبل تکیه دادم و خواستم با چرخ زدن تو گوشی خودم و مشغول کنم که این بار صدای هلن دراومد،
انگار بالاسرم ایستاده بود:
_این یه مهمونی دوستانست و قراره تو این مهمونی همه من و به عنوان نامزد شاهرخ بشناسن!
سری به نشونه تایید تکون دادم:
_اوه چه جالب!
و منتظر زل زدم تو چشماش که با اخم ادامه داد:
_من دلم نمیخواد تو توی این مهمونی باشی!
از این طرز حرف زدنش اصلا خوشم نمیومد که بلند شدم و روبه روش ایستادم و به تلافی همه لال بودنام جواب دادم:
_کی گفته من باب دل تو رفتار میکنم؟
و سرم و به گوشش نزدیک کردم:
_گوش کن دختر جون، چه بخوای چه نخوای من زن اول شاهرخم!
و سرم و آوردم عقب و ادامه دادم:
_فکر نکن تو قراره آینه دق من باشی!
پلکش از شدت عصبانیت میپرید و چهرش طوری بود که به نظرم داشت تو دلش کلمه هارو کنار هم میچید واسه گرفتن حالم اما قبل از اینکه هلن بخواد حرفی بزنه این بار صدای شاهرخ تو خونه پیچید:
_اینجا چه خبره؟
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
☘امام صادق(ع)
در خانه هایتان کبوتر راعبی (پاپَر) را نگهداری کنید، زیرا آنها قاتلین حسین(ع) را لعن میکنند.🕊
کامل الزیارات؛98
『 #دختران_چادری 』
❣امام علی(ع)
با محبت کردن، مالک قلبها شوید.💞
غرر؛ح4339
『 #دختران_چادری 』
☘امام علی(ع)
دنیا
فریب می دهد،
زیان می رساند،
و سریع می گذرد.
نهج البلاغه، حکمت۴۱۵
『 #دختران_چادری 』
🌱امام صادق(ع)
به راستی که خداوند پدر و مادر را به خاطر شدت محبت به فرزند میآمرزد.
کافی6:150
『 #دختران_چادری 』