eitaa logo
°•♡‌کافه‌عشق♡•°
6.6هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
360 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🖤🥀 دختران چادری~~●❣️ ┄•●❥ @Cafe_Lave
🖤🥀 دختران چادری~~●❣️ ┄•●❥ @Cafe_Lave
🖤🥀 دختران چادری~~●❣️ ┄•●❥ @Cafe_Lave
🖤🥀 دختران چادری~~●❣️ ┄•●❥ @Cafe_Lave
°•♡‌کافه‌عشق♡•°
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 #پارت_370 موهام و كه حالا كاملا خشك شده بودن جمع كردم بالا و دم اسبي بست
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 تو آشپزخونه مشغول خوردن غذایی بودیم که از شام مونده بود و عماد گرمش کرده بود. آسوده خاطر غذام و میخوردم که دیدم دست به سینه به صندلیش تکیه داد! نگاهش و رو خودم حس میکردم اما به روی خودم نمیاوردم و کارم و ادامه میدادم که صداش و شنیدم: _اگه اینطوری به یه بز زل زده بودم الان فهمیده بود کارش دارم،اونوقت تو همینطوری داری میخوری؟ سرم و به نشونه آره تکون دادم: _خب وقتی عکس العملی نشون نمیدم یعنی برام اهمیتی نداره عزیزم! و یه نگاه چپ چپ بهش انداختم که نفسش و عمیق بیرون فرستاد: _رو كه نيست! بشكني زدم: _سنگ پاي قزوينه! با خنده سري تكون داد: _پاشو بسه خوردن،ميتركي اونم ميشه يه مصيبتي! براي اولين بار از خير ببشتر غذا خوردن گذشتم و پاشدم و همينطور كه شروع ميكردم به جمع و جور كردن ظرفا جواب دادم: _فكرش و كن،تيتر روزنامه ها ميشه اين.. عروسي كه شب عقد تركيد! با اين حرفم صداي خنده دوتامون بالا گرفت: _حالا بيا و ثابت كن كه داماد بيچاره نتركونده عروس و،عروس خودش در حد تركيدن غذا خورده! ظرفارو گذاشتم رو ظرفشويي و چپ چپ نگاهش كردم: _عه نميدونستم شما پسرا توانايي تركوندنم داريد! چشم و ابرويي واسم اومد: _از حالا بدون! و راه افتاد سمت بيرون: _بدو بيا بخوابيم،ديگه داره صبح ميشه وقتي كاملا آشپزخونه رو جمع كردم و رفتم بيرون،عماد رفته بود طبقه ي بالا و از تو اناق صداش ميومد: _من داره خوابم ميبره ها! سريع خودم و رسوندم طبقه بالا و تو چهارچوبه در اتاق وايسادم: _انقدر هولم كردي كه كلي آب ريخت روم حالا بايد لباسم و عوض كنم! خميازه كشون جواب داد: _خب عوض كن! رفتم تو اتاق و لباسم عوض کردم 🌸 🌼🌼 🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼🌼
🖤🥀 دختران چادری~~●❣️ ┄•●❥ @Cafe_Lave
رفاقتی از جنس خدایی دوستـــِ بد  یا گنـاه رو برات خوشگل میـکنه  یا خودش گنـــاهـکاره دوستــــِ خوب  تـو رو به یاد خــدا میـندازه  وقتی کنارشی از گنـاه کردن  شـــرم داری ┄•●❥ @Cafe_Lave
°•♡‌کافه‌عشق♡•°
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 #پارت_371 تو آشپزخونه مشغول خوردن غذایی بودیم که از شام مونده بود و عماد
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 راه افتاده بود سمتم كه با چشم اشاره كردم كه بره عقب و ديگه جلو نياد: _الان ديگه هرچي بگي بي فايدست! فقط نگاهم كرد و بي توجه به حرفم نزديك و نزديك تر شد! دستام و رو بدنم و جلو نيم تنم قفل كردم و تكيه دادم به ميز پشت سرم كه تو يه قدميم وايساد: _دستات و بردار ابرويي بالا انداختم: _تو خواب ببيني! خميازه اي كشيد: _اتفاقا خوابمم مياد،فقط بذار دقت كنم ببينم جنس بنجول بهم انداختن يا نه! با اين حرفش در حالي كه زورم گرفته بود دستام و انداختم که عماد گفت: _نه!همچين بدكم نيست جنسش! مخم داشت از دست اين كارش ميتركيد كه نفسم و فوت كردم تو صورتش : _مگه تا الان حرف چيز ديگه اي و نميزدي؟به جنس اين چيكار داري؟ با تعجب ابرويي بالا انداخت: _خب تموم شد! همينطوري زل زده بودم بهش كه ادامه داد: _مگه اين و تازه نخريديم؟ و بند لباس و كشيد كه با حرص سرم و به بالا و پايين تكون دادم: _يهو جنسش و يادت افتاد؟ زير لب اوهومي گفت: _من پيش بيني نشدني ام! زدم رو شونش: _پيش بيني نشدني برو بگير بخواب! مثل بز نگاهم كرد و خواست حرفي بزنه كه من سريع تر گفتم: _سريع! شونه اي بالا انداخت و راه افتاد سمت تخت: _من ميخوابم ولي... پريدم تو حرفش: _ولي چي؟! نيمرخ صورتش و چرخوند سمتم: _ولي وقتي عصبي ميشي خيلي جذاب تري! همين حرفش واسه اينكه عصبانيتم يادم بره و ناخودآگاه لبخندي بشينه رو لبام كافي بود! نشست رو تخت: _خب حالا كه گولم و خوردي بيا بخوابيم! هول شدم و دوباره لباس خيس و برداشتم و داشتم تنم ميكردم كه دوباره صداي عماد و شنيدم: _آي خانم!داري لباس خيس ميپوشي! 'ايش'ي گفتم و لباس ديگه اي تنم كردم و بالاخره چراغ اتاق و خاموش كردم و روي تخت ،كنار عماد دراز كشيدم كه موهام و نوازش كرد تو نور كم اتاق يه شكلات كه معلوم بود از ظرف شكلات مراسم برداشته بود گرفت جلو چشمام و جواب داد: _خوردن شكلات بي ادبيه؟ و با نفس عميقي ادامه داد: _به حق چيزاي نشنيده! شكلات و از دستش قاپيدم و گفتم: _باشه من باور كردم تو منظورت شكلات بود،فقط بخواب ديگه! سريع جواب داد: _اولين شب زندگي مشتركمونه خوابم نميبره! خنديدم: _مهندس هنوز نرفتيم تو زندگي مشتركمون! 🌸 🌼🌼 🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼🌼
تمـام رنـگ‌های دنیـا ❤️روسیـاه میشوند وقـتی ❤️سیـاهی چادرم قـدعلـم میکند؛ قـدیمی‌ها خوب گفـته‌اند بالاتـراز سیاهی رنگی نیسـت. این مشکی زیبا آرام من است... . ┄•●❥ @Cafe_Lave
🖤🥀 دختران چادری~~●❣️ ┄•●❥ @Cafe_Lave