من یه روز زندگی با تو رو❣
به یه عمر ❣
زندگی بدون تو ترجیج میدم😍😘💕❣💕
┄•●❥ @Cafe_Lave ❣
°•♡کافهعشق♡•°
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 #پارت_276 _آره جواديم خره! كه شونه اي بالا انداختم: _اون خر نيست من زرنگ
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼🌼
🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼
🌸🌸
🌼
#پارت_277
_آخه لعنتي برو با هم سطح خودت تو اين پرايد كوفتي دنبال چي ميگردي؟
و آسوده و بيخيال بطري آب مدني توي ماشين و سر كشيد كه نگاهي به سانتافه كنارم كردم و با دست بهش فهموندم كه بزنه به چاك
مزاحمتش از يه طرف و شيشه هاي دوديش از طرف ديگه بدجوري روي مخم بود كه حالا يه كمي شيشه رو داد پايين و همين باعث شد تا من بي اختيار رو ازش بگيرم و به روبه رو خيره بشم كه يه دفعه صداش به گوشم خورد:
_اينطوري نميشه خانم بزن بغل!
يه لحظه حرصم گرفت و خواستم پام و رو پدال گاز فشار بدم اما با پيچيدن دوباره ي اون صدا توي سرم متعجب سرم و چرخوندم سمت پونه و عين ديوونه ها يه دفعه هر دومون با جيغ گفتيم:
_عماد؟
و بعد هردومون خندمون گرفت!
با همون لبخند مسخره ي روي لبم برگشتم سمت ماشين كنارم كه حالا كاملا شيشه ي پنجره رو پايين داده بود و درحالي كه با خنده سري تكون ميدادم گفتم:
_خروسِ بي محل!
كه شونه اي بالا انداخت و دوباره اشاره كرد كه ماشين و نگهدارم!
طولي نكشيد كه كنار خيابون ايستادم وهمزمان با پياده شدن عماد ماهم پياده شديم.
با لبخند كج گوشه ي لبش بهمون نزديك شد و به محض رسيدنش عينكش و برداشت و گفت:
_كه مياين اندرزگو دوتايي؟!
پونه كه هول شده بود و بدبختانه به سكسكه هم افتاده بود هم زمان با سكسكه 'سلام'ي داد كه هر سه مون به خنده افتاديم و عماد ادامه داد:
_اونم با همچين ماشين لوكس و خفني؟!
و به پرايد دوباره تحقير شدم نگاه كرد و با صداي بلندتري خنده هاش و ادامه داد...
🌸
🌼🌼
🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼
🌸🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼🌼🌼
وقـتـی تـو #کنـارمـی❣
یهـ دنـیا #عشقـه بینمون❣
دوســـت داریم همدیگرو❣
قـده #تمومهـ آسمـون 💕❣💕
┄•●❥ @Cafe_Lave ❣
°•♡کافهعشق♡•°
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 #پارت_277 _آخه لعنتي برو با هم سطح خودت تو اين پرايد كوفتي دنبال چي ميگر
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼🌼
🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼
🌸🌸
🌼
#پارت_278
مشت آرومي به بازوش زدم و با يه اخم ساختگي گفتم:
_فعلا كه شما با سانتافه افتاده بودين دنبال همين پرايد بنده!
و با حالت خاصي چشم ازش گرفتم كه سرش و خم كرد و تو گوشم گفت:
_خب راننده ي پرايد از دور دل ميبرد منم فكر كردم خبريه!
و دوباره صاف ايستاد كه پونه با خنده نگاهش و بين من و عماد چرخوند و حالا من دست به سينه گفتم:
_و اومدي جلو و ديدي كه راننده خيلي خوشگلتر از اونيكه كه فكر ميكني!
شونه اي بالا انداخت و خنديد:
_خب البته واسه نظر توام احترام قائلم!
و با حالت دلربايي دستي توي موهاش كشيد كه چشم ازش گرفتم و گفتم:
_اگه مزاحمتتون تموم شد ما بريم؟!
سري به نشونه تاسف واسم تكون داد:
_اشتباه از منه كه ميخواستم واسه ناهار دعوتتون كنم!
و نفسش و فوت كرد تو صورتم كه پونه قبل از من جواب داد:
_اتفاقا ماهم خيلي گشنه ايم استا...
🌸
🌼🌼
🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼
🌸🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼🌼🌼
گاهی ❣
عجیب آرامشم ❣
را به " تو " مدیونم😍😘💕❣💕
#عاشقتمتاابدنفسم😘❤️
┄•●❥ @Cafe_Lave ❣
نمیدونم "تا ابد" ،❣
تا کجا میشه و❣
تا چه وقت میشه، ❣
ولی من تا ابد دوستت دارم 😘💕❣💕
┄•●❥ @Cafe_Lave ❣
°•♡کافهعشق♡•°
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 #پارت_278 مشت آرومي به بازوش زدم و با يه اخم ساختگي گفتم: _فعلا كه شما
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼🌼
🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼
🌸🌸
🌼
#پارت_279
اما هنوز حرفش تموم نشده بود كه محكم با آرنج كوبيدم تو شكمش و گفتم:
_آره ما اصلا گشنمون نيست
و لبخند دندون نمايِ مسخره اي زدم كه عماد زرنگ نه تنها گولم و نخورد بلكه با ديدن پونه كه حالا شكمش و گرفته بود و خبريم از سكسكه هاش نبود گفت:
_ولي فكر كنم اين دانشجوي من خيلي گشنشه!
و به مثل من لبخند ضايع اي زد كه گفتم:
_تو نميخواد نگران باشي الان زنگ ميزنم نامزدش مياد جمعش ميكنه
و با آرامش به پونه نگاه كردم كه با صدايي كه از ته چاه بيرون ميومد گفت:
_ولي اونكه الان تهران نيست!
و بخاطر شدت ضربه سرفه اي كرد كه عماد به ماشينش اشاره كرد:
_به هرحال من دلم نمياد تو اين حال و اينجوري گشنه ولتون كنم بهتره بريم يه ناهار بخوريم
چپ چپ نگاهش كردم:
_خودمون ميريم!
كه حالا عماد لب و لوچش آويزون شد و گفت:
_يعني الان هيچ جوره نفهميدي من دلم ميخواد ناهار و باهم باشيم؟
و همين حرف عماد براي انفجار من و پونه از شدت خنده كافي بود...
🌸
🌼🌼
🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼
🌸🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼🌼🌼
noтнιng lιĸe yoυr
looĸ coмғorтed мe!
هیچـي مثـل نـگاهت ❣
بہ مـن آرامـش نمیـده . .😍💕
┄•●❥ @Cafe_Lave ❣
تا آخر عمرم ❣
عشقت رو بغل می گیرم ؛❣
اون لحظه ای که دستامون جداشه ،❣
بدون که آروم دارم میمیرم 😘💕❣💕
┄•●❥ @Cafe_Lave ❣