eitaa logo
°•♡‌کافه‌عشق♡•°
6.6هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
361 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ تُ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭼﺸﻢ ﻣﻦ ﺑﯿﻨﺪﺍﺯﻧﺪ❣ ﻭ ﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤﻨﺪ❣ ❣ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯼ ﻣﻨﯽ😍😘💕❣💕 ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄•●❥ @Cafe_Lave
تو همان خاص و ناب ❣ و فوق‌العاده‌اى❣ ڪہ حالم با تو عشق است...😍💕❣💕 ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄•●❥ @Cafe_Lave
°•♡‌کافه‌عشق♡•°
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 #پارت_239 _چي؟چي شنيدم؟ يه تاي ابروش و بالا انداخت: _تو شنيدي اونوقت از
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 _تو چيكار كردي؟ و با چشماي ريز شده نگاهش كردم كه با دست شربت روي صورتش و كمي پاك كرد و جواب داد: _بالاخره وقتي يه موش خانم خيس ميشه،همسرش كه واينميسه يه گوشه و تماشا كنه! و دست به كمر خنديد كه رو به روش ايستادم: _جالبه كه فقط تو همچين شرايطي من و همسر خودت ميدوني! و نفس عميقي كشيدم كه با خنده بوسي برام پرت كرد: __همسر نجيب من،من و دوست داري يا نه؟ و منم با همون ريتم آهنگ جواب دادم: _نه!نه!نه! و با چشم براش خط و نشون كشيدم كه دست چسب مالي شده از شربتش و از دو طرف صورتم گرفت: _كه نه؟ دستش و از صورتم انداختم: _يه طرف صورتم چسبيه يلدا! و با حالت چندشناكي سري تكون دادم كه متوجه شيطنتم شد و بي هوا بوسه اي روي گونم كاشت: _حالا دو طرفش چسبيه! و در حالي كه صداي خنده هاش هر آن بالاتر ميرفت شير آب و باز كرد: _بيا صورتت و بشور! چشم و ابرويي براش اومدم: 🌸 🌼🌼 🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼🌼
شعر هایم به تمنای چشمان ست چشمهایت را نبند هستی ام به باد می رود... ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄•●❥ @Cafe_Lave
🌺 ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄•●❥ @Cafe_Lave
‏چرا دیوانگی نسبت به حساب نمیاد؟❣ مثلا بگن:❣ چه نسبتی باهاش داری؟❣ منم بگم:❣ !😍😘💕❣💕 ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄•●❥ @Cafe_Lave
𖤐⃟♥️••I wish to die but no tears appear on your cheek جان‌بمیرد‌ُ‌ اشڪ‌ روی‌گونه‌ی‌تو‌نریزد😍😘❤️ ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄•●❥ @Cafe_Lave
🌺 ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄•●❥ @Cafe_Lave
°•♡‌کافه‌عشق♡•°
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 #پارت_240 _تو چيكار كردي؟ و با چشماي ريز شده نگاهش كردم كه با دست شربت ر
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 _تو كه كلا بايد يه دوش بگيري! و تكيه دادم به كابينت كه با مشت كوبيد به سينم: _نه!فكرشم نكن كه من بتونم به مامانم بگم با پونه رفتم استخر...! زير زيري نگاهش كردم: _پونه چرا؟با عماد برو استخر! و قبل از اينكه شي اي به طرفم پرت كنه از آشپزخونه زدم بيرون... روبه روم ايستاد و خيره تو چشمام گفت: _شتر در خواب بيند پنبه دانه! يه لبخند كج زدم: _تو بيداري نبينيم؟ و دستام و دور كمرش حلقه كردم كه با سه اخم ساختگي دستام و از خودش جدا كرد: _پر رو نشو! و قهقهه ي دلبرانه اي زد كه شونه اي بالا انداختم: _حيف كه دلم نمياد وگرنه تو استخر يه كاري باهات ميكردم كه مرغاي آسمون به حالت گريه كنن! و اين بار من خنديدم كه آب دهنش و با صدا قورت داد: _مثلا ميخواستي چيكار كني؟ و منتظر زل زد توي چشمام كه دست بردم تو موهاش و طره اي از موهاش كه روي صورتش ريخته بود و پشت گوشش زدم و بعد سرم و نزديك گوشش كردم 🌸 🌼🌼 🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼🌼